لحظه به لحظه با پیکار دلیرانه جنبش مردمی - ۳۶


لحظه به لحظه با پیکار دلیرانه جنبش مردمی - ۳۶

* ميرحسين موسوی: اگر سکوت کنيم همه ما را ويران می‌کنند!/چرا اینقدر مردم را آزار می‌دهید؟/آزادی کجاست؟
* اخذ تعهد کتبی از دانشجویان به دلیل گفتن الله اکبر
* اطلاعات جدیدی درباره‌ی برخوردهای شرم‌آور با خانواده‌های مظلوم شهدا: اینها جنازه را هم گروگان می‌گیرند
* کودتا در وزارت اطلاعات
* گزارش ديگری از تظاهرات شنبه در ميدان ونک



ميرحسين موسوی: اعياد، فرصتی برای بروز خلاقيت‌های نهضت سبز است، چرا اين قدر مردم را آزار می‌دهيد؟ آزادی کجاست؟
دوشنبه 5 مرداد 1388
قلم - ميرحسين موسوی با تبريک اعياد پيش رو، هر يک از اين فرصت‌ها را به عنوان نعمتی دانست که خداوند برای نهضت سبز قرار داده است تا از آن خوب استفاده کند.

به گزارش خبرنگار قلم نيوز، مهندس ميرحسين موسوی در ديدار با اعضای تشکل‌های معلمان و فرهنگيان در انجمن اسلامی معلمان ايران با تبريک ماه شعبان و اعياد اين ماه، اين فرصت‌ها را نعمتی برای نهضت سبزخواند تا از آن خوب استفاده کند و گفت: اين مهم‌ترين مساله است که شبکه عظيم اجتماعی و سبزی که در سراسر کشور ايجاد شده است، اگر هوشيار باشد که هست، بايد از تمام اين مناسبت‌ها با استفاده از خلاقيت خود استفاده کند.

وی با اشاره به اينکه اين مناسبت‌ها زياد هستند يادآور شد: ما می‌توانيم هر روز برنامه‌ای برای روشنگری و پيگيری اهداف بلند نهضت بزرگ سبز داشته باشيم.

موسوی در ادامه درباره سخنان يکی از اعضای حاضر مبنی بر اينکه جريان حاکم بعد از انتخابات غافلگير شد و فقط تا زمان انتخابات برای خود برنامه ريزی کرده بود، گفت: فکر می‌کنم اين غافلگيری به چند هفته پيش از انتخابات برمی‌گردد زيرا تمام تلاش آنها در جهتی بود که مردم در انتخابات شرکت نکنند.

وی با اشاره به عملکرد رسانه ملی و ديگر رسانه‌های دولتی نسبت به دوره‌های قبل رياست‌جمهوری، تلاش آنها را در جهت حضور عده قليلی در انتخابات دانست و بيان کرد: آنها فکر نمی‌کردند که در مدت کوتاهی چنين موج عظيمی ايجاد شود برای همين غافلگير شدند و طرح‌هايشان ناشيانه اجرا شد و خلل و فرج بسيار زيادی داشت و آنها قدرت مردم را به درستی تخمين نزدند و عمق جريان را به درستی درک نکردند. دليل برانگيختگی و حضور مردم در خيابان‌ها را درک نکردند در نتيجه کشور و خودشان را با مشکل مواجه کردند.

ميرحسين با بيان اينکه مطالبی که قبل از انتخابات، مطرح و بر آن تاکيد کرده است چيزی نبوده جز درخواست‌های معمولی ذکر شده در قانون اساسی که مغفول مانده و کنار گذاشته شده بود افزود: ما بخش‌های اندکی از قانون اساسی را اجرا کرده‌ايم. قسمتی از آن را خوانده‌ايم آن هم بر اساس منافع گروهی و جناحی و آن بخشی که به نفع ما نبوده، کنار گذاشته‌ايم.

وی با بيان اينکه جز حقوق مصرح در قانون اساسی چيز ديگری نگفته است، بيان کرد: ما گفتيم شعار مردم در ابتدای انقلاب اين بود "در بهار آزادی جای شهدا خالی؟"، حرف ما اين است که اين آزادی کجاست؟ مگر مردم به خاطر اين آزادی به صحنه نيامدند و ۲۲ بهمن ۵۷ راهپيمايی‌های ميليونی در سراسر کشور انجام نشد و شعار آزادی سر ندادند؟ مردم دنبال آزادی بودند، الان اين آزادی کجاست؟

موسوی با اشاره به مغفول ماندن بخشی از حقوق مردم و کرامت انسانی زن‌ها، آزادی سخن، انديشه و گفت‌وگو و هويت ملی ما و طرح آنها در انتخابات بيان کرد: طبيعی است که اين سخنان از دل مردم برخاسته بود که به آنها بازگشت و موج ايجاد کرد و آينده اين حرکت هم بستگی به اين دارد که ما تا چه اندازه اين شعارها را ببينيم و پايبند به آنها بمانيم و حاضر باشيم هزينه اين پايبندی را بپذيريم.

ميرحسين در ادامه درباره هويت ساختارشکنان گفت: متهم می‌کنند که شما ساختارشکن هستيد و از ساختارشکنی استفاده می‌کنيد، ما می‌خواهيم بگوييم ما دنبال ساختارهای واقعی برآمده از دل مردم و قانون اساسی هستيم. شما ساختارشکن هستيد. با بررسی جريانات يک نمونه از دستگيری‌ها از ابتدا تا انتهای آن می‌توانيد ببينيد چه کسانی ساختارشکن هستند. لزومی ندارد ما صدها جنايت و تيراندازی و لباس شخصی را ببينيم، فقط کافيست آقايان يک نمونه مثلا پرونده همين روح الامينی، اعرابی يا آقاسلطان را مورد بررسی قرار دهند، خواهند ديد که تا چه اندازه ساختارشکنی در مجموعه نظام صورت گرفته است و اين به آنچه ما از جمهوری اسلامی و نظام انتظار داشتيم، هيچ شباهتی ندارد.

وی با بيان اينکه ما چنين نظامی را نمی‌خواستيم گفت: آيا ما نظامی را می‌خواستيم که افرادی شبانه بريزند و خانه‌های دانشجويان و مردم را ويران و ماشين‌های آنها را تخريب کنند؟ و بعد همه ارگان‌های موجود از وزارت اطلاعات تا بسيج بگويند اين‌ها به ما ربطی ندارند؛ اين‌ها از کجا آمده‌اند آيا از کره مريخ آمده‌اند؟ وقتی قتلی رخ می‌دهد، متهم هر کجا باشد آقايان آنقدر قوی هستند که ردش را بگيرند، آن‌وقت ده‌ها و صدها نفری که اين جنايت‌ها را مرتکب شده‌اند را نمی‌توانند شناسايی کنند؟ چه کسی اين را باور می‌کند؟ آيا اين به معنای متهم کردن کل نظام به دروغگويی نيست؟

موسوی در ادامه با اشاره گسترش پوستر دروغ ممنوع در سطح کشور گفت: مردم متوجه شدند که يک دروغ بزرگ پشت اين جريانات هست که اين همان ساختارشکنی و روی گرداندن از قانون اساسی و همه آرمان‌ها و ايده‌آل‌هايی بود که نظام ما و مردم به آن پايبند بودند. الان هم نظام هيچ چاره‌ای ندارد که به آنها (آرمان‌ها، ساختارها و قانون اساسی) بازگردد و به نظر من اگر برنگردد مردم آن را برخواهند گرداند و مردم خود از راهی که آمده‌اند باز نخواهند گشت.

وی ادامه داد: غافلگيری ديگری که برای آقايان اتفاق افتاد اين بود که تصور می‌کردند با چند حرکت بعد از ۲۲ خرداد مردم به خانه‌های خود بازخواهند گشت اما همين که ملتی با اين گستردگی و با اين همه هزينه‌های بسيار بيش از ۴۰ روز در خيابانهاست نشان‌دهنده عمق اين جريان است؛ بعد آقايان ذهنيتشان را داده‌اند به اينکه دو گروه خارج کشور بودند و تماس با سفارتخانه موضوع را حل می‌کند، اينها تصور می‌کردند که احزاب اين جريان را هدايت می‌کنند برای همين شخصيت‌ها و سران احزاب را دستگير کردند و تمام تلاش خود را برای اعتراف‌گيری به کار بردند.

موسوی در ادامه با اشاره به اظهارات آيت‌الله جنتی مبنی بر اينکه که اعترافات دارد گرفته می‌شود گفت: آيا يک روحانی و مجتهد که اصولی دارد می‌تواند اين حرف را بزند؟ اعتراف گرفتن داشتيم در اسلام؟ ما آدم‌های کم سوادی هستيم شما که باسواد هستيد بياييد شرح دهيد کجای اسلام، کجای قرآن و کتب فقهی ما روی مساله اعتراف کردن تکيه کرده‌اند؟ ما هر چه از حضرت علی (ع) شنيده‌ايم، بر عکس اين بود، در جهت تبرئه مردم بود و در اين جهت بود که مردم عليه خود حرفی نزنند.

وی با يادآوری اينکه اين شيوه‌ها نتيجه‌ای در بر ندارد افزود: زيرا اين حرکت مردم به شکل هرمی تنظيم نشده است بلکه به صورت يک شبکه گسترده در حال سير بود که به همه خانواده‌ها نفوذ کرده بود و راز بقای اين نهضت هم همين است و هر حرکتی در آينده هم بايد به اين سمت برود که نمی‌شود يک حرکت گسترده مردمی را در قالب يک تشکل کلاسيک مختصر کرد و کاهش داد. اين يک خطر برای اين حرکت در آينده است.

موسوی با بيان اينکه هر چه افراد را بازداشت کردند اين حرکت گسترده‌تر شد، گفت: قدرت اين حرکت از گسترش آگاهی‌هاست و بايد آن را پاس بداريم و عميق‌تر کنيم.

وی با اشاره به اينکه عده‌ای به دولت حاکم رای دادند، بيان کرد: بايد آگاهی را در ميان اين افراد گسترش دهيم و روش دولت تعيين کردن و وزير عوض کردن و سياست‌های اقتصادی و ماجراجويی سياست‌خارجی دولت حاکم را به آنها يادآور شويم.

موسوی در ادامه بر لزوم فراگير بودن شعارها تاکيد کرد و با اشاره به فراگير شدن نماد سبز ميان همه ايرانيان و همبستگی حاصل از اين نماد که با هم بودن را نشان می‌داد، گفت: بايد شعاری مطرح کنيم که گستردگی آن بتواند ايرانيان داخل و خارج کشور را دربرگيرد و بر اساس آن، حرکتمان را تنظيم کنيم. آنچه من پيشنهاد می‌کنم، ايستادن بر قانون اساسی از زاويه زنده کردن اصول مغفولی است که مهم‌ترين آن آزاديهاست.

وی با اشاره به اصل آزادی برگزاری اجتماعات به درخواست خودش و مهدی کروبی برای برگزاری مراسم يابود شهدای وقايع اخير در مصلی تهران اشاره کرد و گفت: با اين کار دولت را در معرض امتحان قرار داديم؛ ما نمی‌خواهيم کاری کنيم، سخنرانی هم نداريم، فقط می‌خواهيم از مصلايی که با هزينه‌های صدها ميليارد تومانی ساخته شده، يک استفاده‌ای کنيم، همان ۱۳ ميليونی که شما می‌گوييد، اين‌ها هم حقی دارند نسبت به اين مصلی و از پول آنها ساخته شده و از بودجه عمومی صرف شده است و متعلق به آنها هم هست، اجازه دهيد ما جمع شويم و فقط قرآن بخوانيم، قرآن بخوانيم.

موسوی در ادامه با يادآوری اينکه قانون اساسی می‌تواند مثل رنگ سبز ما باشد و پيوند دهنده ما باشد، افزود: بايد توجه کنيم که برای ادامه اين حرکت - که برای احيای ارزش‌های اصلی انقلاب اسلامی و ارزش‌هايی است که مردم به‌خاطر آن هزاران شهيد دادند- مجبوريم که به قانون اساسی تکيه کنيم و از آن دفاع کنيم و آن را شعار اصلی خود قرار دهيم.

وی با اشاره به اينکه قانون اساسی بر هويت ملی تاکيد دارد، از اين موضوع که بسياری از اصول قانون اساسی که می‌تواند مقوم اين هويت باشد به تهديد تبديل شده است، گفت: تکيه بر هويت ايرانی بسيار کارساز است و اين هويت ايرانی جدای از هويت اسلامی نيست اما غفلتی در اين زمينه صورت گرفته است.

موسوی با اشاره به تکرار فرياد "ايران"، "ايران" در يکی از سفرهايش، تاکيد بر اين هويت ملی و ايران را ندايی خواند که به ايرانيان خارج از کشور نيز رسيد.

وی با اشاره به اينکه حضرت امام (ره) نيز در ابتدای انقلاب تلاش در جمع کردن همه اقليت‌ها و قوميت‌ها تحت نام ايران داشتند، گفت: وسعت ملتی که تعريف کرده بوديم به حدی بود که همه مردم در آن می‌گنجيدند و بر اساس همين ديد هم بود که اقليت‌ها به مجلس راه يافتند.

ميرحسين به رسميت شناخته شدن حقوق اقليت در کنار حقوق اکثريت را متاثر از يک گفتمان بسيار مترقی خواند که همه ما را با هم و اقليت‌ها و قوميت‌ها را با ما و شيعه و سنی را با هم جمع می‌کرد.

موسوی در ادامه قتل‌ها و دستگيری‌های رخ داده را فاجعه خواند و گفت: ما چنين چيزی را حتی قبل از انقلاب هم شاهد نبودند. به کسانی که چنين جناياتی را مرتکب می‌شوند يادآور می‌شوم که مردم، آنهايی را که قبل از انقلاب مرتکب جنايت شدند به ياد داشتند و آنها را به سزای عملشان رساندند؛ مردم از چنين جنايت‌هايی نخواهند گذشت. چطور می‌شود يک فردی علاقه‌مند به انقلاب، اسلام و کشور حتی يک آدم گناهکار به زندان وارد شود و بعد جنازه او بيرون آيد؟ مگر ما پيرو امام علی (ع) نيستم؟ مگر توصيه‌های ايشان را درباره ابن ملجم نشنيده‌ايم؟ مگر درباره عدالت اسلامی صحبت نکرده‌ايم؟

به گزارش قلم‌نيوز، وی افزود: مگر اين وضعيت قابل تحمل است؟ چطور سران کشور ما فرياد نمی‌کشند و از اين فجايع گريه نمی‌کنند؟ نمی‌بينند اينها را لمس نمی‌کنند. اينها همه کشور را سياه می‌کنند. اينها دل همه ما را سياه می‌کنند، اگر ما سکوت کنيم همه ما را ويران می‌کند و همه ما را به جهنم می‌برد. من نسبت به اين اعتراض‌ها خوشحالم زيرا اين اعتراض‌ها نشاندهنده سلامت ملت ماست مردم ما راضی به جنايت نيستند؛ راضی به اينکه افراد جانی پيدا شوند و به خانه‌ها و ماشين‌های مردم حمله کنند، نيستند؛ اين عدم رضايت نشاندهنده زنده بودن ملت ماست و کسانی که در مسووليت هستند بدانند که اگر ملتی طاقت مخالفت با جنايت‌ها را دارند بايد در کنار اين ملت و مدافع آنها باشند.

موسوی در ادامه با بيان اينکه کشور نمی‌تواند تبديل به يک زندان شود که ۷۰ ميليون نفر در آن زندانی شوند، به اصل تفکيک قوا اشاره کرد و گفت: يقين دارم قوه قضاييه نمی‌تواند و حق ندارد به بسياری از اين زندان‌ها سر بزند و اطلاعات بگيرد.

وی با طرح اين سوال که آيا در حال حاضر قوه قضاييه مستقل داريم، بيان کرد: آيا قوه قضاييه می‌تواند پرونده همين روح‌الامينی را بررسی کند، الان می‌گويند مريض شده و مننژيت گرفته است، قوه قضاييه بررسی کند ببيند دندان‌های وی به چه دليل شکسته است؟ آيا زمين خورده است يا کارهای ديگری صورت گرفته است. چنين قوه قضاييه‌ای کشور ما را نجات می‌دهد و به نفع کشور و همه ماست که چنين کاری انجام دهد.

موسوی در ادامه توضيح داد که برای اين روح‌الامينی را مثال زد که همه چيز درباره او روشن است، محاسن هم داشته، مذهبی و بسيجی هم بوده است و بعد به اين سيل عظيم و موج سبز پيوسته و شاهدان همه می‌گويند که او، زنده دستگير شده است و بعد در زندان، جنازه‌اش را تحويل داده‌اند.

وی با اشاره به نام امير جوادی که سايت‌ها به تازگی نام وی را به عنوان يکی از شهدای وقايع اخير عنوان کرده‌اند با تاسف بيان کرد: ما همه مسلمانيم، حداقل جوانمردی اين است که اگر اينها را کشته‌ايد، آنها اذيت شده‌اند و زجرکشيده‌اند، لااقل جنازه‌های آنها را بدهيد و به خانواده‌های آنها برسيد. آن دسته از افرادی که شناخته شده نيستد چه؟ آنهايی که شهرستانی هستند چه می‌شوند؟ اينها را برگردانيد به خانواده‌هايشان. چرا اينقدر مردم را آزار می‌دهيد؟ چرا مردم را عصبی می‌کنيد؟ چرا مردم را تحقير می‌کنيد؟ مردم حق دارند از قبر فرزندان خود خبر داشته باشند.

ميرحسين موسوی تاکيد کرد که اين مشکلات جز با بازگشت به اصول انقلاب و قانون اساسی حل نخواهد شد و ما بيش از هر زمان ديگری نياز داريم تا به ارزش‌ها و آرمان‌های ابتدای انقلاب و ديدگاه‌های حضرت امام (ره) رجوع کنيم. اين به نفع همه ما و آخرت ماست.

وی ، شورش خيابانی خواندن حرکت‌های مردمی را ناشی از اشتباه جريان حاکم در درک حرکت مردم خواند و اينکه آنها فکر کردند با ايجاد حالت امنيتی و بهم‌زدن اجتماعات، حرکت مردم جمع خواهد شد.

موسوی با اشاره به حافظه تاريخی و جمعی مردم يادآور شد که اين‌طور نيست که چند ماه بگذرد و مردم همه چيز را فراموش کنند و همه چيز حل شود.

وی در پايان سخنان خود با يادآوری اينکه "نمی‌شود سر مردم را شيره ماليد" بيان کرد: خداوند توفيق دهد که همه به راه اسلام و انقلاب برگرديم.


اخذ تعهد کتبی از دانشجویان به دلیل گفتن الله اکبر
5 مرداد 1388
طی روزهای گذشته دست‌کم پنجاه نفر از دانشجویان ساکن خوابگاه‌های دانشگاه صنعتی شریف از سوی حراست این دانشگاه احضار شده و مورد مواخذه و تهدید قرار گرفتند.

بنابر گفته‌ی دانشجویان احضار شده مسئولین دانشگاه با شناسایی اتاق‌هایی که در ساعت مشخصی از شب از آن‌ها صدای تکبیر الله اکبر به گوش می‌رسد و از طریق تماس تلفنی اقدام به احضار ساکنان به دفتر حراست دانشگاه نموده اند.

دانشجویان احضار شده در دفتر حراست مورد بازخواست قرار گرفته و با تهدید نسبت به احضار به کمیته انظباطی دانشگاه از آنان تعهد کتبی مبنی بر عدم سر دادن شعار اخذ شده است.


اطلاعات جدیدی درباره‌ی برخوردهای شرم‌آور با خانواده‌های مظلوم شهدا: اینها جنازه را هم گروگان می‌گیرند
هر روز که می‌گذرد، نام و مشخصات جدیدی به فهرست شهدای جنبش سبز افزوده می‌شود. خانواده‌های این شهدا اما این روزها در رنج بسیاری به سر می‌برند و خبرهایی که به طور جسته گریخته شنیده می‌شود، حاکی از آن است که علاوه بر ممانعت از برگزاری مراسم یادبود، در برخی موارد جنازه‌ی شهید را نیز برای وادار کردن خانواده‌ها به همکاری، به عنوان گروگان نگه می‌دارند.

به گزارش «موج سبز آزادی» برخی خانواده‌های شهدای شناخته شده در روزهای اخیر از فشارهایی که از سوی نهادهای امنیتی بر آنها وارد شده، پرده برداشته‌اند. نه فقط مادر ندا آقاسلطان از دستور وزارت اطلاعات به مساجد در خصوص خودداری از برگزاری مراسم برای کشته شدگان اخیر خبر داده و یا برخی خانواده‌های شهدا از دریافت پول در ازای تحویل جنازه‌ی فرزندانشان سخن گفته‌اند، بلکه حتی دکتر روح‌الامینی اصولگرا و عضو دولت نهم نیز فاش کرده که برخی قصد داشته‌اند برای ارائه اطلاع درباره‌ی فرزندش از او رشوه بگیرند و با وجود اعلام مشخصات و تلفن آنها، وزارت اطلاعات هم حاضر به پیگیری نشده است.

در همین حال «موج سبز آزادی» کسب اطلاع کرده که در خصوص برخی خانواده‌ها که فرزندشان به شهادت رسیده است، فشارها با روش‌هایی به مراتب غیر اخلاقی‌تر ادامه دارد؛ روش‌هایی همچون تحویل ندادن جنازه‌ها و فشار بر خانواده‌ها برای معرفی فرزندان شهید خود به عنوان بسیجی و یا شکایت از موسوی.

بر اساس یکی از گزارش‌های رسیده، خانواده‌ی شهید رامین قهرمانی که پیش از این در گزارش دیگری در «موج سبز آزادی» به نام وی اشاره شد، تا پایان هفته گذشته هنوز موفق نشده بودند جنازه‌ی فرزندشان را برای تشییع و تدفین تحویل بگیرند؛ چرا که از آنها خواسته شده بود هیچ مراسمی برای فرزندشان نگیرند و نام او را هم در جایی مطرح نکنند. آنها در نهایت وادار می‌شوند جنازه‌ی فرزند شهیدشان را بدون تشییع و تنها با حضور چند نفر از نزدیکان دفن کنند.

این گزارش همچنین حاکی است وقتی خانواده‌ی این شهید به محض اطلاع از درگذشت فرزندشان اقدام به انتشار اعلامیه و نصب پارچه‌ی سیاه کردند، صبح روز بعد ماموران پلیس در محل حاضر شدند و ضمن امحاء اعلامیه‌ها و جمع‌آوری پارچه‌ها، به خانواده‌ی وی اعلام کردند که حق برگزاری هیچ مراسمی را ندارند.

خبر ویژه‌ی قبلی «موج سبز آزادی» درباره‌ی نام و نشان سه شهید دیگر
عکسی از مزار یک شهید ناشناس جنبش سبز

گزارش دیگری که به «موج سبز آزادی» رسیده، از معامله‌ی ناجوانمردانه‌ی مأموران با خانواده‌ی یکی از شهدای روز تاریخی 25 خرداد خبر می‌دهد. شهید داود صدری، 27 ساله و ساکن شهرک اندیشه کرج، در این روز در جلوی یک پایگاه بسیج با یک گلوله به شهادت می‌رسد. خانواده‌ی او شش روز بعد جنازه‌ی او را در بیمارستان امام علی شهریار تحویل می‌گیرند، اما در ازای دریافت 350 هزار تومان پول تیر و 6 میلیون تومان بابت جنازه.

تکان‌دهنده‌ترین قسمت ماجرا آنجاست که وقتی پدر این شهید برای شکایت مراجعه می‌کند، به او می‌گویند اگر حاضر شود اعلام کند که پسرش بسیجی بوده و مردم او را کشته‌اند، هم دیه‌اش را خواهند داد و هم او را شهید محسوب و خانواده‌اش را از مزایای این کار بهره‌مند خواهند کرد.

در همین حال روزنامه «سرمایه» نیز در شماره‌ی امروز خود گفت‌وگویی را با یکی از نزدیکان شهید امیر جوادی‌فر، دانشجوی 23 ساله‌ای که در روز 18 تیر دستگیر شد و جنازه‌اش دیروز به خانواده‌ی وی تحویل شد، منتشر کرده است. وی گفته است: «امیر روز 18 تیر دستگیر شد. ما تا دو ساعت بعد از گم شدنش خبری از او نداشتیم تا اینکه ماموری از کلانتری 147 که همراه او بود با موبایل پدر امیر تماس گرفت و گفت بیایید بیمارستان فیروزگر. تا نیمه‌های شب امیر به دلیل شکستگی از چند جا در بدنش در بیمارستان بستری بود و با ضمانت همان مامور و با همراهی پدر امیر به بیمارستان لاله شهرک غرب منتقل شد. ظهر جمعه 19 تیرماه امیر را از بیمارستان مرخص کردند و توسط همان مامور تحویل پلیس امنیت و پیشگیری از جرم داده شد و پس از آن دیگر هیچ خبری از امیر به ما داده نشد، نه زنگی، نه خبری و نه حتی اسمی از او در میان بازداشت شدگان زندان اوین نبود، تا اینکه شنبه 3 مردادماه از طرف پلیس امنیت شهرری با پدر وی تماس گرفتند و گفتند بروید جسد پسرتان را از پزشکی قانونی کهریزک تحویل بگیرید.»

گفت‌وگو شونده در ادامه به شرط شرم‌آور مأموران برای تحویل جنازه‌ی این شهید اشاره می‌کند و می‌گوید: «در حالی که برای تحویل جسد امیر رفته بودیم به ما گفتند باید بگویید برادرتان از قبل دچار بیماری ریه بوده است در حالی که چنین چیزی محال است زیرا امیر کاملاً سالم بود. آنها همچنین از خانواده امضا گرفتند که تشییع جنازه فقط با حضور افراد فامیل و خودی برگزار شده و شعاری در آن داده نشود. بالاخره دیروز جسد را تحویل گرفتیم و امروز صبح (دوشنبه) برای مراسم تشییع به بهشت زهرای تهران می رویم.»

روز گذشته هم رسانه‌ها از تحویل جسد «امیر جوادی لنگرودی»، یکی دیگر از بازداشت شدگان روز 18 تیر، به خانواده‌ی وی خبر داده بودند. همزمان با او، خبر درگذشت محسن روح‌الامینی در زندان به رسانه‌ها رسید و شاید به خاطر تعلق وی به خانواده‌ی یک مسئول دولتی، شهادت او سر و صدای بیشتر به پا کرد.

چندی قبل هم برخی سایت‌ها از شهادت یک سرباز وظیفه به نام «رامین رمضانی» در درگیری‌های هفته دوم پس از انتخابات در تهران خبر داده بودند. جنازه‌ی این جوان 20 ساله که چند روز قبل از شهادت به عنوان مرخصی از محل خدمت سربازی‌اش به تهران آمده بود، در حالی پس از یک ماه پیگیری به خانواده‌ی وی تحویل داده شد که سه گلوله پیکر وی را سوراخ کرده بود. آنها حتی در مراسم تدفین فرزند خود نیز مجبور بودند تحت نظارت مأموران عمل کنند.

آیا کسی هست که مطمئن باشد این نام‌ها در آخرین ردیف‌های فهرست سرخ شهدای جنبش سبز قرار گرفته‌اند و زین پس خبر تلخ دیگری در راه نیست؟


برکناری وزیر و دو معاون وزیر، بازنشستگی بیش از 20 کارشناس: کودتا در وزارت اطلاعات
5 مرداد 1388
شنیده شده که در روزهای قبل از برکناری وزیر اطلاعات، دو معاون وزیر و چندین کارشناس تا حد مدیرکل نیز در این وزارتخانه از سمت‌های خود برکنار و مجبور به بازنشستگی شده‌اند.

بر اساس گزارش رسیده به «موج سبز آزادی» تعداد کارمندان رده‌بالای وزارت اطلاعات که پس از انتخابات برکنار و یا مجبور به بازنشستگی شده‌اند، بالغ بر 20 نفر است که دو تن از آنها در رده‌ی معاون وزیر و بقیه در سطح مدیرکلی و سطوح پایین‌تر بوده‌اند.

این گزارش حاکی است علت اصلی تغییر و تحولات اخیر در این وزارتخانه، گزارش تیم ویژه‌ی وزارت اطلاعات در خصوص پرونده انقلاب مخملی است. تهیه‌کنندگان این گزارش با مطالعه‌ی تمام پرونده‌ها و بازجویی مجدد از تعدادی از بازداشت شدگان اخیر، نتیجه گرفته‌اند که اتهام تلاش برای انقلاب مخملی واقعیت ندارد.

نویسندگان این گزارش که دو نسخه از آن برای رهبری و رئیس دولت هم ارسال شده، نتیجه گرفته‌اند که مجموعه اتفاقات پس از انتخابات نه تنها هیچ ارتباطی با خارج از کشور ندارد، بلکه هیچ تدارکی از قبل برای آن وجود نداشته و قابل پیش‌بینی هم نبوده است.

گفتنی است اولین واکنش احمدی‌نژاد به تهیه‌ی این گزارش در وزارت اطلاعات، این بوده که سراسیمه به وزارت اطلاعات رفته و بدون اینکه با وزیر و معاونانش جلسه بگذارد، در جلسه‌ای عمومی با کارکنان ستاد این وزارتخانه گفته است: من از سپاه کاملا راضی هستم، از وزارت هم اصلا راضی نیستم. وی همچنین گفته است: توطئه‌ی دشمنان برای براندازی نرم باید افشا شود و انتظار دارم وزارت اطلاعات در این زمینه فعال‌تر باشد. احمدی‌نژاد همچنین چند روز بعد در جلسه‌ای شخصا خواستار برکناری دو معاون وزیر اطلاعات و بررسی نقش دیگر دست‌اندرکاران تهیه‌ی گزارش مذکور شده است.

در همین راستا، گزارش تایید نشده‌ی دیگری حاکی است محسنی اژه‌ای، وزیر معزول اطلاعات، پیش از این در یک جلسه به چند مقام ارشد دولت خبر داده که حدود نیمی از پرسنل این وزارتخانه به میرحسین موسوی گرایش دارند.

تکمیل خبر:

این گزارش را پس از حدود 12 ساعت با دو خبر زیر تکمیل می‌کنیم:

خبر اول اینکه نام و سمت دو معاون وزیر برکنار شده، بدین ترتیب است: حبیب الله، معاون فرهنگی وزارت اطلاعات و خزاعی، معاون ضد جاسوسی وزارت. دلیل کنار رفتن این دو از سمت‌های خود، مداخلات اطلاعات سپاه در امور وزارت اطلاعات و همچنین به استخدام گرفتن غیرقانونی برخی نیروهای سازمان اطلاعات استان تهران در یک تشکیلات جدید موازی موسوم به «اطلاعات تهران» عنوان شده است.

خبر دوم هم اینکه پنج تن از معاونان این وزارتخانه با ارسال نامه‌ای به رهبری ضمن برشمردن سوابق ضد امنیتی حسین طائب و اسفندیار رحیم‌مشایی به مقام رهبری هشدار داده‌اند كه با رویه‌های اخیر، وزارت اطلاعات در شرف از هم پاشیدگی است.


گزارش ديگری از تظاهرات شنبه در ميدان ونک
دوشنبه، ۵ مرداد، ۱۳۸۸

روز شنبه ۳/۵/۸۸ روز همبستگی ملی. ميدان ونک. گردهمايی . جوانان ، دختر و پسر، پير و جوان، کوچک و بزرگ و جالب تر اينکه خانمهايی در حال خريد نان و سبزی بی اينکه نيازی به آنها داشته باشند، تنها برای حضور در خيابان چه بسا بار سنگين بهانه هايشان را چندين بار در مسير تعيين شده با خود بکشانند! اما مهم نيست، بودن و ماندن در جمع همدردان و ياران خود دليل فراموشی سنگينی بارهاست ...

دختران کتانی پوش و پسرانی که شايد هنوز جوانی نکرده اند. دست در دست هم با لبخند و مشت هايی که جرئت ندارند زياد بالا ببرند. نشان دادن علامت پيروزی و نوارهای سبز رنگ روی مچ دست که در مواردی هم استتار شده اند. کوله پشتی و ماسک های آويزان روی گوش تا زير چانه برای روز مبادا – روز مبادای ما گاز اشک آور و دود است!- هنوز خيابان از قدم منحوس لباس شخصی ها و چماقداران پر نشده بود. می‌شد به راحتی الله اکبر و مرگ بر ديکتاتور گفت. می‌شد فرياد زد. جمعيت کوچک و جوان همينطور پيش می‌رفت. مردم از صدای الله و اکبر و شعار به پشت بام ها و بالکن ها ريختند. بعد به ميان تظاهر کنندگان رفتند. عده بيشتر شده بود. برادرم می‌گفت به دختر سيزده چهارده ساله ای که به سوی جمعيت می‌دويد گفتيم مواظب باش نرو . گفت : "به من نگيد نرو، انقدر ميرم تا اينارو به زار بيارم!"

ماشين ها بوق می‌زدند و با جمعيت همصدا می‌شدند. شايد يکساعتی به همين منوال گذشت. تماشای حضورشان در عين ترس از وقوع فاجعه، شادی آور نيز بود. تا اينکه ... بوی گندی پيچيد، آسمان سياه شد. رنگ سبز روشن تبديل شد به سبز آميخته با قهوه ای و سياه و رنگهای در هم و برهمی از نوع لجن ! ناگهان از کجا آمدند ! نمی‌دانم. شايد از آسمان فرو می‌ريزند ! شايد سنگ هايی هستند که در هنگام پائين آمدن از آسمان يکباره با قدرت خدايشان تبديل به انسان که نه، حيوان هم نه،... چه بگويم ... تبديل به هيولاهای تشنه ای می‌شوندکه فقط خون انسان سيرابشان می‌کند . باتوم و چوب در دست. چوب های بلند و قطور. از چهارده ساله تا هفتاد ساله. بی هيچ نظم و هيچ معياری در انتخابشان توسط مثلا" سازمان يا فرمانده شان – زدن و کشتن مردم که معيار نمی خواهد- مشتی بی آبرو، بی شرم، بی وجدان، به پياده روها ريختند، با موتور ، باتوم ها و چوبهايشان را در دست می‌چرخاندند و به هر عابری که می‌رسيد می‌زدند. عده ای نيز به خيابان ريختند و پسر جوانی را که در حال شعار دادن بود گرفتند، با لگد و مشت به جانش افتادند. ضربه باتوم ها امانش ندادند. به زمين افتاد، غرق در خون و عرق، چشمانش ورم کردند، دهانش پر از خون بود، دستی جنايتکار و کثيف ، روئيده از لجنزار، سر پسر را از پشت گرفت و انقدر روی آسفالت خيابان کوبيد که از حال رفت. ماشين مرگ آمد، دست و پايش را گرفتند و در ماشين انداختند. می‌گفتند پسرک حتما" مرده است !

دوستانش فرياد می‌زدند. بغض کرده بودند. نتوانستند کاری برايش بکنند. نتوانستند... پسر جوان ديگری در حاليکه داشت از اين فجايع با تلفن همراهش فيلمبرداری می کرد، تا خواست فرار کند دستگير شد، به زور کتک و چماق و با دستهای بسته بردند تا بفهمد موبايل دوربين دار داشتن، آنهم در اين آشفته بازار چه مزه ای دارد !!!

دخترها می‌ترسيدند و جيغ می‌زدند . به سرعت می‌دويدند. سوار ماشين ها می‌شدند. چندتايی گريه می‌کردند و می‌گفتند: " نکنه شناسايی شديم ! " دختر جوانی با موهای بلندش که از زير شالش بيرون بود نيز از کتک و باتوم بی نصيب نماند، دست کثيف ديگری موهای بلند و خوشرنگ دخترک را دور مچ خود پيچيد ، عقده هايش انگار بيشتر سر باز کردند! لگدی به کمر دختر زد و داخل ماشين پرتابش کرد! او را هم بردند ، به ناکجا آبادی که لابد بعد از چند روز جنازه هايی تکه و پاره از آن بيرون می‌آيد و تحويل جامعه و امت اسلام و مسلمين می‌شود !!! خيابان خلوت شد، سرو صدا خوابيد. بوق زدن هم ممنوع ! همه چيز، همه چيز ممنوع ! عده ای گفتند: " جانهايمان را که از سر راه نياورده‌ايم. " درست گفتند. حيف نيست جان آدم را اينطور بگيرند !؟ چند روز بعد دوباره سوگواری، دوباره داغ و اشک و دوباره پدر و مادرانی با دلهايی پر از انتقام و نفرت و نگاههايی پر از حسرت به تصوير فرزندانشان، فرزندانی که در اين آب و خاک به دنيا آمدند، برای اين آب و خاک مبارزه کردند و کشته شدند و شگفتا که اين امت مومن و حقير !!! از جسد های خاکی و بی آزار هم می‌ترسند. مراسم ختم و مسجد و تسليت و ... هرگز. اگر فکر کردند اشک ها درخفا ريخته می‌شود و مزارها مخفی می‌ماند، کور خوانده اند. دور نيست اين راه، تاريک هم نيست...

گویانیوز