!ابعاد هولناک جنایت در زندان های رژیم ولایت فقیه


ابعاد هولناک جنایت در زندان های رژیم ولایت فقیه!

آزادی زندانیان سیاسی، معرفی طراحان و مجریان کشتار در خیابان ها و جنایت در زندان ها جزء جدایی ناپذیر مبارزه برای برکناری دولت کودتا است.
در اوضاع حساس کنونی، وظیفه همه نیروها و احزاب مترقی و آزادیخواه مبارزه و سازماندهی امکانات تبلیغاتی و سیاسی برای فشار به کودتاچیان برای روشن شدن ابعاد فجایع هولناک اخیر است. این اقدام گامی مهم در راستای تقویت جنبش مردمی برای نیل به آزادی و عدالت و مقابله با دولت برآمده از کودتا است.


پس از آنکه، در روزهای اخیر نام و مشخصات تعدادی از کسانی که در طول زمان بازداشت در اثر جراحات وارده وشکنجه های جسمی جان خود را از دست داده اند، انتشار یافت، خبرهایی نیز مبنی بر وضعیت سخت و ناگوار بازداشتگاه ها در جامعه رواج پیدا کرد، علی خامنه ای دستور تعطیلی بازداشت کهریزک را صادر نمود.
سعید جلیلی نماینده ولی فقیه در شورای عالی امنیت ملی در این باره یادآور شد، "این بازداشتگاه استانداردهای لازم برای حفظ حقوق متهمین را نداشت..."
همچنین در روزهای گذشته با روشن شدن چگونگی مرگ فرزند یکی از مسئولان ستاد انتخاباتی محسن رضایی، ابعاد تازه ای از اوضاع حاکم بر زندان و بازداشتگاه های رژیم افشا گردید و برنگرانی صدها خانواده که عزیزانشان در جریان مبارزه و مقاومت بر ضد کودتا دستگیر و روانه زندان شده و اکنون خبری از آنها در دست نیست را برانگیخته است. در این باره برای آنکه به ژرفای رفتار سبعانه کودتاچیان پی ببریم، توجه به یادداشت حسین علایی یکی از فرماندهان سابق سپاه ضرور است. وی در باره محسن روح الامینی که در زندان و براثر شکنجه و نبود امکانات اولیه بهداشتی و پزشکی جان باخته از جمله می نویسد: "محسن را روز پنجشنبه 18 تیرماه، افراد لباس شخصی دستگیر و او را به همراه جمعی دیگر از جوانان دستگیر شده، به ساختمان نیروی انتظامی بزرگ... برده و صبح روز جمعه 19 تیرماه آن ها را با اتوبوس به دو مقصد زندان اوین و اردوگاه کهریزک منتقل می نمایند... (پدرمحسن) گفت: من از روز دستگیری وی به هر کجا مراجعه کردم، پاسخی به من ندادند. نیروی انتظامی، سپاه، وزارت اطلاعات و قوه قضاییه هر کدام از خود سلب مسئولیت می کردند... به هر کجا سرمی زدم، با دیوار بلندی از ناامیدی روبه رو می شدم. تا این که دلالی پیدا شد و گفت اگر چهار میلیون تومان به من بپردازید، ترتیب ملاقات شما را با فرزندتان می دهم... تا اینکه چند روز بعد فردی به دفتر کار من زنگ زد و به من گفت شما که از مسئولین هستید و دارای پاسپورت سبز می باشید، چرا سراغ پسرتان را نمی گیرید، گفتم من دوهفته است که به دنبال او هستم و هیچ کس از وی خبری نمی دهد. او گفت: به شما تسلیت عرض می کنم، من فکر کردم می خواهد بلوف زند و من را بترساند... مشخص شد که فرزندم را وقتی که گرفته اند، مورد ضرب و شتم شدید قرارداده و او را مجروح کرده اند. جنازه اش را که دیدم، متوجه شدم که دهانش را خرد کرده اند و وی را به شدت کتک زده و زیر شکنجه کشته اند. با عنایت مسئولین (خوب توجه کنید عنایت مسئولین) پرونده پزشکی او را مطالعه کردم. محل فوت او را لاک گرفته بودند. مشخص شد که بعد از مجروح شدن، به او نرسیده اند تا خون او عفونی شده و دچار تب شدید بالای 40 درجه گردیده و از شدت تب، دچار بیماری مننژیت شده است... از ما تعهد گرفتند که شکایتی از کسی نداریم... دیشب آقای لنکرانی وزیر بهداشت برای تسلیت به منزل ما آمده بود، می گفت به خاطرمبارزه با بیماری های عفونی و مننژیت در زندان ها، ظرف این چند روز بیش از 2 هزار آمپول پنی سیلین بسیار قوی و آمپول های ضد مننژیت به زندان های تهران فرستاده ایم، با گفتن این جمله نگران وضعیت سلامت سایر زندانیان سیاسی شدم..."
چنین است وضعیت یکی از مسئولان رژیم و وابستگان حاکمیت، با در نظر گرفتن آنچه مورد اشاره قرار گرفت، می توان وضع هزاران خانواده که مردم عادی کشور هستند و از "عنایت مسئولین" محروم را تشخیص داد. وقتی با یکی از وابستگان حکومت چنین رفتار می کنند، وای برمردم بی پناه که جوانان برومند آنان اسیر چنگال مشتی جنایتکار شده و هیچ فریاد رسی هم ندارند.
در زندان ها و بازداشتگاه های رسمی و موقت و غیررسمی وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران فاجعه ای رخ داده که رژیم از انتشار آن می هراسد. فقط کافی است به نامه کروبی خطاب به وزیر قبلی اطلاعات -اژه ای- اشاره کرد، کروبی نوشته بود: "اینک سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور به غیر شفاف ترین و مخوف ترین ابزار برای سرکوب مردم تبدیل شده است... دستگاه اطلاعات و امنیت با فراموش کردن مصلحت عمومی جامعه چنان عمل می کند که به سختی می توان از آن دفاع کرد... جوانان بی گناه ایرانی را تنها به جرم اعتراض به انتخاباتی که نتیجه اش را قانونی و مشروع نمی دانند تحت عنوان نیروی امنیتی و اطلاعاتی در خیابان ها کتک زده و آغشته به خون به زندان ها منتقل کنند و ماه ها بلاتکلیفی را به آنان تحمیل کرده و خانواده ها را نگران سازند. آیا شما تاکنون به پشت درهای زندان اوین و دادسرای انقلاب رفته اید... من از شما می پرسم که آیا زندان در جمهوری اسلامی ایران تعریف مشخصی دارد و یا اینکه می توان مردم را در مسجد، مدرسه و زیرزمین ادارات و وزارتخانه ها بدون آنکه خانواده هایشان و وکلای مدافع و حتی دستگاه قضایی در جریان باشند، روزها نگه داشته و شکنجه روحی کرد؟... "
رفتار خشن و غیر قانونی و کاملا وحشیانه کودتاچیان با مردم بی پناه و حق طلب که فقط اعتراضی مسالمت آمیز انجام داده اند، به خوبی از خلال نامه کروبی و یادداشت حسین علایی مشخص و واضح است. حقیقت این است که سطح و میزان وحشیگری سپاه، بسیج و لباس شخصی ها و واحدهایی از تیم های عملیاتی وزارت اطلاعات در مقابل مردم بی دفاع بویژه زنان و جوانان، جز جنایت نام دیگری ندارد. در زندان ها هم همین رفتار به دور از چشم افکار عمومی جریان داشته و دارد، ده ها جوان آزادیخواه و عدالت جو با خشونت در خیابان ها دستگیر و سپس در زندان زیر شکنجه به شهادت رسیده اند. شایعاتی درباره تعداد زیاد کشته شدگان در بازداشتگاه ها در ایران برسر زبان ها است، که قراین نشان می دهد، این گونه خبرها نمی تواند صرفا شایعه تلقی شود. بویژه اینکه میرحسین موسوی نیز در سخنان خود در جمع فرهنگیان و تشکل های معلمان ایران، 5 مرداد ماه به این موضوع اشاره و اعلام داشت: "... مردم خود از راهی که آمده اند باز نخواهند گشت... مردم از چنین جنایت هایی نخواهند گذشت... حداقل جوانمردی این است که اگر اینها را کشته اید، آنها اذیت شده اند و زجر کشیده اند، لااقل جنازه های آنها را بدهید و به خانواده های آنها برسید، آن دسته از افرادی که شناخته شده نیستند چه؟ آنهایی که شهرستانی هستند چه می شوند؟... چرا مردم را تحقیر می کنید؟ مردم حق دارند از قبر فرزندان خود خبر داشته باشند... ".
بنابر این موسوی نیز با نگرانی از ابعاد جنایات انجام پذیرفته در زندان ها برمساله تعداد شهدای مردم انگشت می گذارد.
تجربه ثابت می کند، رژیم ولایت فقیه و کودتاچیان برای آنکه التهاب و واکنش جامعه را در قبال جنایت خود مهارکرده و از شکل گیری همدردی و اعتراض عمومی جلوگیری کنند، آمار شهدا را یکباره منتشر نخواهند ساخت و با تمهیداتی از جمله تحویل توام با تهدید پیکر شهدا به خانواده ها آن هم در فواصل زمانی مشخص و بصورت جدا و انفرادی که خانواده های داغدار نتوانند با یکدیگر مرتبط شده و حمایت اجتماعی مردم را کسب کنند. در جریان فاجعه ملی در سال 1367 با تمام تفاوتی که در فضای سیاسی جامعه امروز با آن زمان وجود دارد. همین روش از سوی رژیم اعمال شد. با این تفاوت که محل خاکسپاری شهدای فاجعه ملی هرگز به صورت رسمی به خانواده ها اعلام نگردید. اکنون کودتاچیان از همان روش استفاده می کنند.
مردم ما به حق خواستار روشن شدن وضعیت هزاران بازداشت شده و نیز فعالان شناخته شده اصلاح طلب، روزنامه نگار و دگراندیش هستند. باید عاملان و آمران جنایت های اخیر شناسایی و به مردم معرفی و محاکمه ومجازات شوند. می باید بی درنگ همه دستگیر شدگان چه مردم عادی که در خیابان ها به چنگ کودتاچیان افتادند وچه فعالان سیاسی و اجتماعی دربند آزاد و به آغوش خانواده های خود بازگردند.
آزادی زندانیان سیاسی، معرفی طراحان و مجریان کشتار در خیابان ها و جنایت در زندان ها جزء جدایی ناپذیر مبارزه برای برکناری دولت کودتا است.
در اوضاع حساس کنونی، وظیفه همه نیروها و احزاب مترقی و آزادیخواه مبارزه و سازماندهی امکانات تبلیغاتی و سیاسی برای فشار به کودتاچیان برای روشن شدن ابعاد فجایع هولناک اخیر است. این اقدام گامی مهم در راستای تقویت جنبش مردمی برای نیل به آزادی و عدالت و مقابله با دولت برآمده از کودتا است.