نامه مردم 779، 21 آذر ماه 1386




آذر، روز تولد شعار ”اتحاد، مبارزه، پیروزی“، و روز دانشجو فرخنده باد!


با فرارسيدن 16 آذر 1386، پنجاه و چهار سال از يورش گزمگان رژیم وابسته شاه به جنبش دانشجويي و به خون کشيده شدن دانشجويان مبارز دانشکده فني دانشگاه تهران، گذشت.

سنت مقاومت قهرمانانه يي که در 16 آذر 1332 توسط پيشتازان جنبش دانشجويي کشور پايه گذاري شد تا به امروز همچنان ادامه يافته و جنبش دانشجويي کشور با وجود همه دشواری های سال های اخیر و با وجود شهدا و مبارزان بيشماری که در طول پنج دهه گذشته جان شریف خود را بر سر این آرمان فدا کرده اند همچنان به پيکار دليرانه خود بر ضد استبداد و ارتجاع حاکم ادامه داده و مي دهد. برگزاری 16 آذر امسال در وضعیت دشوار و در حالی که رژیم استبدادی تلاش دارد تا حکومت پادگانی را بر دانشگاه های کشور حاکم کند، و با وجود حضور سنگین نیروهای نظامی برگزار شد. امسال نیز مانند سال هاي پیش هزاران دانشجوي مبارز در سراسر کشور اين سالروز را با شعارها و پلاکاردهایی همچون ”دانشجوی زندانی آزاد باید گردد“، ”دانشجویان پلی تکنیک را آزاد کنید“، ”سهام عدالت دانشجو=سه ستاره”، ”دانشگاه تنها نیست“، ”دانشگاه زنده است“، ”مرگ بر دیکتاتور“ و ”آزادی و برابری“ گرامي داشتند.

حقایق تاریخی درباره زمینه پیدایی 16 آذر
در طول 54 سال گذشته انبوهی از مقالات، و نوشته هاي گوناگون درباره 16 آذر به رشته تحرير درآمد و بخش عمده يي از اين نوشتار ها نه تنها حقايق تاريخي را عنوان نکرده اند که گهگاه در عمده ترين خطوط به تحريف اين تاريخ پر افتخار جنبش دانشجويي پرداخته اند.
جنبش دانشجوئي ايران داراي تاريخ پرافتخاري است و بحق مي توان ادعا کرد که اين جنبش در خلال سالهاي طولاني مبارزه همواره فريادگر صادق خواستهاي خلقهاي ميهنمان بوده است. اگر چه امپرياليسم و ارتجاع تلاش هاي زيادي کرده اند تا جنبش دانشجوئي کشورمان را از بستر تکامل تاريخي و اجتماعي خود جدا سازند و در راه قدرتمندان و زورگويان به بيراهه کشند، اما با قاطعيت مي توان گفت که در اين امر به هيچ روي موفق نبوده اند. جنبش دانشجوئي ايران با شناختي آگاهانه از سير تکامل منطقي مبارزه و الزامات آن به پيکار بزرگ خود برضد استبداد و بي عدالتي ادامه داده است.
جنبش دانشجوئي ايران در سده گذشته ودرجريان مبارزات خلقهاي ايران براي نيل به استقلال، آزادي و عدالت اجتماعي داراي جايگاه ويژه اي است. اين جنبش ريشه در سنن درخشان نشات گرفته از مبارزان انقلاب مشروطيت، مبارزه شورانگيز حيدر عمو اوغلی و نبرد جانانه و دليرانه دکتر اراني و يارانش با ديکتاتوري رضاخاني و ارتباط نزديک اين مبارزه با نيروهاي مردمي بويژه دانشجويان و روشنفکران دارد.
جنبش دانشجوئي ايران نزديک به هفت دهه پيش و با تاسيس مدارس عالي و نخستين دانشگاه ايران يعني دانشگاه تهران اغاز مي گردد. شکل گيري اين جنبش در شرايط تسلط استبداد رضا شاه واکنشي در برابر محروميت ها، ستمگري ها و بي قانوني هاي جامعه آن روز ايران بود. وجود اين عوامل عيني همراه با راهنمايي هاي روشنگرانه مبارزان مترقي آن دوران، موجب آن گشت تا دانشجويان ايران خيلي زود به عنوان يک نيروي آگاه و مهم وارد صحنه فعاليت اجتماعي کشور شوند.
اعتصاب دانشجويان دانشسراي عالي در سال 1315 (نخستين جنبش اعتصابي دانشجويان در ايران) تاثير شگرفي در شکستن سکوت گورستاني آن دوران جامعه ايران بر جاي گذاشت. اين اعتصاب و اعتصابات پياپي ديگري که در سالها 1316-1315 در دانشکده فني، پزشکي، حقوق، علوم و ادبيات دانشگاه تهران صورت گرفت از آن جهت حائز اهميت است که در عين مبارزه براي خواستهاي صنفي نشانگر آگاهي فزاينده اجتماعي و سياسي دانشجويان ايران بود. با واژگوني رژيم استبدادي رضا شاه در شهريور 1320 و بر خورداري جامعه آنروز ايران از برخي آزاديهاي نسبي، فعاليتهاي دانشجويان در راه تشکل سازماني آغاز گشت. اين فعاليتها در اوائل سال تحصيلي 1324 - 1323 به پايه گذاري اتحاديه دانشجويان دانشکده هاي پزشکي، داروسازي، دندان سازي و اموزشگاه عالي مامايي انجاميد. در سالهاي 1325 - 1324 دانشجويان دانشکده هاي فني، علوم و کشاورزي نيز سازمانهاي خود را تشکيل دادند.
فعاليت جنبش دانشجويي ايران در اين دوران و پس از فروکش نسبي و موقت مبارزه، پس از سرکوب نهضت دموکراتيک آذربايجان، مجددا در سال 1326 اوج مي گيرد و اندک اندک گسترش مي يابد. در سال تحصيلي 1328 -1327 اولياي دانشگاه کوشيدند تا با طرح تعهدنامه، دانشجويان را از هرگونه فعاليت صنفي و سياسي محروم سازند. مبارزه بر ضد اين تعهدنامه به تشکيل ”سازمان موقت دانشجويان کوي دانشگاه“ منجر گشت. پس از ترور نافرجام محمد رضا شاه در 15 بهمن 1327 عده يي از مبارزترين دانشجويان دانشگاه تهران قرباني ترور و اختناق رژيم شاه شدند. اعتراض دانشجويان مقيم کوي دانشگاه تهران به شرايط زندگي خويش در آبان و آذر 1328، سرانجام در تاريخ 9 آذر 1328 به پايه گذاري ”سازمان موقت دانشجويان کوي دانشگاه“ انجاميد.
در جريان اعتصاب 4 ماهه دانشجويان دانشکده پزشکي در سال 1329 دانشجويان بيش از پيش به ضرورت پي ريزي يک سازمان واحد و متشکل صنفي پي بردند. پس از تشکيل سازمان دانشجويي در دانشکده هاي مختلف سرانجام در 22 ارديبهشت 1329 نمايندگان منتخب سازمان ها براي تشکيل سازمان دانشجويان دانشگاه تهران گرد هم آمدند ودر 24 ارديبهشت در گردهمایی باشکوهي در محوطه دانشگاه تهران تاسيس“سازمان دانشجويان دانشگاه تهران“ را اعلام کردند.
در دوران ملي شدن صنعت نفت نهضت ضدامپرياليستي و دموکراتيک ايران از جمله جنبش دانشجويي به اوج خود رسيد. دانشجويان ايران دوش بدوش ساير هم ميهنان خود عليه استعمار و در راه اهداف آزاديخواهانه نهضت ملي گام برداشتند و از همين رو نيز از توطئه نيروهاي ارتجاعي در امان نبودند. کودتاي شوم 28 مرداد 1332 که از سوي سازمان اطلاعات و امنيت آمريکا (سيا) طراحي و سازماندهي و با همکاري ارتجاع داخلي به پيروزي رسيده بود از همان آغاز در پي آن بود که به آرزوي ديرينه و کينه توزانه ارتجاع در تلاشي قطعي جنبش دانشجويي ايران جامه عمل بپوشاند. از همين رو بلافصله پس از کودتا عده زيادي از دانشجويان دستگير و يا از دانشگاه اخراج شدند. همچنين از فعاليت قانوني و علني سازمان دانشجويان دانشگاه تهران نيز جلوگيري بعمل آمد. اما عليرغم آن همه دانشجويان از همان فرداي کودتا، اين توطئه ضد خلقي و ضد دانشجويي را محکوم کردند و آمادگي خود را براي پيکار برضد رژيم کودتا اعلام داشتند.
هنوز کوتاه زماني از کودتاي امپرياليستي و ارتجاعي 32 نگذشته بود که مبارزات خلقهاي ايران و همگام با آنان دانشجويان دانشگاهها بار ديگر آغاز شد. نخستين اعتصاب هماهنگ و يکپارچه نيروهاي ملي در 16 مهر 1332 بر ضد کودتا برگزار شد. در اين تظاهرات همه نيروهاي ملي ودر راس آنان حزب توده ايران، جمعيت ملي مبارزه با استعمار و جبهه ملي شرکت کردند. حزب ما تظاهرات آنروز 16 مهر را نقطه آغاز اقدام مشترک نيروهاي ضد استعماري به هدف تحصيل استقلال ملي ارزيابي کرد. در پي اين تظاهرات در تاريخ 21 آبان 32، بدعوت جمعيت ملي مبارزه با استعمار بار ديگر تظاهرات وسيعي با شعارهاي ”تامين آزاديهاي دموکراتيک“، ”آزادي دکتر مصدق و ساير زندانيان سياسي“، ”طرد استعمارگران“ و ”جلوگيري از کشانده شدن ايران به دسته بندي هاي نظامي“ برگزار شد. دانشجويان با تعطيل دانشگاه و شرکت در تظاهرات 21 ابان 1332 مردم تهران عليه حکومت کودتا، همبستگي خود را با هم ميهنان خويش بثبوت رساندند.
برگزاري اين دو حرکت وسيع مردمي در 16 مهر و 21 آبان در واقع زمينه ساز حماسه 16 آذر 32 گرديد. پابپاي اقدامات خيانت آميز کودتاگران، فعاليتهاي مقاومت آميز مردم و دانشجويان نيز ادامه يافت. در 16 آذر 1332 دانشجويان دانشگاه تهران شرکت خود را در اعتراضات مردم تهران عليه تجديد روابط ديپلماتيک با بريتانيا و دعوت ريچارد نيکسون، معاون آيزنهاور رئيس جمهور وقت آمريکا، اعلام داشتند. حکومت کودتا براي جلوگيري از اين اعتراضات عده اي از نظاميان خود را براي اشغال دانشگاه فرستاد. آنها براي دستگيري دو تن از دانشجويان دانشکده فني مستقيما به کلاس درس رفتند. اعتراض استاد و دانشجويان به اين عمل وحشیانه با تهديد مسلحانه نظاميان روبرو شد. استاد و دانشجويان به عنوان اعتراض کلاس درس را ترک گفتند و رئيس دانشکده فني پس از اين عمل شرم آور و بعنوان اعتراض به نقض اصل استقلال و حرمت دانشگاه، تعطيلي دانشکده را اعلام داشت. موجي از خشم خروشان دانشکده فني را فراگرفت. فرياد ”دست نظاميان از دانشگاه کوتاه“، ”درود بر مصدق نخست وزير قانوني“، ”اتحاد مبارزه پيروزي“ از هر گوشه طنين افکند و سرتاسر فضاي دانشگاه را به لرزه درآورد. در اين هنگام رگبار مسلسل ها دانشجويان آزادي خواه و مبارز را هدف قرار داد و سه تن از دانشجويان دلير به نامهاي مصطفي بزرگ نيا (عضو رهبري سازمان جوانان توده ايران)، مهدي شريعت رضوي (عضو سازمان جوانان توده ايران) و احمد قندچي (عضو جبهه ملي ايران) به ضرب گلوله و سرنيزه از پاي درآمدند و به شهادت رسيدند. در اين يورش گزمگان استبداد، عده زيادي از دانشجويان زخمي و يا دستگير شدند. متعاقب آن در روزهاي 17 و 18 آذر مردم تهران همراه با شرکت وسيع دانشجويان و دانش آموزان دبيرستان ها، به روابط ديپلماتيک با بريتانيا، بازديد نيکسون و به ويژه يورش ددمنشانه نظاميان به دانشگاه و قتل سه دانشجوي آزادي خواه اعتراض کردند. دامنه اعتراضات چنان وسيع بود که رژيم کودتا مجبور شد تا در ظاهر از عمل نظاميان خود ابراز ندامت کند.
جاري شدن خون اين سه مبارز راه آزادي، با داشتن ديدگاه هاي متفاوت فکري در نبردگاه دانشگاه تهران هنوز هم پس از گذشت 54 سال الهام بخش دانشجويان ايران است. بدينسان 16 آذر بعنوان مظهر پيکار متحد دانشجويان ميهن دوست و آزادي خواه کشور بر ضد امپرياليسم و ارتجاع در تاريخ درخشان جنبش دانشجويي ايران به ثبت رسيد. دانشجويان ايران 16 آذر را روز دانشجويان ايران اعلام داشتند و از آن پس همه ساله با تجليل از خاطره شهيدان جنبش دانشجويي عزم راسخ خود را در راه نيل به شعار“ اتحاد، مبارزه، پيروزي“ اعلام مي نمايند.

جنبش دانشجويي کشور در برابر وظايفي حساس و تاريخي
در تمامی دوران پنجاه و چهار سال پس از 16 آذر 1332، جنبش دانشجويي کشور به عنوان يکي از گردان هاي رزمنده جنبش مردمي ميهن نقش حساس و مهمي را در رویدادهای کشور ایفاء کرده است. به عنوان نمونه مبارزه چشمگیر و موثر جنبش دانشجويي در جريان همه پرسي دوم خرداد 1376 و شکست سنگين ارتجاع حاکم نشان داد که اين جنبش مي تواند نقش مهمی به عنوان حلقه واسط بين گردان هاي رزمنده جنبش را بازي کند. تلاش در راه پيوند زدن جنبش هاي اجتماعي دانشجويان، جوانان، زنان و کارگران و زحمتکشان کشور و جهت سياسي دادن به اين مبارزه از جمله مسايل مهمي است که در برابر جنبش دانشجويي کشور قرار دارد. تجربه ده سال گذشته نشان داده است که نمي توان با سازش با استبداد به تحقق امر اصلاحات در ايران امید بست. تجربه ده سال گذشته نشان داد که تنها با مبارزه متحد و سازمان يافته مردم است که مي توان استبداد را به عقب نشيني وادار کرد. جنبش دانشجويي کشور مي تواند در اين زمينه نقش فعال و مهمي را عهده دار گردد. بسط و ارتقاء کيفيت سازمان يافتگي جنبش دانشجويي کشور گام مهمي در راه تشديد مبارزه بر ضد رژيم ولايت فقيه و ايجاد زمينه در راه ايجاد يك جبهه واحد ضد ديکتاتوري از همه نيروهاي آزادي خواه و مترقي کشور بر ضد رژيم استبدادي حاکم باشد.
امسال سالگرد 16 آذر همچنین مصادف بود با یورش گزمگان امنیتی رژیم به تجمع دانشجویان چپ و دستگیری شماری از این مبارزان راه آزادی. همبستگی طیف های گوناگون فکری دانشجویی با این مبارزان دربند نشان سالم و ارزشمندی در همبستگی استوار جنبش دانشجویی کشور و پایبندی آنان به سنن ارزشمندی است که شهدای 16 آذر 1332، در تاریخ مبارزات مردم میهن ما بر جای گذاشتند.
حوادث ماه های اخیر نشانگر هدف روشن ارتجاع برای درهم کوبیدن جنبش دانشجویی کشور، و سازمان دهی ”انقلاب فرهنگی“ دیگری برای پاکسازی وسیع دانشگاه های کشور است. پرویز داودی، معاون احمدی نژاد، در زمینه ضرورت ”اسلامی کردن“ دانشگاه های کشور و از بین بردن تفکرات مترقی در محیط های آموزشی خطاب به مزدوران رژیم در دانشگاه ها می گوید: ”شما (اساتید و دانشجویان بسیجی) را خودی دولت نهم می دانم نسبت به نفوذ افرادی که دارای تفکر بسیجی نیستند هوشیار باشیم، اینها بیکار نمی نشینند و باز هم قصد نفوذ دارند... آیا پس از سی سال از پیروزی انقلاب محتوی درس های علوم انسانی را اسلامی کرده ایم؟ آیا بسیاری از درس هایی که در دانشگاه ارایه می شود، همان درس دیکته شده غرب نیست که اکنون هم داریم تکرار می کنیم؟ ایا در بدنه کارشناسی مان توانسته ایم اسلام [بخوان اهداف رژیم ولایت فقیه] را جلو ببریم؟“
در همین همایش رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه و مشاور عالی کنونی ولی فقیه طی سخنانی با حمله به دانشجویان دگراندیش، ترقی خواه و اساتید به اصطلاح غیر خودی آنها را عوامل خارجی لقب داد و با صراحت تاکید کرد: ”دانشگاه با مدیریت بسیجی موفق است.“
پیش از این نیز در ماه های گذشته علی خامنه ای با حمله به دانشجویان به ویژه دانشجویان ترقی خواه و تهدید علنی آنها به سرکوب، خواستار تغییر فضای سیاسی و علمی دانشگاه ها در راستای اهداف رژیم شده بود. این مواضع و تلاش ها ناشی از نقش پر اهمیت جنبش دانشجویی در مجموعه جنبش دمکراتیک و آزادی خواهانه میهن ماست. در سال های اخیر با رشد کیفی جنبش دانشجویی، بر میزان و سطح همبستگی آن با دیگر گردان های جنبش مردمی به ویژه جنبش کارگری و زنان افزوده شد و در نتیجه هم این جنبش نیرومند تر و هم جنبش مردمی سراسری پرتوان تر گردیده است. رویکرد به سنن و سابقه و تاریخ جنبش دانشجویی به ویژه طی چند سال گذشته از دیگر مواردی است که می توان بر آن انگشت نهاد و به عنوان شاخص فوق العاده پر اهمیتی در ارتقاء سطح جنبش دانشجویی بر آن تاکید کرد.
در اوضاع فوق العاده حساس کنونی تحکیم پیوند مبارزات جوانان و دانشجویان با مبارزه کارگران و زحمتکشان و تقویت جنبش دمکراتیک و آزادیخواه مردم در راستای مقابله با ماجراجویی های دولت احمدیِ نژاد و بهانه جویی های امپریالیسم که خطرات بزرگی را برای آینده و سرنوشت کشور پدید آورده اند، حائز اهمیت فراوان است. لذا جنبش دانشجویی با توجه به نقش موثر آن در تحولات می باید از سویی به تقویت و تحکیم موقعیت خود بپردازد و از دیگر سو با درک واقع بینانه از وضعیت موجود و آرایش سیاسی در کنار نیروهای ملی، مترقی و آزادی خواه کشور در راه خنثی سازی ماجراجویی های دولت احمدی نژاد و تهدیدات امپریالیسم مبارزه کند.
نا گفته پیداست، ارتجاع می کوشد جنبش دانشجویی را علاوه بر سرکوب، به بیراهه کشانده و نیرو، استعداد و توان آن را به هرز برده و در مسیر انحرافی خاموش سازد. باید با هوشیاری و درایت از چنین دام هایی پرهیز کرد! به ویژه دانشجویان چپ که مدافع دموکراتیسم و مردم گرایی هستند و نقش آنها در جنبش دانشجویی بی بدیل است، باید حد اعلای هوشیاری را در نبرد دشوار کنونی با ارتجاع حاکم بکار برند. دانشجویان هوادار منافع زحمتکشان چون خاری در چشمان ارتجاع حاکم هستند و در چند سال اخیر شاهد انواع توطئه ها بر ضد آنها بوده ایم. یکی از محورهای اصلی تقویت بسیج دانشگاه ها و شعار تغییر فضای مراکز آموزش عالی هدف قرار دادن همین دانشجویان چپ و دگر اندیش است!
16 آذر-روز دانشجو-که با خون سه دانشجوی مبارز، مصطفی بزرگ نیا عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان حزب توده ایران، مهدی شریعت رضوی عضو سازمان جوانان حزب توده ایران و احمد قندچی از هواداران جبهه ملی ایران آبیاری و به یک سنت درخشان انقلابی بدل گردیده، روز مبارزه برای صلح، مبارزه برای آزادی و عدالت اجتماعی، اتحاد وسیع بر ضد امپریالیسم و استبداد و ارتجاع و روز مبارزه برای پیروزی مردم و نیل به استقلال و تامین حاکمیت ملی در رویارویی با رژیم ولایت فقیه است!
16 آذر بار دیگر فرخنده باد! درود بر دانشجویان مبارزی که در شکنجه گاه های رژیم فقها در راه آرمان های والای آزادی و عدالت اجتماعی می رزمند.







کنفرانس جهانی بر ضد جنگ و برای صلح


1200 نماینده از 26 کشور جهان، از جمله از آمریکا، کانادا، جمهوری چک، دانمارک، فرانسه، آلمان، یونان، ایرلند، مصر، لبنان، فلسطین، ایتالیا، ایسلند، هلند، نروژ، پاکستان، لهستان، ایران، عراق، ترکیه، اسپانیا، سومالی، کره جنوبی و سوئیس در لندن، در محلی که 62 سال پیش کنفرانس تشکیل سازمان ملل در آن برگزار شده بود، گرد آمدند تا مخالفت خود را با سیاست های جنگ طلبانه امپریالیسم آمریکا و خطراتی که جهان از سوی جنگی دیگر تهدید می کند، اعلام کنند.

این کنفرانس پر اهمیت جهانی از سوی جنبش ”جنگ را متوقف کنید“ در انگلستان که در سال های اخیر میلیون ها شهروند انگلیسی را بر ضد سیاست های جنگ طلبانه دولت بوش و بلر تجهیز و به خیابان کشانده است، سازمان دهی شده بود. آندرو ماری، مسئول جنبش ”جنگ را متوقف کنید“ ضمن اشاره به موفقیت چشمگیر جنبش ضد جنگ در سراسر اروپا و جهان و برگزاری این کنفرانس پر اهمیت به وظایف نیروهای صلح دوست و مترقی در شرایط حساس کنونی اشاره کرد و گفت باید تمام نیرو را برای جلوگیری از جنگی دیگر بسیج کرد. تونی بن، از رهبران سرشناس چپ، عضو سابق پارلمان انگلیس و صدر جنبش ”جنگ را متوقف کنید“ نیز در سخنانی ضمن اشاره به اهمیت کنفرانس و اهمیتی که جنبش صلح در شرایط کنونی دارد به سیاست های فاجعه بار امپریالیسم در عراق و افغانستان اشاره کرد و همه شرکت کنندگان را به تشدید تلاش ها برای جلوگیری از جنگی دیگر فرا خواند.
در بخش اساسی یی از کنفرانس که به مسئله ایران اختصاص یافته بود خانم مرتضائی لنگرودی، نماینده ”مادران در مخالفت با جنگ“، عباس عدالت، از کارزار ”مخالفت با تحریم بر ضد ایران“، خانم الهه رستمی ”کارزار ایران“ و محمد امیدوار، نماینده حزب توده ایران بود که به دعوت رهبری جنبش ”جنگ را متوقف کنید“ در آن شرکت کرده بودند.
نماینده حزب در سخنرانی خود ضمن اشاره به شرایط دشوار و خطرناک جهانی و اهمیت این مسئله که ریشه های اساسی بحران کنونی را باید درک کرد تا بتوان افکار عمومی جهان را برای صلح بسیج کرد از جمله اشاره کرد که زمینه های اساسی بحران و تشنج کنونی عمدتاً به برنامه های امپریالیسم، خصوصاً امپریالیسم آمریکا برای کنترل سیاسی، اقتصادی و نظامی خلیج فارس و منابع عظیم نفتی و گازی آن مرتبط است. نماینده حزب در بخش دیگری از سخنرانی خود ضمن طرح این موضوع که مردم ما زخم های عمیقی از جنگ و خونریزی هنوز با خود دارند به شروع جنگ عراق بر ضد ایران، به عنوان یکی از توطئه های امپریالیسم آمریکا بر ضد جنبش جوان انقلابی ایران و صدمات فاجعه بار انسانی و اقتصادی جنگ تحمیل شده از سوی امپریالیسم اشاره کرد. نماینده حزب در بخش دیگری از سخنان خود ضمن پرداختن به سیاست های دولت احمدی نژاد به مبارزه مردم و نیروهای مترقی ایران برای دست یابی به آزادی و عدالت اجتماعی اشاره کرد و تأکید کرد که حزب توده ایران شدیداً با هرگونه دخالتی در امور داخلی ایران، به هر بهانه ای مخالف است. نماینده حزب سپس به تاریخ مداخلات امپریالیسم در امور داخلی میهن ما پرداخت و تجربه کودتای سیا در 28 مرداد 1332 و سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق و کشتار و زندانی کردن آزادی خواهان، از جمله شمار زیادی از اعضای حزب ما، این کودتا را تنها نمونه ای از این دخالت ها و نتایج تلخ و مخرب دخالت های امپریالیسم در ایران اعلام کرد. نماینده حزب در بخش پایانی سخنرانی خود ضمن اشاره به تلاش های گوناگون نیروهای ترقی خواه در ایران برای ایجاد یک کارزار وسیع صلح از جنبش جهانی بر ضد جنگ و برای صلح خواست تا از این تلاش های ارزنده دفاع کند و با ایجاد ارتباط هماهنگ و نیرومندی با این تلاش ها جلوی سیاست های مخرب ارتجاع و امپریالیسم در منطقه را سد کنند.
کنفرانس در پایان کار خود با صدور قطعنامه ای که به تصویب شرکت کنندگان کنفرانس رسید خواهان پایان کامل اشغال افغانستان و عراق از سوی ایالات متحده و متحدان آن شد و مخالفت خود با هرگونه حمله ای به ایران اعلام کرد. شرکت کنندگان در کنفرانس همچنین در رابطه با ضرورت هماهنگ کردن آکسیون های ضد جنگ بین المللی در سال 2008 تصمیم های مهمی اتخاذ کردند.







بدرود ژاله اصفهانی


زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

ژاله اصفهانی، شاعر مردمی میهن ما، روز هشتم آذرماه 1386، در لندن، درگذشت. ژاله اصفهانی در طول حیات هشتاد و شش ساله اش همواره پایبند به آرمان های مردمی، در راه مردم زیست و برای مردم سرود.
ژاله اصفهاني، در سال 1300، در اصفهان تولد یافت و پس از پايان رساندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه به دانشكده ادبيات دانشگاه تهران رفت. در آن دوران بود که با فعالیت های روشنگرانه حزب توده ایران و نویسندگان، هنرمندان و شاعران توده ای آشنا شد. اولین کتاب شعر ژاله اصفهانی با عنوان ”گل های خود رو“ در سال 1323 در تهران منتشر شد. ژاله در سال 1326، به همراه همسرش ناگزير به مهاجرت از ايران شد و به اتحاد جماهير شوروي رفت. ژاله پس از مهاجرت، در باکو، دوره پنج ساله ادبيات را به پايان رساند و با آموختن زبان آذربايجاني بيش از هزار بيت از سروده هاي سخنوران كلاسيك و معاصر آذربايجان را به شعر فارسي برگرداند.
ژاله درسال 1333 به مسكو رفت و در سال 1339 با درجه دكترا در رشته ادبيات، از دانشكده دولتي لامانوسف، مسكو، فارغ التحصيل شد و سپس به كار در انستيتوي ادبيات جهان ماكسيم گوركي پرداخت و در آنجا رساله اي به نام ”نيما يوشيج پدر شعرنو پارسي“ به زبان روسي نوشت که در مسكو منتشر شد. اين كتاب نخستين اثري است كه به زبان روسی درباره نيما به چاپ رسيد. ژاله در سال 1359، پس از پیروزی انقلاب بهمن به ايران بازگشت و به فعالیت های ثمر بخش فرهنگی پرداخت و سپس در پی یورش رژیم به نیروهای مترقی به مهاجرتی ناخواسته و مجدد کشانده شده و به لندن رفت و تا پایان عمر در آنجا زیست. از ژاله 13 مجموعه شعر از جمله: اگر هزار قلم داشتم، البرز بی شکست، موج در موج، ترنم پرواز و شکوه شکفتن به جای مانده است. حزب توده ایران درگذشت ژاله اصفهانی را به بازماندگان ژاله و همه ادب دوستان میهن مان تسلیت می گوید. یادش گرامی باد!
پرندگان مهاجر در اين غروب خموش
که ابر تيره تن انداخته، به قله کوه
شما شتابزده راهی کجا هستيد
کشيده پر به افق، تک تک و گروه گروه؟
پرندگان مهاجر دلم به تشويش است
که عمر اين سفر دورتان دراز شود
به باغ، باد بهار آيد و بدون شما
شکوفه های درختان سيب باز شود







سرکوب فعالان زن، پاسخ رژیم به زنان مبارز و صلح جوی ایران


در هفته های اخیر در پی افزایش فشار به جنبش دانشجویی کشور نیروهای ملی و مترقی، فشار و سرکوب بر ضد فعالان زن نیز شدت بی سابقه ای یافته است.

از احضار به دادگاه، پرونده سازی، بازداشت و تعین وثیقه های سنگین گرفته تا بستن سایت و دستگیری روزنامه نگاران زن و وب سایت نویسان . از جمله سایت زنستان (که بالاخره پس از چندین بار فیلتر شدن بالاخره مسدود شد) و فعالانی که در نشریات و وب سایت های مختلف، در انعکاس درد و رنج زنان ایرانی حاصل قوانین تبعیض آمیز قلم می زنند، مورد اتهام قرارگرفتند و به طور غیر قانونی بازداشت شدند. مریم حسین خواه، روزنامه نگار و عضو انجمن صنفی روزنامه نگاران، و جلوه جواهری، دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی، هر دو فعال حقوق زنان که در سایت های زنستان و تغییر برای برابری قلم می زدند ، طی هفته های گذشته بازداشت و دربند عمومی زنان در اوین بسر می برند. حکم زندان و شلاق دلارام علی نیز هنوز نقض نشده است، از روناک و هانا اعضای کمپین یک میلیون امضاء نیز هیچ خبری از زندان به بیرون درز نمی کند و بسیاری از فعالان زن در انتظار نوبت دادگاه شان بسر می برند.
اتهام فعالان زن اگر تا دیروز در پی سرکوب و ضرب و شتم تظاهرات قانونی و مسالمت آمیز آنان بر ضد نابرابری ها، ”اقدام علیه امنیت کشور“ مطرح می شد، امروز به علت فعالیت رسانه ای و افشای قوانین زن ستیز از جمله افشای لایحه حمایت از خانواده و نقش تاثیرگذار و بسیج کننده فعالان زن در رساندن آگاهی جنسی به جامعه مردسالار، ”نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی“ مطرح می شود.
“اکاذیب” مورد ادعای رژیم چیزی نیست جز افشا گری بر ضد قوانین ارتجاعی نابرابری حقوقی و مدنی زنان و این دیدگاه واپس گرایانه مرتجعان حاکم که زنان را عملا شهروندانی درجه دو قلمداد می کنند.
در واقع مشوش کنندگان واقعی اذهان عمومی، خود رژیم زن ستیز ولایت فقیه است که با حمایت از قوانین تبعیض آمیز تحت لوای اسلام و شرع و در این رابطه رد ”کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان“ ( تقریبا همه کشورها حتی کشورهای اسلامی آن را امضا کرده اند) و ارائه لوایحی از قبیل لایحه کذائی حمایت خانواده که امروزه مورد اعتراض قشرهای مختلف است، می خواهند وضعیت زنان را حداقل به ده ها پیش باز گردانند. جلوه جواهری فعال مبارز مدت کوتاهی قبل از دستگیری اش می نویسد: ” ..کنار هم بایستیم، از هر مسلک و جناح، اگر که نماینده مجلس هستیم، اگر عضو کمیسیون زنان قوه قضائیه هستیم، اگر فعال حقوق زنان هستیم یا حتی رهگذری، چرا که می دانیم تصویب این لایحه چگونه می تواند زندگی و امنیت خاطر میلیون ها خانواده هموطن مان را به چالش بگیرد..“
مبارزه و مقاومت تحسین برانگیز زنان به شیوه های مختلف اوج می گیرد. 550 نفر از فعالان حقوق زنان طی نامه ای سرگشاده به نمایندگان زن مجلس، ضمن افشای برخی از مفاد لایحه ضد زن ”حمایت خانواده“، از نمایندگان زن مجلس خواستند تا مشکلات و مصائبی را که این لایحه در صورت تصویب بوجود می آورد با شرکت نمایندگان قشرهای مختلف زنان در افکار عمومی و از جمله در صدا و سیما به بحث گذاشته شود و خطاب به آنان اعلام داشتند ” تصمیمی اتخاذ کنیم که شرمنده فرزندان مان نشویم“
مادران صلح صدای اعتراض آمیز خود را بر ضد جنگ و جنگ افروزان در هر دو سو، بلندتر می کنند و ضمن بر شمردن وضعیت حساس منطقه و خطر بروز جنگ ، هم صدا با همه نیروهای صلح دوست جهان ، مسئولان کشور را فر امی خوانند تا به سیاست تشنج زای خود پایان دهند و می پرسند: ” اگر پرونده هسته ای امری است مربوط به همه ایرانیان و سرنوشت فرزندان ما را رقم می زند، چگونه ما حق اظهارنظر مستقیم در باره این موضوع را که می تواند بر امنیت و سرنوشت ما و فرزندانمان تاثیرگذار باشد نداریم ..تاریخ نشان داده که در هنگام جنگ ها، سختی ها و تحریم ها این مردم عادی اند که قربانی می شوند، نه صاحبان مال و جاه و قدرت...“
امروز زنان در همه اشکال مبارزه در جامعه حضور موثر و فعال دارند، حتی اگر به بند و زنجیر شان کشند باز صدای برابر خواهی و حق طلبانه آنان قطع نمی شود. در بند هم فریاد بر می آورند: “این جا زندان است و من زنی در میان زنانی که دردهای شان مثال روشن نابرابری است.” ( از نامه مریم حسین خواه از زندان اوین) آیا زنان مبارزه میهن ما و جنبش آزادی خواهانه آنان را می توان با سرکوب خاموش کرد؟ تجربه سه دهه مبارزات اخیر در شرایط بسیار دشوار و بغرنج پاسخی قطعی و منفی به این سئوال است.






اصلاح اساسی ”قانون کار“: عقب نشینی موقت وزارت کار


به دنبال انتشار شایعه استعفای وزیر کار و موضعگیری های جهرمی در خصوص تقویت سهم وزارت کار در تصمیم گیری های اقتصادی دولت، دراوایل آذر ماه رسانه های همگانی گزارش دادند که، وزیر کار و اموراجتماعی از منتفی شدن اصلاح اساسی قانون کار خبر داده است!
روزنامه ”اعتماد“ دراین باره نوشت:“وزیر کار و امور اجتماعی از اصلاح فقط 8 تا 10 ماده قانون کار خبرداد و گفت این قانون به دلیل آنکه بعد از قانون اساسی هم عرض قوانین مهم کشوراست، بحث تغییر آن با اصلاحات زیاد منتفی شده است... بعضی ها انتظار انجام تغییرات بیش از 100 ماده یی را از کل 203 ماده قانون کار دارند ولی ما در وزارت کار و امور اجتماعی با بررسی های کارشناسی و کامل به این نتیجه رسیدیم که جز 8 تا 10 ماده قانون کار، دیگر مواد قانون کار نیازی به اصلاح ندارد.“
به گزارش همین روزنامه، محمد جهرمی در پایان سخنان خود تاکید کرد:“ ما در انجام این کار [اصلاح قانون کار] هیچ عجله ای نداریم و امیدواریم تا پایان برنامه چهارم بتوانیم با کمک دولت، مجلس، کارگران و کارفرمایان این اصلاحات را که مورد نیاز کشور است تهیه کنیم.“
عقب نشینی وزارت کار از اصلاح اساسی قانون کار، در درجه اول انگیزه سیاسی داشته و به معادلات قدرت در میان جناح های رژیم مربوط می شود. هراس ارتجاع حاکم از نارضایتی روبه گسترش کارگران از سیاست های دولت احمدی نژاد، و نقش موثر زحمتکشان در تحولات، دلایلی است که وزارت کار را به عقب نشینی موقت وا داشته است، اما اقدامات و سیاست های ضد کارگری درعرصه های مختلف همچنان ادامه دارد.
جهرمی، طی نشستی با گروهی از کارشناسان، 21 آبان ماه، یادآوری کرد: “وزارت کار شمای سازمانی خود را براساس ماموریت خود تعریف کرده و به دنبال جهش دراقتصاد مولد کشور است، دبیر خانه شورای اشتغال از سازمان مدیریت به وزارت کار منتقل شده، زیرا در 10 سال گذشته به دلیل حجم کاری آن سازمان این شورا تشکیل نشده بود و در حال حاضر به دلیل اهمیت مسئله کارگری [خوب توجه کنید اهمیت مسئله کارگری] شورا در حضور رهبر انقلاب [خامنه ای] تشکیل شده است.“
جهرمی درادامه افزود:“ نگاه وزارت کار ضمن توسعه کارو اشتغال، حفظ اشتغال موجود هم هست، اشتغال مازاد دستگاه ها خود مانعی برای اجرای درست سیاست های کلی اصل 44 است، به عنوان وزیر کار برای نخستین بار بحث اصلاح قانون کار را مطرح کردیم.“
وزیر کار دولت ارتجاع سپس ضمن توضیح وظایف این وزارتخانه، به ویژه در مورد پیاده کردن ابلاغیه اصل 44 و شتاب بخشیدن به خصوصی سازی و تامین امنیت سرمایه، خاطر نشان ساخت:“ بیمه بیکاری در جامعه به شکل نادرست جا افتاده که فقط برای کارگر است، بلکه کارفرما در جهت پایداری بنگاه خود نیز باید از آن استفاده کند، از تعدیل نیروی انسانی توسط کارفرمایان استقبال می کنم به شرطی وزارت کار با این مسئله موافق است که هزینه کارگر توسط کارفرما پرداخت شود.“
از دیگر سو، و در پیوند با موضعگیری جهرمی، معاون وزیرکار طرحی را اعلام داشت که به اصطلاح براساس آن بنگاه های اقتصادی جهت افزایش اشتغال ثبات می یابند. خبرگزاری ”ایسنا“، 20 آبان ماه، دراین باره گزارش داد: “بررسی طرح پایداری بنگاه های اقتصادی در وزارت کار و امور اجتماعی جریان دارد. معاون وزیر کار اظهار کرد، این طرح که از راهکارهای افزایش ضریب پایداری بنگاه های تولیدی است که جزییات آن پس از نهایی شدن اعلام می شود. وی از اختصاص 28 هزار میلیارد ریال کمک مالی به بنگاه های اقتصادی دارای مشکل [بخوان مراکز و کارخانه های در حال رکود] خبر داد و افزود در شش ماه اول امسال 450 واحد مشکل دار از کمک های دولت بهره مند شده اند که نسبت به شش ماهه اول سال گذشته شاهد رشد 200 درصدی در این بخش از وظایف محوله دروزارت کار و اموراجتماعی بودیم.“
تمام این گونه تبلیغات در زمانی صورت می گیرد که وزارت کار دولت احمدی نژاد درراستای تامین منافع کلان سرمایه داری، به ویژه سرمایه بزرگ تجاری، پیگیرانه حرکت می کند. اصلاح 8 تا 10 ماده قانون کار، معافیت کارفرمایان از سهم بیمه، مانع تراشی درراه تشکیل سندیکاهای مستقل کارگری از جمله اقداتی هستند که تاکنون از سوی وزارتخانه فوق درراستای ابلاغیه اصل 44 و تامین امنیت سرمایه صورت گرفته و می گیرد. جالب اینجاست که چندی پیش برخی از اعضای ”هیات نظارت بر عملکرد سازمان تامین اجتماعی“ ضمن انتقاد صریح از برنامه وزارت کار در خصوص کاهش سهم کارفرما در پرداخت بیمه کارگران، این اقدام را به زیان کارگران و بطور کلی مزدبگیران کشور قلمداد کرده و تاکید کردند:“ طرح وزارت کار مبنی بر کاهش سهم بیمه کارفرمایان توسط سازمان تامین اجتماعی دراصل از کیسه خلیفه بخشیدن است. با این کار امکان بوجود آمدن مشکلات دیگر نیز وجود دارد که حتی موجب کاهش خدمات سازمان تامین اجتماعی می شود. اگر هشت درصد از سهم بیمه کارفرمایان کاهش یابد با رقمی حدود هزار میلیارد تومان کسری درسازمان تامین اجتماعی مواجه می شویم.“
علاوه بر این، خبرگزاری ”ایسنا“، 20 ابان ماه، در گزارش از وضعیت قراردادهای موقت واصلاحیه قانون کار از قول دبیر اجرایی خانه کارگر تبریز نوشت: “قراردادهای موقت کار در کارهایی با ماهیت مستمر و دائمی آن قدر رشد داشته است که بیش از 80 درصد از کارگران حاضر در کارخانجات و در بدنه تولید را کارگران قرارداد موقت کار تشکیل می دهد. بنابر این با اهدافی که پشت پرده دنبال می شود باید قراردادهای موقت کار را برده داری نوین قرن 21 محسوب کرد. واگذاری کارخانجات به بخش خصوصی و خصوصی سازی آن ها، معضل بسیار عظیمی برای صنعت و جامعه کارگری [بخوان طبقه کارگر] شده است و به یک غول ترسناک و هولناک تبدیل گشته است. کارخانه های دولتی به هر کسی واگذار می شود به طوری که واگذاری ها به قیمت ناچیزی صورت می گیرد و یا سهام آنها دریک دقیقه با دست های نامریی برای اشخاص نامعلوم خریداری می شود.“
حال با این اوصاف بر تبلیغات وزارت کار در باره به اصطلاح اشتغال زایی چه نامی می توان گذاشت؟! یکی از جنبه های بسیار مهم اقدامات وزارت کار، معرفی تشکل های ساخته و پرداخته خود به مجامع بین المللی است. به گزارش ”ایسنا“، 30 آبان ماه، جهرمی در دیدار با مدیر اجرایی استاندارد های بین المللی کار سازمان بین المللی کار(ای .ال. او) اظهار داشت: “رویکرد سیاسی تشکل هایی که می کوشند خواسته های صنفی کارگران و کارفرمایان را نمایندگی کنند، اختلال هایی جبران ناپذیر درحوزه روابط کار به وجود می آورد. اراده سیاسی وزارت کار و امور اجتماعی جمهوری اسلامی ایران بر تعمیق روابط ایران با سازمان بین المللی کار استوار است.“
البته وزیر کار دولت احمدی نژاد هنگامی از تعمیق روابط با نهادهای بین المللی در مسایل کارگری به ویژه سازمان بین المللی کار سخن می گوید و رقبای خود از جمله ”خانه کارگر“ را به غیر صنفی بودن متهم می کند که، با دخالت آشکار در امور تشکل های کارگری، با اختصاص میلیون ها تومان اعتبار، سازمان هایی دروغین را تحت عنوان تشکل های مستقل کارگری تاسیس می کند. اخیرا دولت احمدی نژاد با ابتکار وزارت کار اعتباری بالغ بر 50 میلیارد ریال به تشکل های حامی دولت اختصاص داده است. خبرگزاری ”ایسنا“، 20 آبان ماه، درگزارشی از نشست مشترک ”خانه کارگر“ آذربایجان شرقی با اعضای انجمن صنفی روزنامه نگاران این استان اعلام داشت که. دولت 50 میلیارد ریال درکنار دیگر امکانات به تشکل های حامی خود اختصاص داد. حال چگونه می توان از حمایت وزارت کار این دولت از تشکل های مستقل در چارچوب مقررات جهانی و ضوابط سازمان بین المللی کار سخن به میان آورد؟! وزارت کار با برنامه ای حساب شده، ضمن مانور و اصلاح 10 ماده قانون کار به زیان مزدبگیران و درراستای تامین امنیت سرمایه به منظور پیوستن به سازمان تجارت جهانی، تشکل هایی ارتجاعی را با حمایت مالی و تدارکاتی تقویت می کند تا به مجامع بین المللی به عنوان نماینده کارگران ایران معرفی سازد. هم اکنون تمام امکانات و توانایی های وزارت کا ردولت ضد کارگری احمدی نژاد در خدمت این هدف قرار گرفته است. ترفند تازه وزارت کار مستقیما منافع و حقوق طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان میهن ما را آماج خود قرار داده است، باید باهوشیاری و تقویت صفوف جنبش مستقل سندیکایی این ترفند را افشا و خنثی کرد!






فراخوان اعتراضی فدراسیون جهانی جوانان دموکرات به سازمان های جوانان جهان به مناسبت یورش گزمگان رژیم به دانشگاه ها


سازمان جوانان توده ایران که از اعضای فدراسیون جهانی جوانان دموکرات است، این بازداشت ها را کاملاً ناحق خوانده و خواستار به راه انداختن یک کارزار بین المللی برای آزادسازی این فعالان دانشجویی شده است. به اعتقاد سازمان جوانان توده ایران، رژیم ایران تلاش دارد تا جنبش دانشجویی را که یکی از اجزای مهم جنبش صلح و دموکراسی در ایران است، در آستانه انتخابات مهم پارلمانی پیش رو در زمستان امسال مرعوب و خاموش سازد.


رفقای گرامی،
بر اساس گزارش های موثقی که به دست ما رسیده است شماری از فعالان دانشجویی ترقی خواه توسط نیروهای امنیتی ایران بازداشت شده اند. این بازداشت ها در ارتباط با برنامه های تدارک دیده شده برای برگزاری سالگشت «روز دانشجو»، در دانشگاه تهران صورت گرفته است. دانشجویان و جوانان ترقی خواه ایران هر سال مراسمی را برای بزرگداشت ۱۶ آذر «روز دانشجو» برگزار می کنند که همراه است با گردهمایی ها و تظاهرات با شعارهایی حول حقوق و آزادی های دموکراتیک، شرایط بهتر برای دانشگاه ها، و نیز در حمایت از صلح و دموکراسی در ایران.
بر اساس گزارش های رسیده مقام های ایرانی در حال برنامه ریزی برای اقدام های بازدارنده و تنبیهی بیشتر بر ضد جنبش دانشجویی در روزهای آینده هستند. دانشجویان دانشگاه تهران اعلام کرده اند که گردهمایی ای در برابر دانشکده فنی دانشگاه تهران با شعار «جنگ نه، دانشگاه پادگان نیست» برگزار خواهند کرد.
شماری از این دانشجویان شناخته شده و مورد احترام طی یورش پلیس به خانه هایشان دستگیر شده اند، و شماری دیگر نیز در راه رفتن به دانشگاه و کلاس ربوده و ناپدید شده اند. انوشه آزادفر، الناز جمشیدی، احسان آزادفر، مهدی گرایلو، نادر احسانی و سعید حبیبی جزو دانشجویانی هستند که روز یکشنبه ۱۱ آذر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند.
با توجه به این بازداشت ها، شمار فعالان دانشجویی که توسط مقام های امنیتی دستگیر و حبس شده اند و برای دست کشیدن از فعالیت هایشان تحت فشار قرار گرفته اند، به ۱۴ نفر می رسد. رژیم دیکتاتوری ایران با این کار خشم خود را نسبت به فعالیت های جوانان و دانشجویان نشان داده است؛ فعالیت هایی که مروّج و مبلّغ حقوق بشر و حقوق دموکراتیک است، بر ضد خطرهای سیاست های جنگ طلبانه آمریکا نسبت به ایران و نیز سیاست های رژیم ارتجاعی که آینده این کشور را به خطر انداخته است، هشدار می دهند.
سازمان جوانان توده ایران که از اعضای فدراسیون جهانی جوانان دموکرات است، این بازداشت ها را کاملاً ناحق خوانده و خواستار به راه انداختن یک کارزار بین المللی برای آزادسازی این فعالان دانشجویی شده است. به اعتقاد سازمان جوانان توده ایران، رژیم ایران تلاش دارد تا جنبش دانشجویی را که یکی از اجزای مهم جنبش صلح و دموکراسی در ایران است، در آستانه انتخابات مهم پارلمانی پیش رو در زمستان امسال مرعوب و خاموش سازد.
فدراسیون جهانی جوانان دموکرات از مقام های جمهوری اسلامی ایران خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط فعالان دانشجویی است. علاوه بر این، «فدراسیون» از مقام های ایرانی می خواهد که از گسیل نیروهای امنیتی و نظامی به محیط های دانشگاهی خودداری کنند و به استقلال و حقوق دموکراتیک دانشجویان و استادان دانشگاه احترام بگذارند.
فدراسیون جهانی جوانان دموکرات از اعضای خود در سراسر جهان می خواهد که بر ضد این بازداشت ها به هیئت های دیپلماتیک جمهوری اسلامی در کشورهای خود اعتراض کنند و خواستار آزادی فعالان دانشجویی دستگیر شده بشوند.
فدراسیون جهانی جوانان دموکرات مخالفت تام و تمام و بدون قید و شرط خود را با همه اشکال تهدیدهای نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی آمریکا بر ضد ایران اعلام می کند. آینده ایران و سمت گیری تحولات آن کشور موضوعی است که فقط و فقط توسط خود مردم ایران تعیین می شود.

شورای هماهنگی فدراسیون جهانی جوانان دموکرات
بوداپست، ۳ دسامبر ۲۰۰۷ (۱۲ آذر ۱۳۸۶)





کنگره »حزب چپ اروپا« ما نولیبرالیسم را به چالش می کشیم!



* ملاقات و گفتگوی نماینده حزب با آقای لوتار بیسکی، صدر جدید حزب چپ اروپا، و فرانسیس وورتز، رهبر گروه نمایندگان کمونیست، چپ و سبز پارلمان اروپا


دومین کنگره حزب چپ اروپا در فاصله روزهای 23 الی 25 نوامبر در پراگ، پایتخت جمهوری چک، برگزار شد. نزدیک به 400 نماینده که نیمی از آنان زن بودند، از طرف 19 حزب عضو و 10 حزب ناظر تشکیل دهنده ”حزب چپ اروپا“ در این کنگره شرکت داشتند. با توجه به اینکه برگزاری کنگره مصادف با هفته مبارزه با خشونت علیه زنان بود (25 نوامبر روز جهانی مبارزه باخشونت علیه زنان تعیین شده است) روز اول گردهمائی به فعالیت های زنان اختصاص داده شده بود، که در جریان آن نمایندگان زن در چارچوب سه کارگاه ”حقوق زنان“، ”در نفی خشونت علیه زنان“ و ”عدم ثبات شغلی و کار برای زنان“ به بحث در مورد مسائل و مشکلات اجتماعی پرداختند.
نمایندگان 36 حزب کمونیست، چپ، دموکراتیک و مدافع محیط زیست از کشورهای مختلف جهان، و از جمله از کوبا، چین و بولیوی، به عنوان میهمانان بین المللی کنگره به دعوت ارگان های رهبری ”حزب چپ“ در کنگره حضور داشتند. از ایران هیئت های نمایندگی حزب توده ایران، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و یک جریان منتسب به چریک های فدائی خلق ایران (اقلیت) در این کنگره شرکت داشتند.
اهمیت این کنگره که هم در اسناد کلیدی آن و هم در بحث ها و مصوبات اصلی کنگره منعکس بود، را باید هم در کوشش آن برای تعریف هویت و جایگاه این حزب نسبتاً جوان در صحنه مبارزات سیاسی اروپا، و هم در تدقیق موضع آن در رابطه با روند ”همگرایی“ و ”انتگراسیون“ اتحادیه اروپا که اکنون 27 کشور اروپائی عضو آن هستند و در سال اخیر شاهد تلاش های جدی از سوی سرمایه داری نولیبرال اروپا برای قبولاندن ”قانون اساسی“ بوده است، دانست.
”حزب چپ اروپا“ در سال 2004 و متعاقب بحث های پر دامنه ای، که از نیمه دوم دهه 1990 میلادی در بین احزاب کمونیست، سوسیالیست و چپ اروپا در جریان بود، و در رابطه با فعالیت هائی که در مقابله با بر آمدهای ”جهانی شدن“ سرمایه داری و از جمله چگونگی همکاری و عمل مشترک در انتخابات پارلمان اروپا و همچنین روند شکل گیری ”فوروم اجتماعی جهانی“ مطرح بود، شکل گرفت. از زمان برگزاری کنگره موسسان حزب در ماه مه 2004 در روم و اولین کنگره آن که دو سال قبل در آتن برگزار شد، ”حزب چپ“ در باز تعریف نقش خود به مثابه یک حزب فرا ملی، محدوده عمل خود در پهنه اروپا، و عملکرد هماهنگ در اتحادیه اروپا قدم های کلیدی ای برداشته است. نقش پررنگ حزب کمونیست ”رفونداسیون“ ایتالیا، حزب کمونیست اسپانیا، حزب کمونیست فرانسه و حزب ”سوسیالیسم دموکراتیک“ آلمان در تدوین مواضع کلیدی، شیوه عمل، ساختار های رهبری و سازمان دهی ”حزب چپ اروپا“ که در آغاز با عضویت 11 حزب در کشورهای اتحادیه اروپا فعالیت خود را شروع کرد، مشخص بوده است.
حزب توده ایران از همان ابتدای پایه گذاری حزب چپ اروپا روند شکل گیری و تعریف هویت سیاسی و ایدئولوژیک آن را دنبال کرده و بر پایه روابط برادرانه و پرسابقه خود با برخی از احزاب متشکله آن، رابطه نزدیکی با آن داشته است. دعوت از نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران برای حضور، سخنرانی و تبادل نظر با گروه نمایندگی آن در پارلمان اروپا، در استراسبورگ، در ژوئن 2006، و همچنین حمایت رسمی ”حزب چپ اروپا“ از ابتکار های سیاسی حزب ما و از جمله بیانیه های مشترک مهم احزاب کمونیست- چپ جهان در رابطه با تحولات جاری ایران در مارس2007 و سپتامبر 2007 از تبعات مشخص این رابطه بوده است.
دومین کنگره دو سند مهم ”تزهای سیاسی“ و بیانیه نهایی موسوم به ”بیانیه پراگ“ و قطعنامه های متنوعی را مورد بحث قرار داد و به تصویب رساند. سند ”تزهای سیاسی“ به موازات ارائه نقدی پایه ای از ”نولیبرالیسم“ به مثابه چالش اصلی در مقابل نیروهای چپ اروپا، در رابطه با تعریف خطوط عمده هویت، حیات، فعالیت و مبارزه ”حزب چپ اروپا“ کوشش می کند. در سند آمده است که در مرحله کنونی رشد سرمایه داری، فعالیت های سودا گرانه و ”خصوصی سازی“ نه فقط تجدید ساختار تولید را هدف قرار داده است بلکه در سازماندهی تمامی عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تاثیر کلیدی داشته است. سند تاکید می کند که روندی که از پیمان معروف ”ماستریخت“،در دهه 1980 میلادی، و با رهبری ”مارگرت تاچر“، نخست وزیر دست راستی آن زمان انگلستان، شروع شد، حمله به شرایط زندگی و کار زحمتکشان اروپا را به دنبال داشته است. این سند اساسی کنگره مخالفت مردم با ”همگرایی اروپا“ را نتیجه عملکرد مدل غیر قابل دوام سیاسی، اکولوژی، پدر سالانه و اجتماعی ای می داند که ”نابرابری ها، فجایع محیط زیست و شرایط کاری و زندگی سئوال برانگیز و مخاطره آمیز“ محصولات آن می باشند، و می افزاید: ”شرط قبول اتحادیه اروپا توسط شهروندان، ایجاد امکانات بیشتر برای شرکت آنان در امور است. چپ اروپا طرفدار دموکراتیزه شدن اتحادیه اروپا و ساختار های اداری آن است.“
سند تزها در رابطه با شکل گیری حزب و توسعه آن به عنوان یک عنصر مبارزه با ”بحران سیاست“ که ”یکی از خطرناک ترین اثرات مدل نولیبرالی است که در بیست سال گذشته بر قاره اروپا تحمیل شده است“، همچنین اضافه می کند: ”حزب چپ اروپا از طریق خواست احزاب سیاسی مدافع تغییرات اجتماعی و دموکراتیک، و ارائه جایگزین برای سیاست های نولیبرالی، و از طریق مداخله و شرکت فعال آن در عرصه نهادهای اروپایی و در جنبش های جایگزین گوناگون، ایجاد شده است.” به گفته سند حزب چپ اروپا: ”برای صلح، دموکراسی، حقوق اجتماعی و سیاسی که پارامتر های جداگانه ای نیستند، بلکه اجزاء یک راه توسعه جایگزین در تمامیت خود می باشند یعنی توسعه قابل تداوم، مبارزه می کند.“
سند ”بیانیه نهایی“ مصوبه کنگره در رابطه با تهدیدهای ایالات متحده بر ضد ایران متذکر می شود که: ”کسانی در واشنگتن هستند که در تدارک جنگ دیگری هستند، این بار بر ضد ایران. دولت های اروپايی می بایست برخوردی که مبتنی بر جنگ است را رد بکنند. فقط از بین بردن تمام سلاح های هسته ای در خاورمیانه، از ماجراجویی نظامی جدید جلوگیری خواهد کرد. اختلافات در رابطه با مسئله برنامه اتمی ایران می تواند و باید از طریق مذاکره و با احترام به قوانین بین المللی حل بشود. زبان تهدید باید کنار گذاشته شود.“
بحث در رابطه با مسئله فلسطین و بحران خاورمیانه با توجه به سابقه شرکت فعال بسیاری از احزاب متشکله حزب چپ در کارزار دفاع از حقوق مردم فلسطین ، یکی از مشخصه های ویژه این کنگره بود. حضور هیئت های نمایندگی تمامی نیروهای چپ و ملی فلسطینی در کنگره، چندین قطعنامه مشخص در رابطه با فلسطین، و تشکیل جلسه جنبی ویژه ای در پایان روز اول کنگره را باید انعکاسی ار این مسئله دانست. در قطعنامه مصوب کنگره در رابطه با خاورمیانه، از جمله اشاره می شود: ”چپ اروپا از هدف نیروهای چپ فلسطینی برای خاتمه دادن به اشغال مناطق فلسطینی توسط اسرائیل، از جمله تخلیه شهرک های یهودی نشین در کرانه غربی و عقب نشینی از آنها، برچیدن دیوار حائل و ایستگاه های بازرسی، و ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی در کرانه غربی و نوار غزه، و بیت المقدس شرقی به مثابه پایتخت آن، و برای یک راه حل عادلانه در رابطه با مسئله پناهندگان فلسطینی و حق آنان به بازگشت به سرزمین خود، بر پایه قطعنامه های 194، 242، 338، و 1397 سازمان ملل حمایت می کند.“
حضور هیئت نمایندگی حزب ما در کنگره پراگ، فرصت مناسبی برای تبادل نظر در رابطه با تحولات ایران، اروپا و جهان با رهبران و مسئولان ”حزب چپ اروپا“ و توافق در رابطه با همکاری های متقابل در عرصه های مبارزه برای صلح و دموکراسی بود. هیئت نمایندگی حزب در طول مدت کنگره نشست های سودمندی با هیئت های نمایندگی احزاب برادر و از جمله آکل قبرس، حزب کمونیست فرانسه، حزب کمونیست فنلاند، حزب کمونیست آلمان، حزب کمونیست آفریقای جنوبی، حزب کمونیست لبنان و حزب کمونیست عراق در رابطه با روابط متقابل و نیز تحولات پر شتاب در ایران و منطقه خاورمیانه انجام داد. در گفتگو با رفیق مفید جزایری، نماینده پارلمان عراق و عضو رهبری حزب کمونیست عراق، شرایط بحرانی عراق، تحولات سیاسی این کشور و روابط نزدیک بین دو حزب مورد بحث قرار گرفت. شرکت هیئت عراقی در این کنگره در شرایط حاضر و توجهی که از سوی رهبران حزب چپ به راهکارهای حزب کمونیست عراق نشان داده شد، منعکس کننده اهمیتی است که از سوی چپ اروپا به تدقیق و پررنگ نمودن نقش خود در قبال تحولات بغرنج خاورمیانه داده می شود. هیئت نمایندگی حزب همچنین گفتگوهایی با هیئت های نمایندگی نیروهای فلسطینی حاضر در کنگره در رابطه با تحولات ایران و فلسطین، و اثرات متقابل آن ها و ضرورت فعالیت های هماهنگ تر انجام داد. در ملاقات و گفتگویی با رفیق اوفوک اوراس، رهبر ”حزب آزادی و همبستگی“ ترکیه که در انتخابات اخیر این کشور از استانبول به پارلمان این کشور انتخاب شد، در رابطه با تقویت ارتباط بین دو حزب و تحلیل دو حزب در رابطه با تحولات سیاسی دو کشور تبادل نظر شد. هیئت نمایندگی حزب توده ایران در جریان کنگره ملاقات و گفتگو های سودمندی با رهبران حزب چپ اروپا و از جمله لوتار بیسکی، صدر ”حزب چپ آلمان“، که در کنگره پراگ به سمت رهبر حزب چپ انتخاب شد، و همچنین رفیق فرانسیس وورتز، رهبر گروه نمایندگان کمونیست- چپ در پارلمان اروپا در رابطه با خطر بالا گرفتن درگیری های ایالات متحده و جمهوری اسلامی و تهدید حمله نظامی به ایران انجام داد.
لوتار بیسکی در ملاقات خود با نماینده حزب مان در رابطه با خطر جنگ گفت: ”این جنگ برای اروپا خیلی خطرناک است. این جنگی است بر ضد آن کسانی در اروپا که با جنگ مخالفند. این جنگی است بر ضد فرهنگ اروپا“. ” جنگ بر ضد ایران از همه نظر یک فاجعه خواهد بود... باید راه های دیگری برای رسیدن به یک راه حل صلح آمیز وجود داشته باشد. بوش سیاست های غلطی دارد و مشکلات بسیاری را برای بسیاری از مردم جهان ایجاد خواهد کرد.“
درباره احتمال شرکت دولت آلمان در ماجراجویی احتمالی جورج بوش در ایران، رهبر چپ های اروپا خاطر نشان کرد: ”دولت آلمان از جنگ بر ضد عراق حمایت کرد. درست است که سرباز نفرستاد اما آن ها هر اقدام دیگری را انجام دادند... اگر بوش جنگ دیگری را آغازکند، احتمالاٌ دولت آلمان دنبال آمریکا خواهد رفت و این برای آینده آلمان بد خواهد بود.“
فرانسیس وورتز درباره ارزیابی چپ اروپا از اوضاع گفت: ” بدترین راه حل ممکن در این شرایط، یک جنگ دیگر است. جنگ به هیچ وجه و هرگز نمی تواند راه حل هیچ مسئله ای باشد.... اگرچه ما انتقادهای شدیدی به مقام های ایرانی داریم، ولی از سوی دیگر نگران مردم و پیامدهای جنگ هم هستیم.....به نظر من جنگ برای مردم فاجعه آفرین خواهد بود، و ناسیونالیسم به طور کلی، و ناسیونالیسم مذهبی را تقویت خواهد کرد. بنابراین، جنگ بدترین گزینه است و به همین دلیل است که ما به شدت و قاطعانه مخالف چنین دید و بینشی هستیم.“ رهبر نمایندگان پارلمانی چپ اروپا در رابطه با شیوه برخورد دولت های اروپایی با جمهوری اسلامی اشاره کرد: ” ما به خوبی نسبت به بسیاری از مسایل و معضلات مشخص در ایران آشنایی و آگاهی داریم، ولی باید به پیمان منع گسترش تسلیحات هم احترام بگذاریم؛ ما باید برای آژانس بین المللی انرژی اتمی، و برای برخورد مثبت آقای البرادعی احترام قایل شویم. در نتیجه، ما نباید شرایط را برای موضع گیری های آقای احمدی نژاد تسهیل کنیم، بلکه باید زمینه این گونه برخوردها را از میان ببریم. به نظر من برخورد آقای بوش، و متأسفانه بسیاری از دولت های اتحادیه اروپا، به رفتار و شیوه برخوردهای احمدی نژاد کمک می کند و شرایط را برای موضع گیری های او آماده و تسهیل می کند.“
حضور در کنگره دوم حزب چپ اروپا فرصتی مناسب برای تبادل نظر با احزاب چپ اروپا و طرح امکان فعالیت های مفید و مهمی در حمایت از جنبش مردمی در کشور برای صلح، دموکراسی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و برای طرد رژیم ولایت فقیه بود.






کنفرانس آناپولیس: تکرار عبث آزموده ها؟


پس از هفته ها تبلیغ پر سر و صدا در رابطه با ابتکار جدید آمریکا، برای حل مسئله خاورمیانه، روز 6 آذر ماه (27 نوامبر)، کنفرانس آناپولیس با حضور محمود عباس، رهبر تشکیلات خود گردان فلسطین، و اهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل، و در حضور جمعی از سران کشورهای عربی، برگزار شد. کشورهای عضو اتحادیه عرب در راستای پیروی معمول خود از سیاست های کلیدی ایالات متحده، پس از نشست 2 آذر ماه خود، در قاهره، تصمیم به شرکت در کنفرانس آناپولیس گرفتند. نزدیک به پنجاه کشور و سازمان بین‌المللی از جمله مهمترین قدرت‌های جهانی در کنفرانس آناپولیس شرکت داشتند.
جورج بوش برای پاسخگوئی به انتقادهای سختی که در مورد شکست سیاست های ایالات متحده در خاورمیانه، بر ضد دولت او وجود دارد، حمایت مستقیم خود را از این کنفرانس که با هدف اعلام شده ”شروع جدیدی از مذاکرات صلح بین اسراییل و فلسطین“، سازماندهی شده بود، اعلام کرد. این اجلاس در شرایطی برگزار شد که هیچ تغییر ویژه و جدیدی در مواضع و سیاست های ایالات متحده و اسرائیل صورت نگرفته بود. حتی به اعتراف برگزار کنندگان کنفرانس نیز، هدف از برگزاری آن دست یابی به یک توافق نامه و یا قطعنامه برای صلح نبود، بلکه در اساس ”آغاز“ دور جدیدی از مذاکرات در آینده برای صلح بود. مذاکراتی که اسرائیل و متحدان آن هیچگونه تعهدی در رابطه با اجرای قطعنامه ها و مصوبه های آن نداشته باشند، فقط نقش پرده استتاری است برای ادامه سیاست های فاجعه بار ادامه اشغال و سرکوب. این حقیقتی است که پیش از آغاز اجلاس آناپولیس دو طرف از خواست های یکدیگر آگاهی داشتند، خواست هائی که از جانب یک طرف حق طلبانه و عادلانه و از جانب دیگر، سلطه جویانه و تجاوز کارانه است. جورج بوش در نطق افتتاحیه کنفرانس آناپولیس، در تایید شرایط موجود گفت: ”هدف ما در آناپولیس انعقاد قرارداد نیست، بلکه آغاز مذاکرات جدید صلح میان اسراییل و همسایگان عربش ، از طریق ایجاد یک کشور جدید در خاور میانه است“ (اینتر پرس 27 نوامبر). آنچه که در روند طرح، سازماندهی و اجرای ”نمایش” آناپولیس به خوبی روشن بود، اهمیت ندادن سازمان دهندگان این کنفرانس به موضوع حل پایه ای و عادلانه مسئله فلسطین بود. در واقع ایالات متحده تلاش دارد تا با برخی حرکت های بی محتوی و نمایشی در منطقه، افکار عمومی کشورهای عربی را به خود جلب کند و در سایه آن نیز بتواند از سویی پشتیبانی این کشورها را در جنگ صلیبی خود بر ضد ”تروریسم“ و ”افراطی گری“ به دست آورد و از سوی دیگر شرایط منزوی کردن ایران را فراهم سازد. بوش در بخشی از سخنان خود، هرچند که اسمی از ایران نبرد، گفت: ”جنگی به خاطر آینده ی خاور میانه در حال تکوین است و ما نباید پیروزی را به افراطی ها تسلیم کنیم.“ نیویورک تایمز نیز با اشاره با این سخنان بوش خاطر نشان شد: “کنفرانس صلح خاور میانه در آناپولیس، به طور رسمی در مورد خاتمه بخشیدن به جنگ بین اسراییل و فلسطین بود، اما در خفا هدف ناگفته ای وجود داشت ، جلوگیری از رشد نفوذ ایران و رادیکالیسم اسلامی در منطقه“. منتقدان سیاست های ابالات متحده در رابطه با عدم امیدواری خود به هرگونه نتیجه جدی ار این کنفرانس مطرح کردند که این کشور تنها زمانی از ”تفاهم“، ”صلح“، و ”گسترش ” روابط بین کشورها صحبت می کند که منافع مشخص و جدی در این حرکت ها داشته باشد، مثال مشخص در این رابطه طرح ”نقشه راه“ می باشد که در سال 2003 و در اوج بحران ناشی از حمله نظامی و اشغال عراق برای صلح بین اسراییل و فلسطین مطرح شد، اما 4 سال پس از امضای آن مشکلات همگی به جای خود باقی هستند و تقریبأ کسی از ”نقشه راه“ نام نمی برد. با پایان یافتن کنفرانس آناپولیس، و آغاز مذاکرات در واشنگتن، نمایشی و بی محتوی بودن آن کاملأ مشخص شده است. دیدگاه های متفاوت سران دو دولت، فاصله ی عمیق بین خواست های آنها را نشان می دهد. محمود عباس در واشنگتن گفت:“ من باید از حقوق مردم خودم دفاع کنم ” و به دنبال آن خواست های فلسطینی ها را برشمرد که شامل، آزادی زندانیان فلسطینی از زندان های اسراییل، برچیدن ”پست های بازرسی نظامی“ و برچیدن دیوار ”حائل ” بود. خواسته هائی که به صراحت از سوی نمایندگان رسمی دولت اسرائیل مردود شمرده شده اند. در واقع این مذاکرات صلح بین دو دیدگاه کاملأ متفاوت می باشد. نیروهای ترقی خواه فلسطینی خواستار بازگشت آوارگان خود به کشورشان و زندگی در میهن خود هستند ، اما در این مناطق هم اکنون شهرک های اسراییلی بنا شده اند و دولت اشغالگر در صدد الحاق دائمی و ضمیمه کردن آنها به اسراییل است. ”عمر موسی“، دبیر کل اتحادیه عرب، پيش از ترك واشنگتن گفت: ” اگر از من بپرسيد كه آيا اسرائيل حقيقتاً خواهان رسيدن به صلح است، پاسخ من منفي است“.
در تحلیل دلایل شکست محتوم راه حل های پیشنهادی کنفرانس آناپولیس باید اذعان داشت که در کنار تاثیر مشخص عوامل خارجی، آنچه حصول صلح و مبارزه برای آن را در سال های اخیر مشکل تر کرده است، در گیری ها و اختلاف های درونی در بین نیروهای فلسطینی می باشد که در عمل دست اسراییل را برای مانور و به عقب راندن خواست های مردم فلسطین باز نگه داشته است. در شرایط کنونی اتحاد نیروهای فلسطینی می تواند گامی جدی برای فشار به اسراییل و وادار کردن آن به شرکت جدی در گفت و گوهای صلح باشد، آنچه که اسراییل تاکنون در همکاری با ایالات متحده، از آن امتناع کرده است.