نامه مردم شماره 817، 4 خرداد 1388




انتخابات صحنه مهم مبارزه سیاسی برای افشای رژیم ضد مردمی و بسیج نیروهای اجتماعی!



شکست برنامه های ارتجاع برای برگماری مجدد نامزد ”اصلح“ ولی فقیه وظیفه مهم نیروهای مترقی و آزادی خواه


با داغ تر شدن تنور مبارزه انتخاباتی، نیروهای ارتجاعی تهاجم سازمان یافته یی را برای تغییر نتیجه انتخابات آغاز کرده اند. خبرهای نگران کننده در مورد افزایش بی سابقه صندوق های سیار و گزارش های متعدد درباره آماده شدن سپاه، بسیج و نیروهای سرکوبگر، زیر نظر دفتر خامنه ای، برای مداخله وسیع در انتخابات و برگماری مجدد احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری ”اصلح“ رژیم نمی تواند برای همه نیروهای آزادی خواه و ملی میهن ما نگران کننده نباشد. بر اساس گزارش رسانه های گروهی کامران دانـشجو، رییس سـتــاد انـتـخــابــات کـشــور، در مـصــاحـبـه مطبـوعـاتـی روز یکشنبه از ده برابر شدن تـعــداد صـنــدوق‌هــای سـیــار انـتـخـابـات ریـاسـت‌جـمـهـوری خبر داد. علی‌اکبر محتشمی‌پور، ”رییس کـمـیـتــه صـیــانـت از آرای مـردمـی سـتـاد مهنـدس مـوسـوی“ در این باره از جمله گفت: ”مـن تصـور مـی‌کنـم آقـای دانـشـجـو اشـتـبـاه می‌کند و عدد و رقم را با یـک صـفـر اضافه می‌خواند و 1400 صندوق سیار بوده است و ایشان تعداد صندوق‌ها را 14000 خوانده است.“
وی اضــافــه کـرد: ”اگـر چـنـیـن خـبـری درسـت بـاشـد، نشـان‌دهنـده و تـاییـدکننـده دغـدغـه‌هایی است که نامزدهای این دوره ریـاسـت‌جـمـهـوری در رابـطـه بـا سرنوشت آرای مـردم داشـتـه‌انـد و بـراسـاس هـمـین نـگـرانـی کمیته‌های صیانت از آرای مردم شکل گرفته است. اصـلا مـعقول نیست از 46000 صندوق، 14000 صـنـدوق سیار باشند و این مساله‌ای اسـت کـه بـایـد بـا آن بـه طور جدی برخورد شود.“
این تلاش های خامنه ای و نزدیکان او برای تأثیر گذاری بر نتایج انتخابات آینده از این منظر نیز قابل توجه است که کارنامه سیاه و ضد مردمی دولت احمدی نژاد آنچنان است که حتی طیف های گوناگون نیروهای ”ذوب در ولایت“ بر سر توافق برای حمایت از احمدی نژاد به شدت دچار تفرقه و چند دستگی هستند. بر اساس گزارش اعتماد: ”ديروز تمام تلاش عقلاي جناح راست براي سرپوش گذاشتن بر اختلاف بر سر نام احمدي نژاد در مجلس بي نتيجه ماند و مخالفان و موافقان احمدي نژاد در برابر هم صف کشي کردند تا بار ديگر تندروي نمايندگان طيف رايحه خوش خدمت، هر گونه «ريش سفيدي» را ناممکن سازد. علي لاريجاني و حاميانش 75 اصولگرايي شدند که به محمود احمدي نژاد راي منفي دادند. اما روح الله حسينيان و حاميان رايحه خوش خدمتي هم گر چه 50 نماينده بيشتر نيستند اما زنگ خطر رقيب اصلاح طلب سبب شد 30 نماينده ديگر هم از سر مصلحت به آنها بپيوندند و سرانجام 80 نماينده خواستار حمايت فراکسيون اصولگرايان از محمود احمدي نژاد شدند.“
از سوی دیگر وابستگان تبلیغاتی و چماق داران مطبوعاتی رژیم نیز کارزار وسیعی را بر ضد نامزدهای اصلاح طلبان حکومتی سازمان دهی کرده اند که نقش کیهان، به سردبیری شکنجه گر وزارت اطلاعات، شریعتمداری در آن نمونه است. کیهان در برخورد با کروبی و همچنین مصاحبه تلویزونی اخیر موسوی، ضمن حملات شدیدی از جمله نوشت: ”موسوی سخن تازه ای علیه رئیس جمهور و دولت نهم نداشت و آنچه در این باره بر زبان آورد، دقیقاً و بی کم و کاست- تأکید می شود بی کم و کاست- همان جملاتی بود که دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب طی چند سال اخیر علیه احمدی نژاد بر زبان و قلم آورده و هنوز هم می آورند. اما آقای مهندس موسوی به بهانه سیاه نمایی علیه احمدی نژاد بسیاری از آموزه های اسلامی و انقلابی را مورد هجوم قرار داد و به نظرات صریح و خالی از ابهام حضرت امام حمله کرد. آقاي موسوي، چرا به شعور و حیثیت مردم اهانت می کند و به آنان اتهام می زند که برای استقبال از رئیس جمهور خویش پول دریافت کرده اند؟! یعنی دقیقاً همان اهانت و اتهامی که مدتهاست اسرائیل، آمریکا و ضد انقلابیون فراری علیه مردم شریف و مسلمان ایران روا می دارند.“
ما در هفته های اخیر ضمن تأکید بر واقعیت های کنونی جامعه، امکانات عینی و ذهنی جنبش مردمی و سطح سازمان یافتگی و توان نیروهای اجتماعی و نیروهای سیاسی دگراندیش و آزادی خواه کشور و در عین حال با طرح انتقادات و اشکالات جدی از نامزدهای اصلاح طلبان و سیاست های اعلام شده از سوی آنها بر این نکته تأکید کرد و می کنیم که مبارزه انتخاباتی، عرصه مهم مبارزه سیاسی بر ضد رژیم ولایت فقیه و افشای کارنامه ضد مردمی رژیم و دولت برگمارده آن در زمنیه های گوناگون است. در عین حال انتخابات فرصتی است برای بسیج نیروهای اجتماعی کشور، برای همکاری و تلاش مشترک نیروهای مترقی و آزادی خواه، و همچنین برای بسیج و سازمان دهی نیرو و گسترش امکانات جنبش برای مقابله با برنامه های ارتجاع. حجاریان در این زمینه ضمن تحلیل مشابهی می گوید: ”اما در فضاي رقابت به علت باز شدن فضاي نسبي، هم رقبا و هم هواداران توانسته‌اند بسياري از سياهكاري‌ها و تباهي‌هاي دولت را روي دايره بريزند .البته من نمي‌دانم كه لغت سياه‌ نمايي اخيرا از كجا آمده است وقتي دولتي كه سياهكاري مي‌كند طبعا كارگزار كار وي سياه خواهد بود، مگر آنكه در لحظاتي حتي لاش مرده سگي را ببينيم و بگوييم كه به جمع دندان سفيدي دارد اما براي خبرنگاري كه مي‌خواهد گزارش دقيقي از اوضاع كشور بدهد، اين نگاه كارساز نيست و شايد نوعي خيانت به مردم باشد. در هر حال در اين انتخابات نيز بسياري از لوش لجن‌ها از كف مرداب به سطح آمده‌اند و مردم ديده‌اند كه پشت صحنه چه خبر است.“ (به نقل از پایگاه خبری امروز) ما تکرار می کنیم که انتخابات کنونی نه تنها آزاد نیست بلکه روند تحمیل شده ای است از سوی رژیم ولایت فقیه، که در چارچوب نظارت مرتجعان شورای نگهبان و دخالت آشکار و نهان نمایندگان خامنه ای و دستگاه های سرکوبگر، برای برگماری مرتجعی همچون احمدی نژاد بر کرسی ریاست جمهوری برگزار می شود. در چنین چارچوب تنگ و انحصار طلبانه یی انتظار تحولات بنیادین و دموکراتیک داشتن از انتخابات تصور بی پایه و نادرستی است که بی گمان ما را به تحلیل های نادرست و غیر واقع بینانه از شرایط کنونی سوق می دهد. در عین حال نمی توان به مردم گفت که با خانه نشستن و دوری از چنین روندی می توان به خواست های اساسی شان، از جمله تخفیف فقر و محرومیت، کاهش بیکاری، تورم و فشارهای کمر شکن اقتصادی بر خانواده ها، و تخیفیف جو خشن سرکوب کنونی، دست یافت. بهره برداری از امکانات محدود کنونی برای سازمان دهی نیروهای اجتماعی حول شعارهای مردمی و تلاش برای تحمیل این خواست ها بر برنامه های اصلاح طلبان حکومتی گامی در احیای روحیه مبارزه طلبی و فایق شدن بر عقب گردهای ناشی از نتایج انتخابات گذشته و روی کار آمدن دولت احمدی نژاد است. باید تمام تلاش ها را برای شکست دادن نامزد اصلی ارتجاع، یعنی محمود احمدی نژاد به کار گرفت. تحقق چنین امری گامی هر چند کوچک در تخفیف فشارهای کنونی و حرکت به سمت احیای روند اصلاحات و بازسازی نیروهای اجتماعی برای مبارزه سرنوشت ساز آینده در راه طرد رژیم ولایت فقیه است.








این هم نمونه دیگری از دغلکاری و تزویر دشمنان حزب



نشریه ضد توده ای ”راه توده“ که برای نشر اکاذیب و ضربه زدن به حزب توده ایران منتشر می شود، در شماره 223 خود مطلبی را با عنوان ”گزارش راه توده از اجلاس 49 حزب کمونیست و مترقی جهان“ منتشر کرده است. این نشریه در گزارش از این نشست می نویسد: ”راه توده که یک عضو شورای سردبیری، به همراه دو تن از مترجمین و نویسندگان خود را به این کنفرانس اعزام کرده بود، موفق شد با چند تن از رهبران هیئتهای نمایندگی پیرامون مسائل جهانی و مسائل خاص کشورها گفتگو کند. از میان این گفتگوها، دراین شماره گفتگوئی را می خوانید که با سرپرست هیات اعزامی حزب کمونیست فدراتیو روسیه، بدلیل اهمیت دیدار اخیر رهبر و اعضای رهبری این حزب با رئیس جمهور روسیه ”مدویدف“ انجام شده است. در شماره های آینده گزارش ها و مصاحبه های دیگری را منتشر خواهیم کرد.“
در پی تماس رهبری حزب با رفقای حزب ”کارگران بلژیک“ که میزبانی این نشست را بر عهده داشتند و گفتگوی تلفنی با مسئول شعبه بین الملل این حزب روشن شد که افراد ”راه توده“ برای اجازه شرکت یافتن در این نشست خود را به دروغ نمایندگان حزب توده ایران معرفی کرده اند. به قول رفیق ”بودیون دکرز“، مسئول روابط بین المللی حزب ”کارگران بلژیک“، این افراد با حیله و تقلب خود را نمایندگان حزب معرفی کردند و وارد جلسه شدند. در نامه رسمی شعبه روابط بین المللی حزب ”کارگران بلژیک“ به رهبری حزب ما (30 اردیبهشت، 20 ماه مه)، از جمله می خوانیم:
”رفقای عزیز حزب توده ایران پوزش ما را در زمینه اجازه شرکت دادن به افرادی که خود را نمایندگان توده معرفی می کردند بپذیرید. ما در آن روز بسیار مشغول بودیم و تعداد رفقای مان نیز به دلیل برگزاری دو انتخابات در بلژیک (انتخابات پارلمان اروپا و انتخابات محلی) کمتر از معمول بود. زیر فشار برگزاری جلسه در آن روز و اصرار شدید این افراد که خود را نمایندگان حزب معرفی می کردند، ما از آنجایی که هیچ اطلاع رسمی از سوی حزب توده ایران در زمینه شرکت این افراد نداشتیم -که روال عادی کار ماست - بالاخره قبول کردیم که این افراد تنها به عنوان حضار، و نه شرکت کننده در این نشست حضور یابند. ما در آن هنگام از ماهیت اصلی این افراد مطلع نبودیم ولی امروز می دانیم. ما از سردرگمی پیش آمده و مشکلاتی که این امر می تواند برای شما ایجاد کند متأسفیم. هیچ نامی از این افراد در اسناد رسمی کنفرانس و گزارش های آن برده نخواهد شد.
پوزش ما را بار دیگر بپذیرید. با درودهای کمونیستی بودیون دکرز، مسئول شعبه روابط بین المللی حزب کارگران بلژیک.“
ما در سال های اخیر اسناد گوناگونی را در زمینه عملکرد سئوال برانگیز این نشریه و مسئول آن در عرصه های مختلف از جعل تاریخ حزب زیر عنوان ”یاد مانده ها“ تا انتشار ”اسناد“ پخته شده در وزارت اطلاعات رژیم، دفاع از خائینی همچون شهبازی و پرتوی و دفاع نهان و آشکار از رژیم ولایت فقیه منتشر کرده ایم. این ”شاهکار“ اخیر ”عضو شورای سردبیری...” در تلاش برای نفوذ در جنبش کارگری و کمونیستی جهان با توسل به دغلکاری و دروغ نمونه دیگری از ماهیت و شکل عملکرد این جریان ضد توده ای است.







شکنجه گر وزارت اطلاعات، کیهان و معنای مباحثه در رژیم ولایت فقیه



یکی از موضوعات بحث برانگیز هفته های اخیر جدال میان مهدی کروبی و روزنامه کیهان حسین شریعتمداری است. محمد علی ابطحی در ”وب لاگ“ 12 اردیبهشت ماه خود، در مطلبی با عنوان:“کروبی به نمایندگی از اهالی فرهنگ و سیاست دربرابر کیهان“، با بزرگنمایی کروبی، از جمله می نویسد: ”در طول این سال ها کیهان در حقیقت نقش کسی را داشته که وسط چهارراه شهر مطبوعات ایستاده است و هرکسی را که نمی پسندد مورد اهانت و فحاشی قرار می دهد ... معمولاٌ وقتی آدم ها برای اهداف کیهان خطرناک می شوند، سهمیه فحاشی پیدا می کنند ....”
صرف نظر از واقعیتٍ مطلب در خصوص کیهان و نقش این روزنامه متعلق به ولی فقیه در تخریب دگراندیشان و دست اندرکاران فعالیت های فرهنگی و مطبوعاتی و ارتباط مستحکم آن با محافل پرنفوذ امنیتی رژیم، معلوم نیست چرا و به چه دلیلی یکباره مهدی کروبی صرفاٌ با یک نامه نگاری، به نماینده و نماد و مدافع ” اهالی فرهنگ و سیاست در برابر کیهان“ بدل می گردد. درخصوص برخورد کروبی و کیهان و محتوی آن، باید به نکاتی اشاره داشت که به اعتقاد ما تاکید برآنها از اهمیت جدی برخوردار است، زیرا نمی توان از پایبندی به ”حقوق شهروندان“ سخن گفت اما با مرزبندی خودی و غیرخودی، برسرنوشت هزاران دگراندیش در طول سه دهه گذشته چشم فروبست. بی اعتنایی به آنچه برسر دگراندیشان آمده ( که رفتار با اندیشمند فقید زنده یاد احسان طبری یکی از نمونه های آن است) خود معیاری بر شعارهای تبلیغاتی امروزی است.
درجدال کروبی و کیهان، حسین شریعتمداری با وقاحت تمام که از مشخصه های شکنجه گران جمهوری اسلامی است، از سوابق خود در دهه شصت خورشیدی یاد می کند و از اینکه درزندان های مختلف به کار شکنجه مشغول بوده وبه همین علت از سوی خمینی مورد تشویق و تایید قرار گرفته، به عنوان یک سابقه ارزنده در میان چهره های حکومتی نام می برد. شریعتمداری در نامه خود به کروبی که در کیهان 13 اردیبهشت ماه انتشار یافته از جمله نوشته است:“ پرسیده اید که آیا بنده تاکنون ملاقاتی با حضرت امام (ره) داشته ام؟ برای مزید اطلاع جنابعالی باید بگویم، آری، بارها توفیق زیارت آن بزرگوار را داشته ام و از جمله، بعد از دستگیری اعضای حزب توده با واسطه شهید محلاتی که درآن زمان نماینده حضرت امام (ره) در سپاه بودند برای مباحثه با احسان طبری درباره مارکسیسم و نقد آن ماموریت یافتم و بعد از بازگشت مرحوم احسان طبری به اسلام – که نتیجه مستقیم مراجعه وی به شخصیت عظیم حضرت امام (ره) و آثار استاد شهید مطهری بود – مورد لطف حضرت امام نیز قرار گرفتم . . . ”.
پایگاه خبررسانی رجانیوز وابسته به باندهای هوادار احمدی نژاد نیز به تاریخ 13 اردیبهشت ماه این بخش نامه شریعتمداری را تحت عنوان ”احسان طبری با آثار مطهری به اسلام بازگشت“ منتشر ساخت و نوشت: ” احسان طبری نویسنده و نظریه پرداز مارکسیست و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران بود. که پس از انقلاب از گذشته خود اظهار ندامت کرد.“
شریعتمداری از ماموریت بازجویی خود در زندان با عنوان مباحثه یادکرده است و ابداٌ اشاره ای به شکنجه نمی کند. حال ببینیم معنای مباحثه ای که وی مدعی آن است چیست؟ ما دراین زمینه به دو نامه به عنوان دو سند تاریخی که از درون زندان های جمهوری اسلامی نگاشته شده و به بیرون ارسال گردیده و در مطبوعات نیز به چاپ رسیده است، استناد می کنیم تا خوانندگان و همه وجدان های بیدار معنی مباحثه در زندان های رژیم ولایت فقیه را به خوبی درک کنند. این دو نامه، یکی بوسیله رفیق شهید دکتر احمد دانش شریعت پناهی به تاریخ 16 فروردین 1366 از زندان اوین خطاب به آیت الله منتظری و دیگری توسط رفیق شهید هوشنگ قربان نژاد درتاریخ 1 مرداد 1366 از زندان گوهردشت خطاب به دادستانی انقلاب اسلامی تهران نوشته شده است. هر دو نویسنده اعضای رهبری حزب توده ایران بودند که درجریان فاجعه ملی قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367 اعدام گردیدند.
رفیق شهید دکتر احمد دانش در نامه خود به آیت الله منتظری می نویسد: ” کوشش برای تغییر عقیده از طریق اعمال فشار و زور بیهوده است... درحالیکه بارها و بارها شنیده و در قانون اساسی جمهوری اسلامی خوانده بودم که شکنجه ممنوع است، خود شکنجه شده و بارها و بارها شاهد شکنجه های بیرحمانه انسان های دیگر بوده ام. انسان هایی که صدای خش خش خزیدن پیکر علیل آنها را شنیده و از زیر چشم بند دیده ام که چون دراثر شکنجه قادر به راه رفتن نبوده اند و برای نقل مکان بر روی پای خود می خزیدند و من با دیدن این صحنه ها، درد خود را فراموش می کردم و باخود فکر می کردم این کیست؟ و جواب می دادم مهم نیست که اسمش چیست و عقیده اش کدام است. این دیگر یک فرد و یک انسان نیست، همه انسانیت و همه بشریت است که چنین ذلیل و بیچاره بر روی زمین می خزد. انسان هایی را دیده ام که در اثر زخم ها و دردهای ناشی از شکنجه استفراغ می کردند و در نتیجه آنقدر آب از دست می دادند که پوستشان خشک می شدو خطر مرگ تهدیدشان می کرد و برای نجات جانشان که اکثریت خواهان این نبودند، می بایست به تزریق سرم متوسل شد. انسان هایی را دیده ام که از شدت ضربه های شلاق خون ادرار می کردند و به علت از کار افتادن کلیه ها می بایست دیالیز می شدند. البته از حق نگذریم که نام این اعمال را تعزیر گذاشته بودند....”
رفیق شهید دکتر احمد دانش درنامه خود تاکید می کند: ”عده زیادی از کم سالان و جوانان و پیران، از زن و مرد و از گروه های مختلف سیاسی و یا طیف عقاید کاملاٌ متفاوت و از جمله تعداد زیادی از رفقای من، به این وضع دچارند که به جای رسیدگی به وضع حقوقی و قضایی آنها، تحت انواع فشارها برای پذیرفتن موقعیت و وضعیتی به نام تواب بخوانید تن دادن به ریا و تزویر و نفاق واقعی قرار دارند... از آنچه که در هنگام به اصطلاح بازجویی ها گذشته است، می گذرم، بیشتر جلسات، شکنجه روانی و جسمی بود تا جلسه بازجویی. درهمه این جلسات متهم با چشم بسته شرکت می کرد و همه آنها با فحاشی شدید و کتک همراه بود.... ”
این نامه افشاگر، یک سند رسمی و غیر قابل چشم پوشی از وضعیت زندان ها و رفتار با دگراندیشان است و به خوبی معنا و مفهوم مباحثه مورد اشاره افرادی چون سردبیر کیهان، حسین شریعتمداری را آشکار می سازد.
نامه دوم توسط رفیق شهید هوشنگ قربان نژاد نگاشته و از درون زندان به مقامات دادستانی انقلاب اسلامی ارسال گردیده است. رفیق قهرمان هوشنگ قربان نژاد از افسران توده ای بود که درجریان کودتای 28 مرداد دستگیر و مورد شکنجه های حیوانی قرار گرفت. او درنامه افشاگرانه خود شکنجه های دو رژیم را مقایسه کرده و با صراحت و شجاعت خطاب به مسئولین رژیم ولایت فقیه می نویسد: ”... وقتی سخن از زندان و رفتار با زندانیان اعم از سیاسی و عادی، در زندان های جمهوری اسلامی به میان می آید، چنان مبالغه می کنند که به خواننده، شنونده و بیننده خالی الذهن و همه آنهایی که از دور دستی بر آتش دارند یقین می شود... که زندان های جمهوری اسلامی را هم چون استراحت گاه تجسم می کنند... من که نزدیک به 5 سال است در زندان های مختلف تهران بوده و هستم... دایماٌ تحت شکنجه های جسمی و روانی و رفتار موهن مسئولین زندان بوده و هستم... باید اضافه کنم در زندان های دوران ستم شاهی که تقریباٌ 13 سال را در آنها به سر برده ام، هرگز مشابه با چنین صحنه هایی برخورد نکرده ام...”.
چنین است معنای مباحثه در فرهنگ جنایتکارانی چون حسین شریعتمداری ها و احمدی نژادها و همه آن شکنجه گران که اینک در پست های کلیدی رژیم ولایت فقیه عامل غارت و چپاول و جنایت هستند. آنچه درتاریخ درخشیده و خواهد درخشید، انسانیت و انسان های شرافتمندی هستند که زندگی خویش را وقف عدالت، آزادی و حقیقت کرده اند و احسان طبری یکی از این چهره های پر فروغ به شمار می آید!







در حاشیة رویدادهای هفته ای که گذشت



جنبش دانشجویی دررویارویی با ارتجاع حاکم
مخالفت روز افزون با طرح امنیت اجتماعی و گشت های ارشاد
جوانان و طرح برخورد با خانه های مجردی


جنبش دانشجویی دررویارویی با ارتجاع حاکم

ادامه مبارزات دانشجویان دردانشگاه های سراسر کشور، مرتجعان حاکم را دروضعیتی دشوار قرارداده است. ارگان ها و نهادهای امنیتی درماه های گذشته کوشیدند با دستگیری، اخراج و محرومیت از تحصیل، جنبش رانشجویی را مهار کرده و از میزان تاثیر گذاری آن برتحولات به ویژه روند مربوط به انتخابات ریاست جمهوری بکاهند. اما با وجود تمامی لطماتی که سیاست سرکوب هدفمند به مبارزات جوانان و دانشجویان وارد ساخته و می سازد، این جنبش دربرابر ارتجاع حاکم تسلیم نشد و با حمایت توده های وسیع دانشجو و همبستگی دیگر گردان های جنبش مردمی به مبارزه ادامه داده و می دهد. به گزارش خبرنامه امیرکبیر، 22 اردیبهشت ماه امسال، تریبون آزاد دانشجویی برای آزادی مبارزان دربند، درصحن اصلی دانشگاه پلی تکنیک (امیرکبیر) برگزار شد. این خبرنامه گزارش داد: ”تریبون آزاد دانشجویی برای آزادی، دیروز (21 اردیبهشت ماه دردانشگاه پلی تکنیک، درحالی برگزار شد که 35 نفر از دانشجویان این دانشگاه از صبح روز دوشنبه به دانشگاه ممنوع الورود شدند. این دانشجویان درحالی که صبح دیروز برای حضور درکلاس های خود قصد ورود به دانشگاه داشتند، توسط ماموران انتظامات وحراست دانشگاه، مطلع شدند که، به دانشگاه ممنوع الورود شده اند. درتریبون آزاد ... صدها دانشجوی دانشگاه پلی تکنیک ونیز برخی اعضای دفتر تحکیم وحدت و اعضای شورای تهران این اتحادیه حضور داشتند. تداوم بازداشت چهار دانشجوی دربند، عملکرد چهارساله دولت نهم، سرکوب فعالان مدنی و بسته شدن فضای دانشگاه درآستانه انتخابات، محورهای اعتراضات درتریبون آزاد روز دوشنبه (21 اردیبهشت ماه) بود، گفتنی است روز یکشنبه انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک با صدور بیانیه ای .... به اتهامات واهی علیه دانشجویان پلی تکنیک اعتراض کرده بود....“
از دیگر سو با انتشار اتهامات واهی بر ضد برخی دانشجویان دربند و همزمان با نامه های حسین شریعمنداری به کروبی و تاکید شریعتمداری بر این مساله که گویا بازجو نبوده و درشکنجه دگر اندیشان از جمله زنده یاد احسان طبری دست نداشته، خبرنامه امیرکبیر با افشای شکنجه دانشجویان دربند برای گرفتن اعترافات اجباری و دروغ از جمله نوشت: ”عصبانیت روزنامه بازجو شریعتمداری از آشکار شدن شکنجه های دانشجویان ... شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه اطلاعاتی کیهان که بازجو بودن را افتخار می داند، احتمالا شکنجه دادن دانشجویان را هم دارای ثوابی عظیم به شمار می آورد ... افشاگری های شکنجه گران چنان بر سردبیر بازجوی کیهان سخت آمده است که از روا داشتن هیچ اتهامی بردانشجویان ....اهمال نکرده است.....“
همچنین بیش از 54 تشکل دانشجویی، انجمن های اسلامی دانشگاه ها از سراسر ایران با انتشار نامه ی سرگشاده تحت عنوان، نه، به احمدی نژاد، کارنامه دولت ارتجاع حاکم را فوق العاده سیاه و زیان بار برای کشور ارزیابی کرده و خاطر نشان ساختند: ”به جرئت می توان گفت دانشگاه، این مهمترین کانون آزادی خواهی و روشنگری سهمگین ترین ضربات و بیشترین فشارها را از جانب دولت نهم دریافت کرده است .... روی کار آمدن محمود احمدی نژاد و حضور نظامیان درحوزه اجرایی کشور، منجر به حاکم شدن یک نگاه امنیتی و سرکوبگر به جریانات اجتماعی و سیاسی گردید که ادامه روند سلب تنفس از گروها و فعالین سیاسی آزادی خواه، کشور را درآستانه انفجار اجتماعی قرار خواهد داد .... ما معتقدیم حضور دوباره محمود احمدی نژاد موجب تشدید تمامی بحران ها و فروپاشی اجتماعی خواهد. با صدای بلند فریاد برمی آوریم احمدی نژاد باید برود. نه به احمدی نژاد و توقف روند فعلی می تواند، می تواند تصمیمی عقلانی از طرف همه گروه ها، احزاب و فعالین سیاسی و مدنی آزادی خواه و اصلاح طلب باشد ....“
علاوه بر اینها، جنبش دانشجویی با حمایت از نشست سراسری حق تحصیل که به ابتکار برخی فعالان حقوق اقلیت های مذهبی بویژه هم میهنان بهایی دردو شهر تهران و شیراز برگزار گردید، سیاست های ضد انسانی وتبعیض آمیز ارتجاع حاکم و دولت احمدی نژاد را به چالش گرفت. دراین اوضاع حساس، حفظ وحدت جنبش دانشجویی، تشخیص درست صحنه سیاسی و تحکیم پیوند با دیگر گردان های جنبش مردمی از الویت های اساسی جنبش دانشجویی درمبارزه برای درهم کوبیدن ارتجاع حاکم درانتخابات دوره دهم ریاست جمهوری است!

مخالفت روز افزون با طرح امنیت اجتماعی و گشت های ارشاد

مخالفت جدی و عمیق اجتماعی، به ویژه از سوی جوانان وزنان کشور، با طرح امنیت اجتماعی و گشت های ارشاد، بسیاری از محافل با نفوذ حکومتی را به فکر چاره دراین زمینه انداخته است. درعین حال نامزدی های اصلاح طلب حکومتی نیز از برنامه توقف گشت های ارشاد در صورت پیروزی درانتخابات سخن می گویند. به عبارتی با نزدیک شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری بحث داغ درباره عملکرد نیروهای انتظامی، بسیج و دیگر ارگان های فعال درزمینه طرح امنیت اجتماعی جریان دارد. دراین خصوص عامل اصلی چنین بحث و برخوردهایی نارضایتی گسترده اجتماعی از چنین طرح ارتجاعی است. درتمام این مدت یعنی از زمان اجرای طرح امنیت اجتماعی، گشت های ارشاد و طرح گشت های اوباش بسیج درمحلات، نیروهای انتظامی و بسیج هزاران زن و مرد، پیروجوان را مورد آزار و اذیت قرار داده و بدیهی ترین حقوق فردی و اجتماعی افراد را پایمال ساخته اند. هدف اصلی این طرح و حضور پرمعنای بسیج درشهرهای بزرگ کشور دردرجه نخست ایجاد جو رعب و وحشت وسرکوب هرگونه صدای حق طلبانه بوده و هست. به همین دلیل این طرح بخشی از برنامه ارتجاع حاکم برای مقابله با نارضایتی اجتماعی روبه گسترش و سرکوب جنبش مردمی است. بی جهت نبود که معاون دادستان تهران درگفت و گو با خبرگزاری فارس 29 فروردین امسال اعلام داشت: ”گشت های ارشاد تعطیل بردار نیست و این گشت ها به کار خود ادامه خواهند داد. طرح امنیت اجتماعی اجتناب ناپذیر است. برخورد با بدحجاب، بی توجهی به اخلاق اجتماعی، عدم رعایت شئونات اسلامی و پوشش های نامناسب مردان و زنان بخشی از طرح امنیت اجتماعی است و همه طرح نیست ....“ از سوی دیگر پاسدار اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروهای انتظامی نیز اعلام کرد:“ طرح گشت های بسیج درمحلات که با هدف تامین امنیت اجتماعی هر شب از ساعت 24 تا 6 صبح از اول آذر ماه سال گذشته درکشور اجرا شده است، بسیار مطلوب ارزیابی می شود. بسیج طبق قانون، ضابط قضایی است و درجایی که نیروی انتظامی حضور ندارد، به تنهایی می تواند اقدام کند و نیروهای بسیج در برقراری امنیت در محلات اصلی ترین عامل به شمار می آیند.“ تاکید مسئولان رنگارنگ ارتجاع حاکم و نیروهای امنیتی و قضایی بر ادامه طرح امنیت اجتماعی و گشت های بسیج وارشاد، نشانگر هراس مرتجعان از وضعیت موجود است. به رغم سلطه رژیم ولایت فقیه برارکان اصلی کشور و تبلیغات و امکانات گسترده آن، مردم ایران از طبقات گوناگون اجتماعی با برنامه، ساست و افکار قرون وسطایی که به جامعه هر روزه تحمیل می شود، مخالفت کرده و مبارزه می کنند. وجود گشت های ارشاد و بسیج به نوبه خود ثابت می کند، رژیم ولایت فقیه و به ویژه طیف ارتجاع حاکم دربرابر مردم و خواست ها ونیازهای مشروع، قانونی و به حق آنان از جمله حقوق دمکراتیک فردی واجتماعی خصوصا آزادی های دمکراتیک دروسیع ترین شکل آن نیازمند سرکوب واعمال فشار است. برچیدن گشت های بسیج و ارشاد و تعطیل ساختن طرح ارتجاعی امنیت اجتماعی یک خواست همگانی است، با مبارزه ای سازمان یافته می توان ارتجاع را دراین زمینه به عقب راند و به شکست کشانید!

جوانان و طرح برخورد با خانه های مجردی

ارتجاع حاکم درکنار برنامه هایی نظیرگشت های ارشاد و طرح امنیت اجتماعی از مدتی قبل برنامه هدفمند سرکوب اعتراضات جوانان کشور را با نام برخورد با خانه های مجردی به اجرا گذاشته است. هزاران جوان درچارچوب این طرح فوق العاده ارتجاعی مورد تعرض ماموران امنیتی و نیروهای انتظامی قرار گرفته و دربسیاری موارد با ضرب و شتم و ایجاد جو رعب و وحشت بازداشت و روانه زندان و پاسگاه های پلیس شدند. یورش به خانه های مجردی درواقع طرحی است برای سرکوب جوانان و پایمال ساختن حقوق بدیهی و شخصیت مستقل و پویای آنان!
دراعتراض به این طرح گروهی از وکلای دادگستری، ضمن تاکید بر حقوق جوانان و حق آنان در برخورداری از یک زندگی مستقل و شرافتمندانه، حرکت نیروهای انتظامی و برخورد قوه قضاییه را خلاف قانون اساسی نامیدند. رژیم ولایت فقیه برای اجرای برنامه های ضد مردمی خود به سرکوب و ایجاد جو رعب و وحشت نیازمند است، طرح برخورد با خانه های مجردی درراستای چنین سیاستی قابل ارزیابی بوده و معنا می دهد. به علاوه جوانان کشور همواره از مخالفان اصلی رژیم قلمداد شده و نقش آنها درمبارزه اعتراضی کنونی علیه ارتجاع حاکم غیر قابل چشم پوشی است، بنابر این خاموش کردن صدای اعتراضی این بخش جامعه از هدف های درجه اول به شمار می آید. انتخاب زمان اجرای این طرح، شکل اجرای آن و سرکوب جوانان نشان میدهد، ما با برنامه ای حساب شده مواجه هستیم که لبه تیز آن متوجه جوانان میهن است!
تجربه سالیان اخیر ثابت می کند جامعه جوان ایران را نمی توان با چنین طرح هایی سرکوب و به انقیاد کشاند!







کودکان کار، قربانی برنامه های رژیم ولایت فقیه!



باگذشت یکسال پس از تهیه طرح ساماندهی کودکان خیابانی، و تبلیغات پرسروصدا پیرامون اقدامات دولت درخصوص حل این معضل اجتماعی، اخبار و گزارشات متعدد حاکی از آن است که ده ها هزار کودک خیابانی درسراسر کشور همچنان دروضعیتی ناگوار قرار دارند و رشد فزاینده فقر درجامعه به افزایش تعداد این کودکان معصوم وبی گناه انجامیده است. براساس آمار های سازمان یونیسف و برخی نهادهای مستقل مردمی تعداد کودکان کار و خیابانی درسراسر ایران بالغ بر 5 /1 میلیون نفر است و بسیاری از گزارشا نیز از افزایش نگران کننده ای آمار طی دو سال اخیر حکایت می کنند. درسال های اخیر رژیم ولایت فقیه و خصوصا دولت ضد مردمی احمدی نژاد با تبلیغات بسیار از ارایه طرح هایی برای حل معضل کودکان کار سخن گفته اند. دراواخر بهمن ماه سال گذشته، خبرگزاری مهر اعلام داشت، 20 میلیارد ریال برای ساماندهی کودکان خیابانی اختصاص یافته است، این خبرگزاری نوشت : ”وزارت رفاه و تامین اجتماعی اعلام کرده از محل بند ب تبصره 15، مبلغ 20 میلیارد ریال اعتبار به سازمان بهزیستی کشور جهت سامان دهی کودکان خیابانی اختصاص یافت.“
درادامه گزارش آمده است: ”کودکان خیابانی به افراد زیر 18 سال اعم از دخترو پسر اطلاق می شود که برای بقا خود مجبور به کار و زندگی درخیابان هستند، بنابراین جهت بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی، ارایه خدمات درزمینه های اجتماعی، آگاه سازی ا زمصرف مواد و بیماری های همچون هپاتیت و ایدز به منظور ارتقای سلامت جسمانی و درنهایت توانمندسازی کودکان خیابانی درجهت کنترل و کاهش آسیب های اجتماعی ناشی از این پدیده، مورد تاکید وزارت رفاه و تامین اجتماعی است ....“
درخصوص این کودکان مظلوم که قربانی برنامه های ضد مردمی اقتصادی-اجتماعی رژیم ولایت فقیه و گسترش فقر درجامعه هستند تمامی گزارش ها از وضعیت ناهنجار و غیر انسانی حاکم برزندگی آنها حکایت می کند. دراواسط سال گذشته یکی از اعضای موسس شبکه یاری کودکان کار و خیابانی درمصاحبه ای خاطر نشان ساخته بود، کودکان کار به دلیل فقر برای زنده ماندن و تامین هزینه خانواده خود تلاش می کنند، اینان از کمترین توجه دولت برخوردار بوده و به دلیل زندگی و کار درمحیط های غیر بهداشتی درمعرض ابتلا به انواع بیماری های مملک بویژه هپاتیت ب قرار دارند و آثار بلاهای اجتماعی و طبیعی، بیماری به دلیل سوء تغذیه و عدم رعایت بهداشت و فقر درچهره تک تک کودکان کار و خیابان پیداست. گرچه ماده 79 قانون کار فعلی به کار گماردن افراد کمتر از 15 سال را ممنوع اعلام کرد، ولی هزاران کودک ایرانی بین 5 تا 15 سال درکارگاه های مختلف تولیدی و خدماتی و درمزارع اجباراو بدون برخورداری از حقوق بدیهی یک انسان به کار اشتغال دارند و متاسفانه در4 سال اخیر با عملکرد وزارت کار و امور اجتماعی حتی کارفرمایان بابت تخلف از قانون و بکارگیری کودکان درکارهای گوناگون صنعتی و یا خدماتی جریمه نیز نمی شوند. به گزارش ایلنا کودکان کار دربرخی واحدها و کارگاه های تولیدی همچون برده و درشرایطی کاملا غیر انسانی کار می کنند و وزارت کا ردولت احمد نژاد حاضر نیست این دسته از کارگاه ها را مورد بازرسی قرار داه و مانع از تخلف از قانون کار شود. علاوه بر این کودکان کار از بهداشت و آموزش نیز محروم هستند. ایلنا دراول مهرماه سال قبل همزمان با بازگشایی مدارس و آغاز سال تحصیلی گزارش داده بود: ”بیش از 90 درصد کودکان کار بی سوادند، اما با این وجود دولت اقدامی موثر برای آموزش این افراد انجام نداده است.“
درگزارش مذکور از قول مدیر شبکه یاری کودکان کار و خیابان یاد آوری می گردد: ”دستگاه های دولتی به بهانه های مختلف مسئولیتی درقبال رسیدگی به وضعیت کودکان کا رنمی پذیرند. موضوع آموزش و سواد آموزی این کودکان فوق العاده مهم است و اکنون به یک مشکل جدی بدل گردیده، زیرا دولت حاضر نیست مسئولیت بهداشت و آموزش کودکان کار را برعهده بگیرد. درتمام کشورهای دنیا متولی و مسئول آموزش و بهداشت دولت است و به علت حساسیت، این امر به بخش خصوصی واگذار نمی شود، ولی دولت در این عرصه حساس رسیدگی به کودکان کار را به بخش خصوصی سپرده و از خصوصی سازی امور حساسی چون بهداشت و آموزش دم می زند. درحال حاضر سازمان های غیر دولتی فعال درحوزه کودکان کارو خیابان نیز توان کافی را برای ارایه خدمات به این کودکان ندارند و بنابر این مداخله دولت دراین زمینه ضروری به نظر می رسد. بسیاری ا زکودکان محروم از آموزش و یا آنهایی که ترک تحصیل کرده اند، جذب بازرا کار و کارگاه ها و یا خیابان می شوند و وضعیت آنها وخیم تر از قبل می گردد.“
درحق این کودکان بی عدالتی شدیدی از سوی رژیم ولایت فقیه صورت می گیرد. یکی از مسئولان جمعیت دفاع از کودکان کار دریک گفتگو مطبوعاتی نسبت به برخوردهای خشن وغیر انسانی حتی از سوی سازمان بهزیستی انتقاد کرده و تاکید کرد: ”من البته نمی گویم که بهزیستی کودک آزاری می کند، اما برخوردهای خشونت آمیزی دارد که بچه ها وحشت می کنند. الان هم اسم بهزیستی، برای این بچه ها یک کابوس است.“ وقتی نهادی رسمی که با بودجه دولتی بخشی از مسئولیت رسیدگی به کودکان کار و خیابانی را دارد و نسبت به بعضی نهادهای دیگر از جمله کمیته امداد خمینی از توان و نیروی کارشناسی برخوردار است این چنین با کودکان معصوم و بی پناه برخورد می کند که این کودکان حاضر به تحت پوشش قرار گرفتن آن نیستند. برخورد سپاه و بسیج، شهرداری، نیروهای انتظامی و کمیته امداد خمینی دیگر مشخص است! به قول معروف مشت نمونه خروار است.
خبرگزاری ایلنا دردی ماه سال گذشته از قول یکی از کارشناسان آسیب شناسی اجتماعی گزارش داد: ”آمار کودکان کار درایران هر روزه افزایش می یابد و بعید نیست که سرنوشتی همچون کودکان هند درانتظار ایران نباشد. اولین نهاد حمایتگر از کودکان کار سازمان بهزیستی است که متاسفانه به دلیل عدم بودجه کافی، این سازمان قادر به حمایت چشمگیر از این کودکان نبوده است.“
کوتاه سخن: پدیده کودکان کار و خیابانی نتیجه مستقیم عملکرد رژیم واپس مانده ولایت فقیه و سمت گیری اقتصادی-اجتماعی ضد مردمی آن است. حل این معضل اجتماعی بزرگ و غیر قابل چشم پوشی به اتخاذ یک سیاست درست و واقع بینانه اقتصادی-اجتماعی نیازمند است، سیاسی که با حضور رژیم ولایت فقیه امکان اجرا وتحقق و اجرا نداشته و نخواهد داشت!






حزب توده ایران در مراسم بزرگداشت 191مین زادروز کارل مارکس در لندن - قلب تپنده کارل مارکس



متن سخنرانی رفیق رِنه موهیکا کانتلار، سفیر کوبا در لندن، در مراسم بزرگذاشت کارل مارکس

بر اساس سنت سالانه، امسال هم نمایندگان احزاب کارگری- کمونیستی جهان، و از جمله هیئت نمایندگی حزب توده ایران، به دعوت حزب کمونیست انگلستان بر مزار کارل مارکس، در گورستان ”های گیت“، در شمال لندن، گردهمایی یی را برگزار کردند. رفیق پروفسور“ماری دیویس“، عضو رهبری حزب کمونیست بریتانیا مسئولیت اجرای این مراسم را، که در 191مین زادروز کارل مارکس، برگزار می شد، به عهده داشت. پس از سخنان کوتاه رفیق دیویس، رفیق ”رِنه موهیکا کانتلار“، سفیر جدید کشور کوبا در انگلستان، به نمایندگی از سوی احزاب کمونیست و سفارت خانه های کشورهای سوسیالیستی در لندن، سحنرانی یی را در بزرگذاشت آموزگار همیشه زنده جنبش کارگری جهان ادا کرد. به دنبال این سخنرانی نمایندگان احزاب کمونیست حاضر در مراسم و از جمله حزب کمونیست بریتانیا، حزب کمونیست کوبا، حزب کمونیست یونان، حزب کمونیست شیلی، حزب کمونیست سودان، حزب کمونیست عراق، حزب کمونیست کاتالونیا با گذاشتن دسته گل هائی در پای مجسمه مارکس در مزار او، یاد بنیانگذار جنبش کمونیستی جهان را گرامی داشتند. نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران نیز ضمن ادای احترام به کارل مارکس دسته گل زیبائی از گل های سرخ را از سوی حزب طبقه کارگر ایران، استوار ترین مدافع مارکسیسم در میهن مان بر مقبره مارکس گذاشت. مراسم با سرایش جمعی سرود انترناسیونال به پایان رسید.
در ادامه ترجمه متن سخنرانی رفیق رِنه موهیکا کانتلار، سفیر کوبا در لندن، در مراسم بزرگذاشت کارل مارکس را برای اطلاع خوانندگان نامه مردم ارائه درج می کنیم.
*************
بار دیگر بر سر مزار کارل مارکس گرد هم آمده‌ایم تا با سپاس و تحسین و احترام از آن بزرگمرد اندیشه و عمل یاد کنیم که زندگی و کوشش خستگی‌ناپذیرش به تمامی در خدمت منافع زحمتکشان بود. اهمیت تعهد دربست مارکس به علم و به مبارزه در راه ایجاد دنیایی برخوردار از عدالت اجتماعی، آزادی بشر و صلح فراتر از مرزهای زمان و مکان می‌رود. اندیشه‌های او نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت تمام خلق‌هایی داشته است که از آن زمان تا کنون در راه وظیفه عالی دستیابی به رهایی سیاسی و اقتصادی‌شان، پایان دادن به استثمار انسان از انسان، اعتلای جامعه، و ایجاد آن دنیایی گام برداشته‌اند - اگرچه پراکنده اما پیوسته و استوار - که مارکس آرزویش را داشت.
جامعه بشری با بزرگترین چالش در تاریخ روبه‌روست
اندیشه‌های مارکس بیشترین تأثیر را بر آینده و آتیه بشر داشته و دارند، ارزش جهانی خود را به‌روشنی به ثبوت رسانده و می‌رسانند، و مرجعی بنیانی برای ایجاد دگرگونی‌های انقلابی بر ضد نابرابری‌ها، بی‌عدالتی‌ها و برضد ورشکستگی اخلاقی نظم غالب امپریالیستی و ایدئولوژی آن محسوب می‌شوند. نظم امپریالیستی موجود، تمدن بشری و کره خاکی ما را به قعر خطرناک‌ترین پرتگاهی کشانده است که بشر تاکنون با آن روبه‌رو بوده است: عظیم‌ترین بحران اقتصادی در تاریخ و یک رشته بحران‌های جهانی دیگر که آنها هم ناشی از ولع و طمع‌کاری سرمایه‌داری هستند. از جمله، با یک بحران اجتماعی طولانی و ژرفنده رو به ‌رو هستیم که نه فقط بر ملت‌های فقیر کشورهای حاشیه در جهان سرمایه داری بلکه به طور فزاینده‌ای بر تنگدستان و طبقات میانه‌حال در کشورهای قدرتمند سرمایه داری نیز اثر می‌گذارد.
جهان همچنین با بحران زیست‌محیطی روبه‌رو است که ناشی از مصرف‌گرایی اصراف‌کارانه‌ای است که انباشت ثروت توسط ثروتمندان وابسته به وجود آن است. زیستگاه‌های طبیعی آلوده می‌شوند و حجم عظیمی از گازهای گرم کننده زمین تولید و به جوّ فرستاده می‌شود، که بی‌تردید تهدیدی است برای حیات نسل کنونی و نسل‌های آینده. در همین ارتباط، از یک سو با یک بحران انرژی ناشی از تحلیل رفتن منابع سوخت‌های فسیلی، بر اثر بهره‌برداری بی‌رویه و نامعقولانه به منظور کسب سود روبه‌رو هستیم، و از سوی دیگر می‌بینیم که در راه گسترش استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر، فعالیت تحقیقی و توسعه‌ای کافی و متناسب با نیازهای منطقی بشر صورت نمی‌گیرد. جهان ما با بحران کشاورزی رو به ‌رو است که انبوه فزاینده‌ای از مردم، به‌ویژه در کشورهای توسعه نیافته، به سوی گرسنگی یا سوءتغذیه می‌راند. و ما نیز با بحران اخلاقی ناشی از ایدئولوژی سرمایه‌داری مواجه هستیم که آرمان پیشرفت انسان را آلوده به همه بحران‌های پیش گفته کرده است و انسان‌ها را به یغماگرانی تبدیل می‌کند که انگیزه‌ای جز حرص و آز، فردگرایی، و سود ندارند. در نتیجه، اینک جامعه بشری مواجه با بزرگترین چالشی است که تاکنون در تاریخ به خود دیده است، و هستی و موجودیت آن در خطر قرار گرفته است.
در چنین وضعیتی است که بینش و آموزه‌های مارکس بیشتر از هر زمان دیگری موضوعیت پیدا می‌کنند. این روزها نوشته‌های او محبوبیت تازه‌ای پیدا کرده‌اند - به‌ویژه در میان جوانان - و آنها را برای یافتن پاسخ زیر و رو می‌کنند. امروز کتاب کاپیتال او که برجسته‌ترین اثر او محسوب می‌شود، در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌ها قرار دارد. مارکس و دوست و همکار نزدیک او فردریک انگلس که خود انقلابی و اندیشمندی بزرگ بود، در بحبوحه رشد و بلوغ سرمایه‌داری صنعتی و تحول آن به سرمایه‌داری مالی در قرن نوزدهم در اروپا، مارکسیسم را شکل و تکامل دادند و آن را در زندگی به کار بستند. اگرچه سرمایه‌داری از آن زمان تاکنون دستخوش تغییراتی شده است که پیش‌بینی آنها برای مارکس در زمان خودش امکان‌پذیر نبود، و نیز منجر به بروز انقلاب‌های سوسیالیستی شده است که طبیعتاً پیش‌بینی چگونگی آنها برای مارکس امکان‌ نداشت، اما درستی پایه و اساس نظریه‌های او در مورد سرمایه‌داری و انقلاب به کرّات و در موارد زیادی ثابت شده است. امسال ما پنجاهمین سالگرد انقلاب کوبا را نیز جشن می‌گیریم که یکی از آن رویدادهای تکان دهنده دنیا و مؤید نظریه‌های مارکس بود. انقلابی که میراث او را با تجربه تاریخی مشخص مردم کوبا و با سنت‌های فرهنگی آنان درآمیخت، و آن را در مبارزه در راه عدالت اجتماعی و برضد تسلط خارجی به کار گرفت. پس از به دست گرفتن کنترل امور به دست خودشان در پی انقلاب و تحت رهبری انقلابیون بلندمرتبه‌ای مثل رفقا فیدل و رائول کاسترو، مردم کوبا یک جامعه نوین سوسیالیستی مبتنی بر عدالت، همبستگی و آزادی را بنا کردند که امروز مشعل راهنمای امیدبخشی برای میلیون‌ها نفر در سراسر جهان است. امسال ما همچنین دهمین سالگرد انقلاب بولیواری را، در ونزوئلا به رهبری پرزیدنت هوگو چاوز، جشن می‌گیریم که دموکراسی واقعی و پیشرفت اجتماعی برای مردمش به ارمغان آورده است. مناسبت باشگون دیگر امسال، پنجمین سالگرد ریاست جمهوری ایوو مورالس در بولیوی و به پیش بردن یک انقلاب دموکراتیک واقعی در کشوری است که بومیان بخش اعظم ملت را تشکیل می‌دهند. امروز دگرگونی‌های سیاسی مترقی یا سوسیالیستی در نقاط دیگر آمریکای لاتین نیز در جریانند که توسط جنبش‌های اجتماعی توده‌ای حمایت و به پیش برده می‌شوند. کل این منطقه اینک در وضعیت سیاسی نوین و بهتری قرار دارد، و امروز ملت‌های آمریکای لاتین و کشورهای کارائیب از واشنگتن می‌خواهند که به سیاست‌های ناعادلانه و غیرقانونی‌اش علیه کوبا که پنج دهه است ادامه دارد، پایان دهد. امروزه اشکال نوینی از همکاری اقتصادی و اجتماعی در قاره آمریکا در حال تدارک و تکوین هستند. هدف سازمان ”گزینه بولیواری برای آمریکای لاتین“، ”پیمان اقتصادی خلق‌ها“، ”پتروکاریب“ و دیگر برنامه‌ها و ابتکارهایی که تا کنون مطرح شده‌اند، چیزی نیست جز بهبود کیفیت زندگی انبوه مردم، و نیز تحکیم و تقویت استقلال کشورها و فراهم کردن این امکان برای آنها تا بتوانند به سرمایه‌داری جهانی و نهادهای آن پشت کنند. در تمام این تحولات امروز، زنده بودن اندیشه‌های مارکس را شاهدیم. خوزه مارتی، قهرمان ملی کوبا، زمانی گفت که ”احترام به دیگران، احترام به خود است.“ او در زمانی که از مرگ مارکس در سال ۱۸۸۳ با خبر شد، در نیویورک و در تبعید به سر می‌برد و در راه تدارک استقلال کوبا از اسپانیا فعالیت می‌کرد. در آن زمان، در پی مرگ مارکس، او در مطلبی که در نشریه آرژانتینی ”لا ناسیون“ نوشت، یاد مردی را گرامی داشت که شایسته چنان بزرگداشتی است ”چرا که در کنار ضعیفان ایستاد.“ چند سال بعد در سال ۱۸۹۲، مارتی حزب انقلابی کوبا را پایه گذاشت که هدف آن هدایت انقلاب در راه استقلال کوبا و استقرار جمهوری در کوبا بود ”همراه با همگان، و برای سعادت همگان“، و اصل راهنمای آن عبارت بود از ”سربلندی کوبایی‌ها تا بالاترین شأن انسان“، که امروز هم در پیشگفتار قانونی اساسی کشور آمده است. در میان دیگرانی که به خوزه مارتی پیوستند، کارلوس بالینو بود که بعدها همراه با خولیو آنتونیو مِلا نخستین حزب کمونیست کوبا را در سال ۱۹۲۵ بنیان گذارد.
در نمونه دیگری از پیوندهای غالباً غیرمترقبه در تاریخ، فیدل کاسترو درست پس از حمله به پادگان مونکادا در سال ۱۹۵۳ که آغازگر روند انقلاب کوبا و مصادف با صدمین سالگرد تولد خوزه مارتی بود، او را بنیانگذار اندیشورانه آن عمل انقلابی خواند که آن روزها در جریان بود. ما هر سال نسبت به مارکس ادای احترام می‌کنیم و یاد او را گرامی می‌داریم، و این به دلیل سرمشق زیبای زندگی او و سهم و نقش بی‌نظیری است که او در مبارزه در راه پیشرفت اجتماعی و سربلندی بشر داشته است؛ و نیز به دلیل آن است که آثار او منبع درخشان و الهام‌بخش ما در پیشبرد این مبارزات بوده است. در این ابراز افتخار و ادای احترام به مارکس، و آن گونه که خوزه مارتی اگر زنده بود می‌گفت، بیایید بار دیگر پیمان ببندیم تا به این افتخاری که از آن یاد می‌کنیم، صادقانه پایبند باشیم.
زنده باد اندیشه‌ها و میراث کارل مارکس!







گزارشی از کنگره حزب کمونیست لبنان



دهمین کنگره حزب کمونیست لبنان، در اسفندماه، در بیروت، پایتخت لبنان، برگزار شد. این اولین کنگره حزب از سال 2003 و از زمان حمله نظامی سال 2006 اسرائیل به لبنان می باشد– تهاجمی که حزب کمونیست لبنان در صفوف نیروی مقاومت در آن شرکت کرد و در مبارزه ای نابرابر اما قهرمانانه تعدادی از اعضاء خود را از دست داد. تعداد قابل توجهی از احزاب کمونیست- کارگری جهان در این کنگره حضور داشتند. تقریبا“ تمام احزاب برادر از خاورمیانه و از جمله از اردن، سودان، عراق، سوریه، ترکیه، قبرس، تونس در کنگره شرکت داشتند. هم چنین نمایندگان احزاب کمونیست و چپ از اروپا و از جمله احزاب کمونیست فرانسه، دانمارک، اسپانیا، یونان، کاتالونیا، پرتقال، روسیه، ارمنستان، حزب کارگران بلژیک، حزب چپ سوئد، حزب کمونیستهای ایتالیا، حزب کمونیست برزیل، حزب کمونیست هندوستان، در کنگره حضور داشتند. سفرای چین و کوبا در لبنان نیز در کنگره سخنرانی کردند. از طرف رهبری حزب برادر از حزب توده ایران نیز برای شرکت در این کنگره با اهمیت دعوت رسمی به عمل آمده بود. در طول کنگره نمایندگان احراب برادر شرکت کننده با آقای میشل سلیمان، رئیس جمهوری لبنان، ملاقات کردند. پرزیدنت سلیمان در سخنرانی خود برای نمایندگان احزاب برادر از ”مدل دموکراسی لبنان“ به مثابه الگوئی برای دموکراسی در منطقه، تضمین های قانونی برای آزادی بیان و عقیده و از جمله تامین حقوق مشخص برای اقلیت های مذهبی و ملی سخن گفت. او در این رابطه همچنین به فناتیسم حاکم در اسرائیل، و سرکوب و تبعیض های شدید در این کشور مورد حمایت ایالات متحده و اروپا اشاره کرد. مسئله نیاز به تعمیق دموکراسی در لبنان در تمامی بحث های کنگره مطرح بود. نکته دیگر مورد توجه کنگره مسئله سیاست های جنایتکارانه و جنگ طلبانه اسرائیل و ادامه اشغال سرزمین های فلسطینی و عربی توسط این کشور بود. در روز قبل از افتتاح کنگره نمایندگان احزاب برادر در کنفرانسی در رابطه با بحران اقتصادی و عواقب آن برای خاورمیانه، شرکت و سخنرانی کردند.
این کنفرانس یک روزه پس از مراسم گشایش رسمی کنگره دنبال شد، مراسمی که سخنرانی هائی از احزاب کمونیست مهمان کنگره و همچنین نمایندگان احزاب لبنانی را شامل می شد؛ برنامه کنگره همچنین شامل دو روز بحث های رسمی و برنامه ای بود. روز اوٌل بحث و تبادل نظر ها به مسائل سیاسی و روز دوٌم به مسائل تشکیلاتی اختصاص داشت. بحث های کنگره در فضایی باز و رفیقانه دنبال می شد و سطح بالائی از بلوغ سیاسی را به نمایش می گذاشت. موضوعات اصلی مباحثه را جهت گیری سیاسی حزب (آیا باید به طرف یک جبهه دمکراتیک غیرمذهبی جرکت کرد و یا بر ابقاء پیوندها با سازمان های مسلمان، که در مقاومت در مقابل اسرائیل و امریکا ضروری بودند، تلاش ورزید؟) و همچنین وضعیت تشکیلاتی- آنهم در کشوری که جنبش کارگری بسیار ضعیف است- تشکیل می دادند. خط سیاسی اصلی کنگره تأکید بر ضرورت تشکیل جبهه وسیعی از نیروهای غیر مذهبی بود که بتواند به جایگزینی در مقابل دو بلوک نیروهای مذهبی کشور، یعنی مسلمانان و مسیحیان، که بر امور سیاسی لبنان غالب هستند، تبدیل شود و حزب در عین حال موقعیت برجسته سنتی خود را در رهبری مبارزه ضد امپریالیستی از دست ندهد. این امر مورد تذکر قرار گرفت که تشکیل این جبهه نیازمند تجدید جهت تشکیلات توده ائی حزب در جهت مبارزات گسترده و توسعه پایگاه طبقاتی آن است.