لحظه به لحظه با پیکار دلیرانه جنبش مردمی - ۳۱


لحظه به لحظه با پیکار دلیرانه جنبش مردمی - ۳۱

* فتوایی تازه علیه رئیس‌جمهور تقلبی و انتخابات کودتایی/ آیت‌الله بیات: تنفیذ رهبری برای کسی که با تقلب روی کار آمده، مشروعیت نمی‌آورد
* موسوی: آگاهی مردم سرنوشت‌ساز است
* عليرضا بهشتي: با مهدي كروبي ديدار كرديم
* مادر سهراب، ندا، مسعود…. وقتی مادران داغدار سکوت می شکنند
* عبدالله نوری: اواسط دهه‌ی پنجاه هم کسی فکر نمی‌کرد روزی شاه از مملکت برود
* خبرهایی از وضعیت بازداشت شدگان اخیر در اوین


فتوایی تازه علیه رئیس‌جمهور تقلبی و انتخابات کودتایی/ آیت‌الله بیات: تنفیذ رهبری برای کسی که با تقلب روی کار آمده، مشروعیت نمی‌آورد
آیت‌الله بیات زنجانی، از مراجع تقلید مخالف کودتا، با صدور فتوای مهمی که در پاسخ به سؤال یکی از مقلدانش صادر شده است، تصریح کرد که تنفیذ رهبری برای رئیس‌جمهور برآمده از انتخابات تقلبی، مشروعیت نمی‌آورد.

به گزارش «موج سبز آزادی» در این فتوا آمده است: اگر کسی اطمینان پیدا کند که فرد مزبور، از راههای نامشروع و بر اساس تقلب روی کار آمده، تنفیذ رهبری و نیز انجام مراسم تحلیف چونکه تمام العلة برای مشروعیت نیستند و این دو زمانی نافذند که شخص بر اساس رای سالم به این مقام دست یافته باشد، مشروعیت آور نیستند.
آیت‌الله بیات همچنین در ادامه‌ی فتوای خود تصریح کرده است: در فرض مذکور از باب نهی از منکر و امر به معروف از هر وسیله ممکن می توان در معرفی نامشروعیت فرد مزبور، استفاده کرد.
«موج سبز آزادی» متن کامل این استفتا و پاسخ آیت‌الله بیات به آن را عینا و بدون ویرایش از سایت این مرجع تقلید نقل می‌کند:

بسمه تعالی حضرت ایت الله العظمی جناب آقای بیات زنجانی (دامه عزه) با عرض سلام و تقدیم احترام سوالات خود را در سه بخش به استحضار حضرتعالی می رسانم و در صورت صلاحدید به اینجانب پاسخ دهید. با توجه به اعلام عدم مشروعیت سیاسی دولت دهم از سوی نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و تعدادی دیگر از شخصیت های سیاسی کشور و هم چنین عدم مشوعیت شرعی دولت دهم از سوی برخی از مراجع بزرگوار تقلید و فعالان دینی عنوان شده است . در صورتی تنفیذ حکم ریاست جمهوری دولت دهم در 12 مرداد 1388 برگزار شود و ریس جمهوری توسط مقام رهبری حکم تنفیذ خود را دریافت دارد و در مجلس شورای اسلامی مراسم تحلیف و سوگند را اجرا نمایند. 1- آیا با حکم تنفیذ که توسط مقام رهبری صورت می یرد دولت دهم و ریس جمهور مشروعیت خود را باز پس می گیرد؟ 2- در صورتی که بعد انجام مراسم تنفیذ و تحلیف کماکان دولت دهم و ریس جمهور آن مشروعیت سیاسی و شرعی ندارد آیا پرداخت قبوض آب و برق و گاز و مالیات و هر گونه وجوه دیگر که باید از طرف ملت به دولت پرداخت شود پرداخت ان کما کان جایز است و وظیفه ملت است که در هر شرایطی وجوه قبوض مصرفی را پرداخت نمایند و یا اینکه از مصرف کردن خودداری کنند؟ 3- در صورت عدم مشروعیت ریس جمهور و دولت دهم ایا همکاری کردن با دولت دهم در سطوحی حرام است و یا اینکه به علت نیاز باید از روی ناچاری با آن همکاری نمود.ج - 23/04/1388

جواب: مشروعیت و یا عدم مشروعیت دولت از طرق زیر امکان پذیر است: الف) شورای نگهبان که در قانون اساسی مقام رسمی برای اعلام صحت و یا عدم اعلام صحت انتخابات، بویژه انتخابات ریاست جمهوری شناخته شده است. ب)مجلس شورای اسلامی که بر اساس قانون اساسی بررسی صلاحیت و عدم صلاحیت(عدم کفایت سیاسی-اجرائی) رئیس جمهور را بر عهده دارد. ج)اینکه یک فرد علم وجدانی پیدا کند که فرد به ظاهر منتخب، شرایط لازم مشروعیت را ندارد و برای مثال از راههای نامشروع که برای فرد به اثبات رسیده است متصدی امر شده؛ بنابراین صرف اعلام نامزدهای انتخاباتی، برای اعلام عدم مشروعیت کافی نیست مگر اینکه از قول آنان، اطمینان به دست آید. روی این فرض اگر کسی اطمینان پیدا کند که فرد مزبور، از راههای نامشروع و بر اساس تقلب روی کار آمده، تنفیذ رهبری و نیز انجام مراسم تحلیف چونکه تمام العلة برای مشروعیت نیستند و این دو زمانی نافذند که شخص بر اساس رای سالم به این مقام دست یافته باشد، مشروعیت آور نیستند و در فرض مذکور از باب نهی از منکر و امر به معروف از هر وسیله ممکن می توان در معرفی نامشروعیت فرد مزبور، استفاده کرد. در این مورد اگر عدم همکاری در برکناری فرد نامشروع و یا لااقل در کم کردن تصمیمات غیر قانونی او اثرگذار باشد، از باب نهی از منکر لازم است. در پاسخ به سئوال سوم نیز باید توضیح داد که اگر شخص و یا اشخاصی به این نتیجه برسند که رئیس دولت واجد شرایط لازم نیست، این معنا سطوح حوزه ریاست را نا مشروع می سازد ولی دولت و هیات وزیران را نامشروع نمی سازد؛ ولی اگر کسی رئیس دولت و نیز دولت را نامشروع بداند، نمی تواند با آنان کار کند و در صورت همکاری، جزو اعوان ظلمه به شمار می رود مگر آنکه آنقدر اضطرار پیدا کند که ناچار به همکاری شود که در اینصورت مکلف است به حداقل اکتفا کرده و در حد توان موجب تقویت دولت نامشروع نگردد و در حد امکان، برای حل مشکلات افراد صالح از تلاش خویش مضایقه نکند.
منبع: http://bayatzanjani.net


موسوی: آگاهی مردم سرنوشت‌ساز است
ميرحسين موسوي صبح امروز در ديدار با گروهي از مديران رسانه‌ها، اساتيد دانشگاه و روزنامه‌نگاران بر ادامه پيگيري مدني مطالبات تاكيد كرد و گفت: در چنین شرایطی، آگاهی مردم سرنوشت‌ساز است.
به گزارش ايلنا، وي گفت: قانون اساسي ايران اين پتانسيل را دارد كه مردم از هر گروه و طيفي بتوانند دور آن حلقه بزنند و مطالبات خود را پيگيري كنند.
مهندس موسوي تصريح كرد: در آينده بايد ذيل شعارهايي جمع شد كه بتوانند اجماع عمومي را ايجاد كنند. نماد سبز در ماه‌هاي گذشته نشان داد كه مي‌توان افراد بسياري را با گرايش‌ها و منافع مختلف در كنار يكديگر قرار داد، به نحوي كه همه آنها بر سر حداقل‌هايي به توافق برسند. چنين چيزي بايد مبناي شعارهاي آينده باشد و برقراي اجماع بدون شك يكي از اهداف اصلي است.
وي ادامه داد: از همين منظر بايد به قانون اساسي توجه كرد؛ يعني آن را مانند نماد سبز در سر لوحه پيگيري مطالبات آينده قرار داد چون خاصيت ايجاد اجماع ميان اقشار مختلف اجتماع را دارد.
مهندس موسوي با اشاره به اين كه بايد چارچوبي را براي برچيدن حصارها طراحي كرد، خاطر نشان ساخت: ما در انتخابات قدرت همگاني را تجربه كرديم؛ قدرتي كه مي‌تواند هيچ قيد و بندي نداشته باشد، براي همين مي‌خواهيم با يك مركزيت كوچك سياسي متشكل از برخي چهره‌هاي سياسي زمينه تولد يك هويت بزرگ اجتماعي را ايجاد كنيم. به عبارتي جايگزيني هويت اجتماعي به جاي يك هويت سازماني در چشم‌انداز آينده وجود دارد و در اين مسير استفاده از اجماع قانون اساسي بسيار كارساز است.
نخست‌وزير دوران امام‌خميني(ره) ادامه داد: اگر به اين شكل عمل شود، ضريب آسيب‌پذيري نيز كاهش مي‌يابد. تجربه نشان داده است كه احزاب در ايران آسيب‌پذير هستند اما اگر هويت اجتماعي شكل گيرد، نمي‌توان آن را از حركت بازداشت، چون زندگي در هر نقطه‌اي از ان كه قطع شود بقيه اجزا به زندگي خود ادامه مي‌دهند؛ يعني اگر در اين حركت ملي 10 نفر نيز كنار زده شوند باز هم اين جريان مي‌تواند حركت كند. جالب اينجا است كه قانون اساسي نيز اين به هويت‌سازي اجتماعي تاكيد كرده است.
ميرحسين موسوي در ادامه سخنانش با اشاره به اين كه اصل مردم هستند، يادآور شد: قدرت هميشه ميل به مطلق شدن دارد و تنها تحركات مردمي مي‌تواند اين ميل را مهار بزند. براي همين حضور مردم در شكل‌گيري گفتمان موردنياز در صدر نيازها قرار دارد، آن هم در وضعي كه اين روزها حتي حضور فردي مثل هاشمي رفسنجاني را نيز تحمل نمي‌كنند.
وي در تحليل چنين شرايطي كه آستانه تحمل در آن كوتاه شده است، گفت: در چنين شرايطي آگاهي مردم مي‌تواند سرنوشت‌ساز باشد. بايد مردم را آگاه و پيرامون گفتماني رو به كمال نگه داشت تا مشكلات در آينده رشد شديدي نداشته باشند.
وي گفت: اين رويكرد در حال حاضر بيش از هر زمان ديگري موردنياز است، چون از اين پس با دولتي سر و كار داريم كه نخبگان تمايلي براي كار كردن در اين دولت ندارند و از سوي ديگر دولت نيز تمايلي براي استفاده از تجربه نخبگان ندارد، اين يعني فقدان كارآمدي و مشروعيت كه هم مي‌تواند مشكلات داخلي را افزايش دهد و هم زمينه رشد مشكلات خارجي را دامن بزند.
ميرحسين موسوي تصريح كرد: در اين شرايط تحركات نمايشي دولت نيز نمي‌تواند جوابگوي حل مشكلات باشد و بدون شك پيامد فعاليت‌هاي دولت بخش‌هاي زيادي از نظام را در تيررس اتهامات قرار مي‌دهد. براي همين تنها شانسي كه براي برون رفت از اين بحران وجود دارد اهميت دادن به علاقه مردم است؛ علاقه‌اي كه با جمع شدن حس اعتراض‌هاي مدني در كنار تدبر مي‌تواند زمينه شكوفايي سياست را در آينده مهيا كند.
نخست‌وزير سال‌هاي نخست انقلاب با اشاره به اين كه آينده پر از نشاط سياسي خواهد بود، گفت: راه برون‌رفت از بحران‌هاي موجود بازگشت به خواست واقعي مردم است.
لازم به ذكر است كه در ابتداي اين جلسه، حاضران ديدگاه‌هاي خود درباره وضعيت سياسي حال حاضر كشور بيان و راه‌كارهاي پيشنهادي براي برون‌رفت از اين بحران را ابراز كردند.


عليرضا بهشتي در گفت‌وگو با ايلنا: با مهدي كروبي ديدار كرديم
اعضاي كميته پيگيري وضعيت بازداشت شدگان بعد از انتخابات، با دادستان كشور و روساي كميسيون امنيت ملي و قضايي مجلس در آينده‌اي نزديك ديدار مي‌كنند.
مشاور ارشد ميرحسين موسوي از ديدار روز گذشته اعضاي كميته پيگيري وضعيت بازداشت‌شدگان اخير با دبير كل حزب اعتماد ملي خبر داد.
عليرضا حسيني بهشتي در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا، با اشاره به سومين جلسه كميته پيگيري وضعيت بازداشت شدگان بعد از انتخابات گفت: سومين جلسه اين كميته روز گذشته تشكيل و قرار شد در خصوص تشكيل يك بانك اطلاعاتي از بازداشتي‌ها و كشته شدگان بعد از انتخابات اقدام شود.
وي افزود:در جلسه روز گذشته همچنين مقرر شد به خانواده بازداشتي‌هاي اخير كمك‌هاي حقوقي ارائه دهيم.
فرزند شهيد بهشتي همچنين از ديدار روز گذشته اعضاي اين كميته با مهدي كروبي خبر داد و گفت: در اين ديدار گزارشي از نحوه فعاليت كميته به ايشان ارائه شد و آقاي كروبي هم راه‌حل‌هايي را براي سرعت بخشيدن به پيگيري وضعيت بازداشتي‌هاي بعد از انتخابات پيشنهاد كرد و در خصوص پيگيري وضعيت خانواده‌هاي اين افراد نيز توصيه‌هايي كردند.
بهشتي در پايان همچنين از ديدار اعضاي اين كميته با دادستان كشور و روساي كميسيون امنيت ملي و قضايي مجلس در آينده‌اي نزديك خبر داد.


مادر سهراب، ندا، مسعود…. وقتی مادران داغدار سکوت می شکنند
30 تیر 1388
مسیح علی نژاد - صدای هراس مادران عزاداری که دلبندانشان را در روزهای اعتراض از دست داده بودند می شنیدم. اما وقتی مادر سهراب ضجه زد و قهرمانانه بر مزار سهراب ایستاد و قاتلین را تهدید کرد هراس از دل مادر ندا و مادران داغدار دیگر رفت و مادران یکی یکی سکوت می شکنند. به همان اندازه که در انعکاس صدای موسوی، کروبی و دیگر رهبران گروههای معترض به انتخابات، احساس مسولیت می کنیم در بازتاب ، ترجمه ، انتشار و انعکاس صدای مادران شهید داده این روزهای ایران نیز احساس مسولیت کنیم که این روزها رهبر همین مادران اند که صدای مادرانه و دردمند همین مادران برای بیدار کردن مادران دیگری که بی تفاون نشسته و یا به دوبت دروغ اندک اعتمادی دارند هنوز، رسا تر از صدای همه مردان سیاست است. رهبر جنبشی که در ایران شکل گرفته همین مردم اند. صدای مردم شاید برای بیداری مردمی دیگر رساتر از صدای هر سیاستمداری باشد. هر یک از ما به اندازه یک رسانه باید در انعکاس صدای آنها در هر جای دنیا قدم برداریم و. بخوانید تکه هایی از واگویه های مادران را. «مادران سبز مادران سرخ» :

مادر ندا
به گزارش خبرنگار نوروز، پسر عموی ندا آقا سلطان به همراه همسرش در روز عید مبعث به دیدن خانواده سهراب اعرابی رفتند. آنها اعلام کردند که قرار است روز پنج شنبه، هشتم مرداد به مناسبت چهلم ندا بر سر مزار او حاضر شوند. خانواده ندا گفتند که برای این مراسم اعلام عمومی نخواهند داشت، اما از حضور مردم استقبال میکنند. این مراسم با مراسم برخی دیگر از کشته شدگان وقایع اخیر که چهلمین روز شهادت آنها منتهی به هفته اول مرداد ماه خواهد بود در یک روز برگزار میشود. پیشبینی میشود به همین مناسبت جمعیت قابل ملاحظه ای در قطعه ۲۵۷ گرد هم آیند. خانواده آقا سلطان پس از پایان مراسم در بهشت زهرا پذیرای دوستداران ندا در منزل خود خواهند بود. ساعت دقیق مراسم چهلم ندا از سوی خانواده آقاسلطان اعلام نشد. پسرعموی ندا در این دیدار از فشارهایی که پس از شهادت ندا بر خانواده او وارد شده سخن گفت. به گفته وی در روز مراسم خاکسپاری ندا آقاسلطان، ماموران امنیتی پیش از خانواده ندا در بهشت زهرا حضور داشته و پس از پایان مراسم اجازه ندادند خانواده ندا حتی برای مدت کوتاهی بر سر مزار او حضور یابند. آنها به مادر ندا که در سر مزار دخترش گریه میکرده، گفتند که ” فاتحهات را که خوانده ای، بلند شو برو ” !. با این حال خانواده ندا به مادر سهراب گفتند که دیگر حاضر نیستند ” باب میل آنها ” رفتار کنند. به گفته پسرعموی ندا، اغلب دوستان ندا نیز مورد بازجویی قرار گرفتهاند.

مادر مسعود
پسرم خیلی به زندگی امیدوار شده بود ، هیچ وقت مسعود را تا این اندازه شاداب ندیده بودم . مسعود پسرآرام و صبوری بود بیشتر اهل هنر بود تا سیاست ولی نمی دانم چرا در این دوره انتخابات اینقدر دگرگون شده بود .
این جملات را خانم فاطمه محسنی مادر مسعود هاشم زاده که در راهپیمایی مسالمت آمیز شنبه۳۰خرداد در خیابان آزادی تقاطع شادمان به ضرب گلوله نامردان از پای در آمده است چندین بار با آهی طولانی در بین صحبت هایش تکرار می کند.
مادر ۴۸ ساله ای که پسربزرگ اش را از دست داده و بعد از یک ماه از شوک بیرون آمده و می خواهد حرف بزند ، فریاد بزند و از ظلمی که بر خود و خانواده اش رفته سخن بگوید .
می دانم یادآوری روزهای گذشته خیلی سخت است ، هر طوری که مایلید برایمان تعریف کنید که چه بر سر فرزندتان آوردند .
نه ، اول خیلی ترسیده بودم و حرف نمی زدم چون پسر دیگرم میلاد و دوست اش را هم دستگیر کرده بودند و ما را خیلی تحت فشار قرار داد بودند که حتی سر مزار پسرم بلند گریه نکنیم ولی حالا فکر می کنم چرا حرف نزنم چرا از پسرم نگویم .
من رشت بودم که این اتفاق افتاد . مسعود به پدرش گفته بود می روم منزل دوستم ، شاید برای اینکه پدرش نگران نشود ، میلاد پسر دیگرم تصادفا می بیند که یک نفر تیر خورده و روی دست مردم است از ساعت اش می شناسد که مسعود است و همرا مردم مسعود را می برند به اولین درمانگاه و همانجا تمام می کند .من رشت بودم رفته بودم منزل پسر دیگرم که به ما تلفن زدند که مسعود دستگیر شده ، همان موقع قلبم فرو ریخت ، گفتند بیایید تهران . ما خواستیم حرکت کنیم دوباره تلفن زدند که نیایید مجروح شده ما می آییم .
دلم گواهی بد داد دیدم فامیل ها آمدند و خانه پر شد .
پسرم میلاد بعد از اینکه برادرش تمام می کند به پدرش خبر می دهد و مسعود را با هزار مکافات با ماشین شخصی به روستای ولی آباد روستای خودمان در خشکبیجارمی آورند چون نمی خواهند مسعود به دست مامورین بیافتد .
ما هم رفتیم ولی آباد نزدیک صبح شده بود در روستای ما درمسجد غسالخانه هست و همان جا غسل می دهند برادرش گفت خودم غسل اش می کنم که مامورین ریختند و گفتند باید جسد را به پزشک قانونی ببریم و میلاد و راننده را هم دستگیر کردند و به رشت بردند در حالی که پزشک درمانگاه گواهی فوت صادر کرده بوده و مدتی هم منتظر آمبولانس مانده بودند اما چون تهران حالت عادی نداشت تصمیم گرفتند با ماشین یکی از دوستان در واقع جسم بیجان برادر را حفظ کنند .

مردم اعتراض نکردند ؟
چرا همه فامیل اعتراض داشتند ولی چون دو نفر را دستگیر کرده بودند نگران بودند که بلایی سر این دو نفر بیاورند . من هم حاضر نشدم در روستا بمانم و همراه بقیه به رشت رفتیم ، تا ساعت ۱ بعدازظهر مقابل پزشک قانونی ایستادیم تا بالاخره مسعود را تحویل ما دادند . برگشتیم روستا ، مسعود آنجا را خیلی دوست داشت ، سعی کردیم نزدیک دریا
که مادر بزرگش هم آنجا دفن شده بود به خاک بسپاریم اش که باز بنا به دلایلی نشد ، بالاخره مراسم خاکسپاری تمام شد و شما تصور کنید من چه حالی داشتم خدا نصیب دشمن نکند یک پسرم را از دست داده ام پسر دیگرم با دوستش که لطف کرده و تا ولی آباد در آن شرایط سخت رانندگی کرده بازداشت شده اند و در انفرادی نگهشان داشته اند و ماموران امنیتی هم مرتب ما را تهدید می کنند که حداکثر سر مزار باید ۵ نفر باشند و با صدای بلند حتی گریه نکنید .

اعلامیه مراسم سوم وهفتم را دم منزل زده اید آیا برگزار شد ؟
خیر . نگذاشتند.تمام اعلامیه ها را از دیوارهای روستا کندند و اجازه ندادند مراسمی برگزار کنیم و هر روز هم می گفتند به تهران برگردید نتوانستم حتی راحت سر خاک بچه ام گریه کنم . جواب خدا را چه خواهند داد . دلم از این می سوزد که پسرم خیلی مظلوم رفت حتی یک مراسم هم نداشتیم . البته وقتی آمدیم تهران مردم خیلی لطف کردند هر کسی فهمید آمد دیدن ما . حتی آقای موسوی . کاش خود مسعود می دید خیلی به آقای موسوی علاقه داشت . جمعه روز رای گیری با چه ذوقی من و پدرش را برد و ساعت ها هم در صف ایستادیم و خودش برگه رای را نوشت و خوشحال برگشتیم و رفتیم پارک چیتگر وقتی عصر از پارک برگشتیم رفت محل رای گیری دید تعطیل شده ، برگه نداشتند یا تمدید نشده بود خلاصه خیلی کلافه به خانه برگشت که خیلی ها نتوانستند رای بدهند .

از مسعود برایمان بگویید تا بیشتر با این عزیز که فقط جسم اش از بین رفته آشنا شویم .
نمی دانید چه موجودی بود ، آرام ، صبور و مودب . هیچ وقت کسی را ناراحت نمی کرد . همیشه سرگرم کاری بود وقتی از سر کار می آمد در اتاقش یا مشغول کتاب خواندن بود یا موسیقی کار می کرد یا فیلم می دید . دوست دارم اتاقش را ببینید صدها فیلم دارد ، فیلم های خوب . به فیلم های سینمایی خیلی علاقه مند بود . هر کاری را که شروع می کرد می خواست تا درجه استادی پیش برود . استاد سنتور و ساز دهنی بود . طراحی و نقاشی می کرد ، می خواست مجسمه سازی را هم شروع کند که ……. هر شب باید ساز دهنی می زد و یک فیلم هم می دید خیلی از وقت اش خوب استفاده می کرد .۲۷ ساله بود ولی شاید به اندازه دو برابر سن اش تلاش کرده بود .

بعد از نتایج انتخابات چه حالی داشت ؟
خیلی ناراحت بود . خوب همه می فهمند که حق کشی شده . یک شب داشتم نماز می خواندم بعد از نماز دعا می کردم و با خدای خودم راز و نیاز می کردم و گریه می کردم ، بعد از نماز آمد و پرسید که مادر چرا گریه می کنی ؟ گفتم از خدا می خواهم که کمک کند مردم موفق بشوند و به حق شان برسند ، خیلی ناراحت بود و روزهای آخر در خود فرو می رفت و بیشتر فکر می کرد و کمتر حرف می زد .

مادر سهراب:
روزآن لاین : از حال و روز خودتان بگویید. از فضای خانه.
ما نسبت به دو سه روز اول خیلی آرام تر شده ایم. مردم همین طور می روند و می آیند. آن روزها که می رفتم و می آمدم، تمام شده. الان اما احساس می کنم سهراب دیگر مال من نیست. مردم این را می گویند. می گویند سهراب مال شما نیست دیگر؛ مال ماست. شما تنها او را از دست نداده اید. این بچه مال ما بوده، ما او را از دست داده ایم.

شنیدیم شمع روشن کرده اند تا دم در خانه تان.
بله در همین شهرک، تا دم در خانه شمع گذاشته بودند. همه با چشمان گریان می آیند و می روند. بیرون هستند. دیشب دیگربه آنها گفتم بروید، برایتان دردسر نشود. من ناراحت می شوم. ولی تا من آمدم بالا دوباره شعار دادند و صحبت کردند و نشستند و شمع روشن کردند و ادامه دادند.

آقای موسوی و خانم رهنورد هم امروز آمدند پیش تان.
بله امروز آمدند. صحبت کردیم.

چه گفتند؟
با ما ابراز همدردی کردند و گفتند سهراب فقط بچه شما نبوده، بچه ایران بوده. گفتند ما نمی گذاریم خون او پایمال بشود؛من هم گفتم: خودم هم نمی گذارم خون بچه ام پایمال بشود. ایشان گفتند نه فقط خون بچه شما، که خون بچه های دیگر را هم نمی گذاریم پایمال شود.

خانم رهنورد چه گفتند؟
ایشان هم درباره همه این بچه ها صحبت کردند و گفتند این نشان دهنده سطح فکر بچه های جامعه ماست. حالا سرفرصت حرف هایشان را می نویسم.

این چند روزماموران مزاحم شما نشده اند؟ نگفته اند چرا می روند، چرا می آیند…
نه؛ نه. حالا نمی دانم علتش چیست. شاید به قول معروف روش شان عوض شده؛ نمی دان. ولی کاری نداشتند.

شما داستان سهراب تان را دنبال می کنید؟
بله؛ معلوم است. برای اینکه بچه من برای من خیلی ارزش داشته. شاید برای آنها ارزش نداشته باشد، ولی برای من خیلی ارزش داشته.

آخر این بچه کاری هم نکرده؛ یک روبان سبز به دستش بسته و سراغ رایش را گرفته است.
دقیقا. من هم همین را گفتم. گفتم بچه من فقط برای اعتراض به اینکه رایش را نخوانده اند، بیرون رفته بود. نه اسلحه ای داشته، نه صدای اعتراضش وحشتناک بوده که آنها بخواهند با او چنین بکنند. بچه من خیلی ارزش داشت؛ او سرمایه این مملکت بود.

شنیدم خود را برای کنکورآماده کرده بود.
بله؛ او چون پدرش فوت کرده بود، دو سه سال سختی داشت و نتوانست خوب درس بخواند. ولی این بار خیلی خوب درس خوانده بود. زحمت کشیده بود و امید هم داشت که قبول بشود.

در این مدت روزهای سختی را گذراندید؛ نیست؟
بله؛ همه می دانند. همه در این چند روز مرا دیدند و می شناسند. چه اداره جات؛چه مردم. همه آنها دیدند که من چه کشیدم. دلم از این می سوزد که من امید داشتم و آنها مرا ناامید کردند.

سهراب، چه جور بچه ای بود؟
به آقای موسوی هم گفتم اگر از او تعریف کنم می شوم حکایت سوسکی که وقتی بچه اش از دیوار بالا می رود می گوید قربان دست و پای بلوریت بروم. ولی سهراب واقعا بچه بسیار خوبی بود. صبور. ساکت. آرام. منطقی و بافکر بود. قبل از انتخابات خیلی تلاش کرد بقیه را متقاعد کند که رای بدهند؛ چون سرنوشت مردم ما با رای تعیین می شود. ولی متاسفانه وقتی مردم رای دادند و این بلا سرما آمد، خیلی ناراحت شد. یعنی احساس می کرد توهین عظیمی به مردم شده. به خودش توهین شده. می گفت: به من توهین شده، نمی توانم این توهین را تحمل بکنم. این کوچکترین کاری بود که ما می توانستیم برای کشورمان انجام بدهیم؛ برای خودمان انجام بدهیم. چرا این طوری شد؟ چرا باید این جوری بشود. سهراب خیلی به این مسئله حساس بود. قبلش هم که خیلی کمک بود در خانه. بخصوص که پدرش دو سال مریض و در خانه بود. همه می دانند که سهراب در آن مدت چه کمکی بود برای من. مثلا شب می دید من خسته ام، می گفت مامان تو برو بخواب من بیدارم. یا روز که از مدرسه می آمد می گفت: مامان من آمدم، بقیه کارها را بگذار من انجام می دهم. یا وقتی دنبال کارهای اداری می رفتم، او در خانه مواظب پدرش بود. من ۴ پسر دارم، همه آنها را دوست دارم؛ ولی سهراب بچه فوق العاده ای بود. همه بچه هایم خوب هستند. ولی برادرهایش هم می گویند سهراب خیلی زحمتکش بود.

و این سهراب هم بس که خوب بود به سهراب تاریخ پیوست.
اتفاقا مردم هم به من همین را می گویند. می گویند اسم سهراب دوباره در تاریخ نوشته خواهد شد. سهراب در شاهنامه فردوسی، پیام آور خوبی بود، این سهراب هم همین طور بود. همین طور شد. با این حال من خوشحالم که بچه ام در راهی رفت که راه نادرستی نبود. اگر معتاد بود، اگر خلافکاربود اتفاقی برایش می افتاد، نمی توانستم سرم را جلوی مردم بلند کنم. ولی الان با افتخار می گویم بچه ام در راه نیت پاکش، در راه اعتقادی که داشته رفته. با اینکه برایم خیلی سخت است که سهرابم رفته، اما خوشحالم که با حرف و حرکات بچه هایی مثل سهراب، مردم تکان شدیدی خوردند و متوجه شدند که بچه ها دارند بیگناه کشته می شوند.


عبدالله نوری: اواسط دهه‌ی پنجاه هم کسی فکر نمی‌کرد روزی شاه از مملکت برود
عبدالله نوری، وزیر کشور دولت اصلاحات و از چهره‌های شاخص منتقد حاکمیت، با مقایسه‌ی شرایط فعلی کشور با سال‌های میانی دهه‌ی پنجاه شمسی، یادآور شد: آن موقع هم اصلا کسی باور نمی‌کرد که با این مبارزات محدود، یک روزی بیاید که شاه با آنکه نمی‌خواهد اما مجبور شود از مملکت برود.
به گزارش «موج سبز آزادی» وی که این سخنان را در دیدار با خانواده «محمدرضا جلایی‌پور» از فعالان سیاسی بازداشت شده بیان می‌کرد، همچنین اعتراضات کنونی را بسیار جدی، گسترده و حتی نگران‌کننده توصیف کرد.
عبدالله نوری ضمن محکوم کردن بازداشت‌های گسترده اخیر، خواستار اعاده جمهوریت نظام و آزادی سریع همه‌ی زندانیان شد و برای خانواده‌ی جلایی‌پور که تاکنون سه شهید در راه انقلاب و اسلام داده‌اند، آرزوی صبر کرد.
وی همچنین از مواضع اخیر هاشمی رفسنجانی حمایت کرد، از تحت فشار بودن وی سخن گفت و روحیه‌ی بالای همسر و دیگر اعضای خانواده‌ی او را مورد ستایش قرار داد.


خبرهایی از وضعیت بازداشت شدگان اخیر در اوین
سه شنبه30 تیر 1388

تغییر برای برابری - طبق اظهار نظر خانواده های بازداشتی و اسامی منعکس شده بر در زندان ، در نماز جمعه هفته گذشته ٰ‌40 نفر بازداشت شده اند که اسامی آنها در پشت در زندان اوین نیز هست . خانواده ها که برای پیگیری وضعیت بازداشت شده خود آمده بودند اعتراض داشتند که آیا شرکت در نماز جمعه جرم است. به آنها هیچ گونه پاسخی داده نشد. به گفته مادر یکی از بازداشتی های روز جمعه در جواب اعتراض وی به او گفته اند که پسرش عکس موسوی را به همراه داشته و همین جرم او راسنگین کرده است.

نیمه شب جمعه پس از بازداشت برخی از نمازگزاران عده ای شبانه در خانه های شان دشتگیر شدند. آنهابازداشتی های هفته اول پس از انتخابات بودند که با وثیقه آزاد شده بودند اما بنا به گفته معاون امنیت برای تکمیل پرونده و بازبینی آن دوباره بازداشت شده اند. یکی از خانواده ها تعریف می کرد که ساعت 12 شب به خانه آنها آمدند با حکم بازداشت پسر 18 ساله اش که تنها چند روزی با گذاشتن وثیقه ای به مبلغ 250 میلیون تومان آزاد شده بود. به آنها گفته بودند که حکم بازداشت 200 نفر از افرادی که قبلا با وثیقه و یا کفالت آزاد شده اند را دارند.

به گفته برخی از بازداشتی های اخیر که با خانواده خود در تماس بودند 50 نفر را در نیمه شب جمعه به این طریق بازداشت کرده اند. این مساله بسیاری از خانواده که برای پیگیری وضعیت فرزاندانشان به دادگاه انقلاب آمده بودند را نگران ساخت چرا که نمی دانستند در صورت آزادی فرزندانشان وضعیت آنها چگونه خواهد بود. یکی از خانواده ها اظهار می داشت که معاون امنیت به وی متذکر شده که فرزند تو در جای امن تری است چرا که بسیاری از افراد دوباره بازداشت شده اند.

برخی از این خانواده ها عنوان داشتند که فرزندانشان بار اولی که دستگیر شده بودند در کلانتری زمانی که هنوز به اوین منتقل نشده بودند مورد ضرب و شتم بسیاری قرار گرفته اند. مادر یکی از دستگیرشدگان می گفت که فرزند 20 ساله اش در کلانتری یوسف آباد پیش از انتقال به اوین به مدت 11 ساعت پیاپی مورد ضرب و شتم قرار داشته مادر دیگری از ضرب و شتم فرزند 28 ساله خود و شکستن انگشتان دستش می گفت.

به گفته برخی از خانواده های بازداشتی های روز 23 و 24 خرداد ‌حدود 300 نفر از بازداشتی های این دو روز هم چنان در زندان اوین هستند و با توجه به اتمام بازجویی های آنها معلوم نیست که ادامه بازداشت شان به چه دلیل است. مادر یکی از بازداشتی ها عنوان کرد که در این مدت 40 روز تنها یک بار توانسته با فرزند خود مکالمه تلفنی داشته باشد و معاون امنیت از پذیرش وی و پاسخگویی در رابطه با فرزند او امتناع می کند.

برخی از بازداشت شدگان در ارتباط با تجمع دانشجویان ستاره دار پیش از انتخابات دستگیر شده اند. آنها در 209 هستند و از وضعیتشان خبر چندانی در دست نیست. به گفته همسر یکی از بازداشتی های مذکور نیروهای امنیتی پس از انتخابات به خانه یکی از آنها آمده و حدود 8 نفر را دستگیر کرده اند. وی که ساکن تهران نیست عنوان داشت که تنها یک بار همسرش تماس برقرار کرده و عنوان داشته که در بند 209 بازداشت است. او از دشواری پیگیری وضعیت همسرش با توجه به دوری راه می گفت و با وجود اخبار نگران کننده از وضعیت بازداشتی ها و خبرهای ناگوار از جان باختگان اخیر از وضعیت همسر خود به شدت نگران بود و معتقد است که اگر همسرش سالم است چرا هیچ گونه تماسی ندارد.