پرونده سازی و اعترافات اجباری در رژیم ولایت فقیه


پرونده سازی و اعترافات اجباری در رژیم ولایت فقیه

ما باردیگر ضمن حمایت از همه بازداشت شدگان اخیر و دفاع از حیثیت و شرافت همه ی آنهایی که زیر شکنجه های سخت و حیوانی قرار دارند تا به جرم های ناکرده اعتراف کنند، اعتراف گیری اجباری و نمایشات تلویزیونی را محکوم می کنیم و آزادی فوری و بدون قید وشرط همه فعالان دربند از هر گروه و سازمانی و عقیده ای را خواستاریم.
ما خواستار مبارزه مشترک برای افشای این روش ضد انسانی و زشت که طی سه دهه اخیر رواج یافته هستیم


موج گسترده دستگیری های پس از کودتای انتخاباتی که تا به امروز نیز ادامه دارد، باز هم مساله اعتراف گیری و نمایشات تلویزیونی را به یکی از مهمترین موضوعات سیاسی میهن ما بدل ساخته است.
اعتراف به دروغ و اجبار زیر شکنجه های شدید جسمی و روانی چنان با ماهیت وخصلت ارتجاع حاکم و رژیم ولایت فقیه درهم آمیخته است که نمی توان از عملکرد و ماهیت جمهوری اسلامی سخن گفت و اعتراف گیری اجباری را از آن جدا ارزیابی کرد.
نمایشات تلویزیونی اعتراف شکنجه شدگان به عنوان بخشی از برنامه سرکوب سیاسی در دهه شصت به اوج خود رسید و تا سال 1367، فاجعه ملی کشتار دستجمعی زندانیان سیاسی درارتباط با همه احزاب و سازمان های سیاسی دگراندیش با توجه به میزان وزن سیاسی و اعتبار و نفوذ اجتماعی آنان درابعادی متفاوت به اجرا درآمد. در دهه هفتاد خورشیدی با پایان جنگ و سرکوب خونین احزاب چپ، ملی و ترقی خواه، این روش یعنی اعتراف اجباری ونمایش تلویزیونی بیشتر شامل برخی شخصیت های ملی-مذهبی و نویسندگان دگر اندیش می شد.
به این ترتیب، باید تاکید کرد، اعتراف گیری و نمایش های تلویزیونی در رژیم ولایت فقیه از اجزای جدایی ناپذیر برنامه سرکوب و کشتار به شمار می آید و هرگاه حزب، سازمان و یا نیروی سیاسی معینی، هدف سرکوب رژیم قرار گرفته، موضوع اعترافات اجباری نیز طرح و به اجرا گذاشته شده است. این واقعیت در باره همه احزاب و سازمان ها و نیروهای چپ، مترقی و میهن دوست صادق است. حزب ما که در ابتدای دهه شصت با همیاری سرویس های امنیتی پاکستان، انگلستان، اسراییل و ترکیه مورد یورش قرار گرفت و نیز فداییان خلق ایران اکثریت، جبهه ملی ایران و هواداران آیت الله منتظری، گروه مهدی هاشمی و دیگر سازمان های چپ و ترقی خواه همگی از قربانیان این روش رسوا هستند که، امروز بیش از گذشته، محتوی و ماهیت آن برای مردم ما روشن گردیده است. برای پی بردن به چگونگی اجرای این روش و آنچه بر زندانی می گذرد، یکی از بهترین اسناد تاریخی قابل استنناد و معتبر، نامه دکتر احمد دانش، عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران است. این نامه که در اردیبهشت ماه سال 1366 از داخل زندان خطاب به آیت الله منتظری نگاشته شده از جوانب مختلف سندی با ارزش است که، مدعیات و تبلیغات دروغین رژیم خصوصا درباره اعترافات و نمایشات تلویزیونی را افشا می کند. در این نامه زنده یاد دکتر احمد دانش که در جریان فاجعه ملی به شهادت رسید از جمله می نویسد: "... آیا می توانید حال انسانی را نزد خود مجسم کنید که اغلب در نیمه های شب با چشمانی بسته و در گوشه های خلوت و تاریک زندان، با این احساس که تنهای تنهاست، کوچکترین حقی ندارد و هیچکس به فریادش نمی رسد، باید انواع شکنجه های روانی و جسمی را تحمل می کردم، در حالیکه بارها و بارها شنیده و در قانون اساسی جمهوری اسلامی خوانده بودم که شکنجه ممنوع است، خود شکنجه شده و بارها و بارها شاهد شکنجه های بیرحمانه انسان های دیگر بوده ام... عده زیادی از کم سالان و جوانان و پیران، از زن و مرد و از گروه های مختلف سیاسی و یا طیف عقاید کاملا متفاوت و از جمله تعداد زیادی از رفقای من، به این وضع دچارند که به جای رسیدگی به وضع حقوقی و قضایی آنها، تحت انواع فشارها برای پذیرفتن موقعیت و وضعیتی به نام تواب- بخوانید تن دادن به ریا و تزویر و نفاق واقعی- قرار دارند... اکنون انسان هایی از گروه های مختلف سیاسی در زندان بسر می برند که اصلا حکمی نگرفته اند... آزادی آنها موکول به مصاحبه و ابراز تنفر و در واقع فحاشی به خودشان شده است... آزادی آنها موکول به مصاحبه یعنی حاضر شدن پشت دوربین فیلم برداری و به خود فحش دادن و خود را بی آبرو کردن شده است."
در نامه دکتر احمد دانش، سپس به ارزش اعترافات اجباری و نمایشات تلویزیونی اشاره گردیده و قید می شود: "این همه را به خاطر مسایل شخصی و برای رهایی فردی، از ظلمی که بدان دچار شده ام، برایتان نمی نویسم، نه طالب عفوم و نه درپی برانگیختن احساس ترحم دیگران، آنچه می خواهم احقاق حق برای همه و احترام گذاشتن به حقوق تک تک افراد جامعه، رفع ظلم و ستم و از بین بردن هرگونه تعرض به جان و ناموس وعقاید افراد و آزادی همه کسانی است که بیگناه دربندند... .
...تمام اعتراف های بعضی از اعضای کادر رهبری حزب در جریان بازجویی ها... طبق قوانین اساسی جمهوری اسلامی ایران و طبق همه ی قوانین جوامع بشری، فاقد ارزش و اعتبار تاریخی-قضایی است، زیرا تحت شکنجه های مافوق تحمل انسان گرفته شده اند...."
اکنون با گذشت بیش از دو دهه از نگارش این نامه، باز هم، گروه زیادی از فعالان سیاسی، اجتماعی و روزنامه نگاران به همراه هزاران زن و مرد و پیرو جوان معترض اسیر چنگال خودسری های مشتی شکنجه گر تحت فرمان ولی فقیه شده اند. این بار نیز همانند دهه خونین شصت ابتدا بلندگوهای تبلیغاتی واپس گرایان دست به پرونده سازی وتهمت و افترا می زنند و دقیقا همین مسایل بعدا توسط شکنجه شدگان در مقابل دوربین تلویزیون به عنوان "اقدامات انجام شده"، تکرار می گردد. بطور مثال، حال که بخش بزرگی از فعالان سیاسی و رهبران احزاب اصلاح طلب در زندان زیر فشار برای اعتراف دروغین قرار دارند، روزنامه های کیهان، رسالت، رجانیوز، خبرگزاری فارس و هفته نامه صبح صادق ارگان سپاه پاسداران، با سر و صدای زیاد "ابعاد گوناگون توطئه براندازی و انقلاب مخملین" را به زعم خود افشاء می کنند.
خبرگزاری فارس 20 تیرماه نوشت: "جانشین فرمانده بسیج درجمع مسئولان بسیج کارگری کشور دراستان گیلان با اشاره به فعالیت های بسیج گفت، وارد کردن سیستم مخابراتی پیشرفته از دوبی وشنود مسایل امنیتی، نشانگر برنامه ریزی قبلی بود. آن قدر اعتراف به دست آمده که نمی توان به تمام رسانه ها آنها را انتقال داد."
پایگاه خبری بصیرت وابسته به سپاه پاسداران،22 تیرماه گزارش داد: "درپی درج خبری مبنی بر شرح مختصری از جزئیات رابطه ارگانیک ستاد میرحسین موسوی با بی بی سی فارسی... ابعاد دیگری از این موضوع منتشر شد، هنگام کشف استودیوی ضبط مذکور که محسن امین زاده از اعضای اصلی حزب مشارکت، مسئولیت هدایت آن را برعهده داشت، درشب شناسایی محل مذکور عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت خاتمی از جمله افرادی بوده است که درمقابل درب با مقاومت های خود مانع از ورود افراد به ستاد می شود... "
روزنامه کیهان در ادامه این پرونده سازی ها، سعید حجاریان را متهم به ارتباط با ماموران سیا و سرویس های اطلاعاتی اروپا کرد. و درست همزمان با آن روزنامه جوان که توسط سپاه اداره می شود نوشت: "حجاریان به دلیل امکانات مناسب بهداشتی و پزشکی بازداشتگاه و مراقبت های ویژه ای که از وی انجام می شود برای انتقال (به خانه) ابراز تمایل نکرده است."
همه ی اینگونه اخبار و گزارشات که در حقیقت نوعی جنگ روانی-تبلیغاتی است، بخش های به هم پیوسته یک طرح محسوب می شوند. بعلاوه پایگاه خبری بصیرت به نقل از هفته نامه صبح صادق ارگان سپاه در تاریخ 21 تیرماه درگزارشی با عنوان: "آشوب های سبز و انقلاب های مخملی" از جمله خاطر نشان ساخت: "... آمریکایی ها در سال های اخیر راهبرد تهدید نرم را برای براندازی نرم به سبک انقلاب های مخملی در ایران در دستور کار خود قرار داده اند... به صورت مشخص در ردیف بودجه خود، 85 میلیون دلار برای تغییر رژیم جمهوری اسلامی به تصویب کنگره رساندند... برقراری پیوند بین گروه های برانداز داخلی و غرب، با توجه به دو نگاه بیرونی و داخلی برای انقلاب مخملی در ایران طی سال های گذشته پیوندی بین غرب و به ویژه آمریکایی ها با جریان های برانداز داخلی به سبک براندازی نرم با مدل انقلاب های مخملی برقرار گردید... برقراری ارتباط برخی سفارتخانه های اروپایی با تعدادی از فعالان سیاسی و فرهنگی از نشانه های دیگر این پیوند می باشد، بخش افراطی دوم خرداد با همراهی دیگر جریان های برانداز انتخابات دهم را بهترین فرصت برای پیاده سازی انقلاب مخملی درایران ارزیابی کرده و از مدتها قبل مجموعه ای از اقدامات را در این راستا به عمل آوردند... براساس شواهد و قراین مورد اشاره آنچه در پی انتخابات 22 خرداد در کشور رخ داد تلاشی سازمان یافته و در قالب یک سناریوی از پیش طراحی شده با الگوگیری از انقلاب های مخملی بود... هر چند توطئه براندازی در نطقه خفه شد، لکن باید طراحان وعوامل اصلی این توطئه به اتهام براندازی نظام دینی محاکمه و مجازات شوند... "
همچنین هفته نامه صبح صادق ارگان سپاه پاسداران به همراه روزنامه کیهان، دامنه پرونده سازی ها را به دیگر نیروها و شخصیت های ملی و مترقی کشانده و انقلاب مخملی را پیوند میان اصلاح طلبان، احزاب ترقی خواه و چپ ایران و شخصیت های ملی معرفی می کنند. صبح صادق 22 تیرماه در مطلبی سراسر تهمت و افترا نوشت: "حوادث تلخ و ناخوشایند روزهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری که در پرتو یک سناریوی پیچیده و از قبل طراحی شده رقم خورد حکایت از زمینه سازی برای به چالش کشیدن نظام جمهوری اسلامی و در نهایت فراهم نمودن زمینه های سقوط حکومت دینی در ایران داشت. یک از عناصر خود فروخته که در جریانات اخیر و حتی بعد از تایید صحت انتخابات، همانند یک کالای لوکس غربی روی بورس خبری قرار گرفت... شیرین عبادی بود... جرم روشنفکران غرب زده ای همچون شیرن عبادی
به آرمان های انقلاب و اعتقادات یک ملت اگر بیش از سران متجاوز غربی نباشد کمتر نیست..."
در عین حال چندی پیش حسین طایب فرمانده بسیج در همایش هادیان و مسئولان سیاسی سپاه پاسداران طی سخنانی گفته بود، "اغتشاشات" اخیر یک حرکت سازماندهی شده از عناصر داخلی و خارجی با محوریت عناصر داخلی بود و از دستگیری افرادی از نیروهای مختلف، از جمله حزب ما در این رابطه خبرداد که، بخشی از دروغ پردازی سپاه می باشد و ابعاد وسیع پرونده سازی و اعتراف گیری های شکنجه گران را نشان می دهد.
با توجه به آنچه مورد اشاره قرار گرفت، بدون تردید، همانند تجربیات قبلی، پرونده سازی حساب شده، بعدا تحت عنوان اعترافات و اقاریر بازداشت شدگان به نمایش در خواهد آمد. این روش به خوبی و به روشنی گواه آنست که در چارچوب رژیم ولایت فقیه، مراجع قضایی از استقلال برخوردار نبوده و به عنوان ابزاری برای سرکوب مورد استفاده قرار می گیرند. رواج انواع شکنجه های جسمی و روانی برای اخذ اعترافات دروغین و ساختگی براساس پرونده سازی های از قبل انجام پذیرفته، نه اعتبار سیاسی، نه سندیت قضایی و نه ارزش حقوقی دارد. شکنجه فعالان سیاسی، روزنامه نگاران، دگراندیشان و مردم بی پناهی که در تظاهرات بازداشت شده اند و اخذ اعتراف اجباری از آنها فاقد هر گونه ارزش و اعتباری است و افشاگر سیاست ضد انسانی سه دهه اخیر رژیم در زندان های کشور است.
ما باردیگر ضمن حمایت از همه بازداشت شدگان اخیر و دفاع از حیثیت و شرافت همه ی آنهایی که زیر شکنجه های سخت و حیوانی قرار دارند تا به جرم های ناکرده اعتراف کنند، اعتراف گیری اجباری و نمایشات تلویزیونی را محکوم می کنیم و آزادی فوری و بدون قید وشرط همه فعالان دربند از هر گروه و سازمانی و عقیده ای را خواستاریم.
ما خواستار مبارزه مشترک برای افشای این روش ضد انسانی و زشت که طی سه دهه اخیر رواج یافته هستیم تا به این وسیله مانع هر گونه "تعرض به جان و ناموس و عقاید افراد و احقاق حق برای همه و احترام گذاشتن به حقوق تک تک افراد جامعه" شویم.
فقط در پرتو مبارزه متحد همه مدافعان راستین آزادی و عدالت می توان نقطه پایانی بر این اعمال و روش های ضدانسانی رژیم ولایت فقیه نهاد!