نامه مردم 777، 21 آبان ماه 1386




جنگ و صلح و وظایف مبرم نیروهای مترقی و آزادی خواه


ابرهای تاریک تشنج و درگیری همچنان برفضای میهن ما سنگینی می کند و نگرانی های جدی نیروهای اجتماعی و سیاسی کشور را برانگیخته است.

افزون بر این تشدید تحریم های اقتصادی، و خطر گسترش ابعاد آن در پی نشست آتی شورای امنیت و بررسی مجدد مسئله ایران، می تواند به فشارهای هرچه سنگین تری بر زندگی مردم عادی کشور ما منجر گردد. بر خلاف نظریه بیمارگونه سران رژیم که ”جنگ را برکت“ اعلام کرده و می کنند تجربه دهشتناک هشت سال جنگ خانمان سوز عراق و ایران که به کشتار صدها هزار جوان و تخریب بخش های وسیعی از جنوب کشور منجر شد موید این واقعیت است که هرگونه درگیری نظامی دیگری, چه در ابعاد محدود و جه در ابعاد گسترده، می تواند عواقب فاجعه باری برای منطقه و ایران به همراه داشته باشد.
سیاست های مخرب و جنگ طلبانه امپریالیسم آمریکا، و خصوصاً دولت بوش، در شش سال گذشته منطقه خاورمیانه و خصوصاً کشورهای همسایه ایران، یعنی افغانستان و عراق را با فاجعه انسانی عظیمی روبه رو کرده است. دکترین ”حمله پیشگیرانه“ به بهانه ”مبارزه جهانی با تروریسم“ تنها در عراق صدها هزار کشته و مجروح به جای گذشته است و بخش های مهمی از منطقه را به پایگاه نظامی ناتو و متحدانش تبدیل کرده است. ادامه این سیاست ها در کنار حمایت بی چون و چرا از سیاست های ضد انسانی دولت اشغالگر اسرائیل که همچنان به سرکوب خشن حقوق میلیون ها فلسطینی ادامه می دهد، و همچنین برنامه ریزی طولانی برای حضور نظامی وسیع در خلیج فارس، به منظور کنترل شریان نفت به غرب، از جمله عوامل اصلی بحران و تنش کنونی و نگرانی های جدی یی است که همه نیروهای مترقی و آزادی خواه جهان را به عکس العمل جدی واداشته است. تلاش تحسین برانگیز جنبش جهانی و نیرومند صلح برای بسیح افکار عمومی جهان و اعتراض وسیع به این سیاست ها، برای جلوگیری از درگیری نظامی تاکنون نقش اساسی یی در مقابله با برنامه های امپریالیسم داشته و از این رو حمایت و تقویت این جنبش بخش مهمی از مبارزه نیروهای صلح دوست و آزادی خواه ایران نیز است.
ما در شرایطی که با نگرانی حوادث جهانی و برنامه ریزی های امپریالیسم برای ایران و منطقه را دنبال می کنیم در عین حال شاهد ادامه روند سیاست های نابخردانه سران رژیم و دامن زدن به جو تشنج و درگیری از سوی دولت احمدی نژاد هستیم.
احمدی نژاد در روزهای اخیر در حملات شدیدی به سیاست های معقول دولت خاتمی به خاطر پایین نگاه داشتن فتیله های تشنج پیرامون سیاست هسته ای ایران، از طریق اعتماد سازی و سیاست گفت و گو با آژانس بین المللی و کشورهای اروپایی، این سیاست ها را خائنانه خواند و بر ادامه سیاست های دولتش در این زمینه پافشاری کرد.
در همین زمینه رمضان‌زاده، قائم‌مقام دبيركل جبهه‌مشاركت با اشاره به خطرات جدی که کشور را تهدید می کند از جمله گفت: ”واقعیت این است که اخبار جهان و نوع رفتار نیروهای نظامی کشور در پاسخگویی‌ها نشان می‌دهد که کشور در شرایط خطر قرار دارد. این امر را همه درک می‌کنند. اما عده‌ای می‌خواهند با به کار بردن الفاظی مثل ”کاغذ پاره“ و ”پرتاب دارت“ مسئله را به فراموشی بسپارند. اما واقعیت جهان خارج و واقعیت تحریم‌ها، فشارهای شدید اقتصادی و ... لااقل گویای آن است که معیشت مردم با خطر ویژه روبروست. این تورم وحشتناک فعلی گویای این امر است. بنابراین همه احساس خطر می‌کنند و آقای خاتمی نیز بالطبع این نگرانی را ابراز کرده است.“
رفسنجانی نیز در سخنانی نسبت به اوضاع کشور و همچنین درگیری های موجود در منطقه ابراز نگرانی کرد و گفت: ”منطقه ما در اختلافات بسيار زيادي قرار دارد و از هر سو درگيري‌ها در حال تشديد است. فلسطيني‌ها با هم درگيرند. در لبنان گروه ها پاره پاره شده اند در عراق نيز وضعيت كاملا روشن است. بين تركيه و كردهاي عراق نيز وضعيت در آستانه مشكلات بزرگي است. در خارج از منطقه نيز درگيري‌هاي زيادي وجود دارد و هنوز اطلاعات دقيقي وجود ندارد كه علت اين اختلافات چيست؟“
احمدی نژاد نیز در سخنانی ضمن قبول ضمنی وضعیت بحرانی به حمله به مخالفان سیاسی پرداخت و ضمن متهم کردن برخی از این نیروها به ”جاسوسی“ و همکاری با آمریکا از جمله گفت: ”در پرونده هسته ای علاوه بر موانع خارجی، موانع داخلی نیز داشتیم که باید آنها را پشت سر می‌گذاشتیم و من بالاخره یک روز پشت صحنه این مسائل را که جزو حساس ترین نقطه تاریخ ملت ایران است خواهم گفت. بیان این مسائل و حوادث برای آیندگان عبرت‌آموز خواهد بود و نشان می دهد که چه مبارزه سنگینی صورت گرفته است.“ وی در ادامه می افزاید: ”برخی وسط کار می آمدند و می‌گفتند مسئله جنگ حتمی است و آنها چند روز دیگر ما را خواهند زد و چه ارزشی دارد که کشور را قربانی کنیم؛ و از کانال‌های مختلف به این صورت سطوح تصمیم‌گیری کشور را تحت فشار بسیار قرار می دادند. آنها تا جایی پیش رفتند که حتی برای دشمن نیز آدم فرستادند. آنها برای دشمن آدم می‌فرستادند تا هر هفته و به طور منظم از درون نظام به آنها اطلاعات دهد، حتی ما صحبت یکی از آنها را داریم که به دشمن اینگونه می گوید: چرا کوتاه بیایید؟ چرا صدور قطعنامه را به تاخیر می‌اندازید؟ چرا غلظت برخوردتان کم شده است؟ فشار بیاورید تا آنها عقب‌نشینی کنند.“
بر این موضع گیری های غرض ورزانه و مخرب باید سخنان رهبران نظامی رژیم را نیز اضافه کرد تا چارچوب فکری رهبران رژیم روشن تر شود. فرمانده نيروي هوايي ارتش، سرتيپ ميقاني نیز در سخنانی ضمن اشاره به وضعیت حساس منطقه از جمله افزود: ”آنها انقلاب ما را نشانه رفته اند، ولي جرات حمله به ايران را ندارند، زيرا مي دانند حمله به ايران تير خلاصي براي امريکايي ها است. اگر آنها آغازگر جنگ باشند، قطعاً پايان بخش آن نخواهند بود، همچون سال هاي دفاع مقدس، که پيروز نهايي آن ميدان ما بوديم.“
در اینجا این یادآوری و تذکر لازم است که اتفاقاً سران رژیم به دلیل حساب های غلط و سیاست های نابخردانه در جریان جنگ ایران و عراق دشواری ها و فجایع گوناگونی را برای میهن ما پدید آوردند. مردم ما به یاد دارند که چگونه پس از آزادی خرمشهر و بیرون راندن ارتش عراق از ایران، سران رژیم، و در راس آن خمینی، به نداهای صلح طلبانه و منطقی نیروهای مترقی و آزادی خواه ایران(از جمله حزب توده ایران) و جهان توجهی نکردند و با تفکر بسط حیطه نفوذ ایران و با شعار ضد ملی ”جنگ، جنگ تا پیروزی“ و ”جنگ تا فتح کربلا“، صد ها هزار جوان ایرانی را به کشتن دادند و با حمله به خاک عراق فاجعه آفریدند. برخلاف مدعیات سران رژیم آن سیاست نه به پیروزی بلکه به شکست مفتضحانه، اظهار ندامت و “نوشیدن جام زهر“ از سوی رهبر و ولی فقیه رژیم منجر شد و در انتها به تقویت رژیم جنایتکار صدام حسین نیز یاری رساند. درک نکردن شرایط بغرنج و حساس منطقه و خطرات جدی یی که سیاست های تهاجمی امپریالیسم در منطقه میهن ما را تهدید می کند، بازی با آتش و بی توجهی به مصالح ملی میهن ماست. باید با این سیاست ها مقابله کرد. نیروهای مترقی و آزادی خواه ایران ضمن دفاع از حق طبیعی ایران برای بهره وری صلح آمیز از انرژی هسته ای، و مخالفت و مقابله قاطعانه با هرگونه دخالت خارجی در امور میهن ما با سیاست های ماجراجویانه و اعمالی که در انتها به تشدید تشنج و دادن بهانه به امپریالیسم و متحدانش برای تشدید درگیری کمک می کند به شدت مخالفند و بر ضد آن مبارزه خواهند کرد.
امروز طیف وسیعی از نیروهای آزادی خواه و ملی کشور و همچنین نیروهای اجتماعی به ضرورت تلاش در راه ایجاد جنبشی وسیع برای مقابله با خطر جنگ و درگیری نظامی پی برده و در این راه تلاش می کنند. این تلاش را باید با همه توان یاری داد و کوشید تا پیوند مستحکمی میان جنبش صلح طلبانه مردم ایران و جنبش جهانی صلح و ضد جنگ ایجاد شود. تنها با حرکت مشترک و هماهنگ همه نیروهای مترقی و صلح دوست ایران و جهان است که می توان جلوی فاجعه را گرفت.







فرخنده باد نودمین سالروز پیروزی انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر!


* سخنرانی نماینده کمیته مرکزی حزب در نشست بزرگ احزاب کارگری و کمونیستی به مناسبت نودمین سالگرد پیروزی اکتبر
* گزارش هایی از برگزاری جشن های سالگرد انقلاب اکتبر در مسکو و ”دانشگاه کمونیسم“ در انگلستان


جشن انقلاب اکتبر در مسکو
پنجاه هزار از شهروندان مسکو در روز 16 آبان ماه (7نوامبر) با پرچم های سرخ و تصاویر لنین و رهبران انقلاب در مراسم باشکوه سالگرد انقلاب سوسیالیستی اکتبر شرکت کردند. خیابان «توراسکایا» مسکو هیچ گاه چنین مراسمی را و با شرکت چنین جمعیتی را تجربه نکرده بود. در پیشاپیش صف های راه پیمایان هیئت رهبری حزب کمونیست فدراسیون روسیه و از جمله رفیق گنادی زیوگانوف، و همچنین هیئت های نمایندگی 83 حزب کمونیست جهان که به دعوت حزب کمونیست فدراسیون روسیه برای جشن های نودمین سالگرد انقلاب اکتبر در مسکو حضور داشتند، حرکت می کردند. هیئت نمایندگی کمیته مرکزی حزب توده ایران که به دعوت رسمی حزب برادر روسیه به این کشور مسافرت کرده بود، نیز در این گردهمائی تاریخی حضور داشت. 30 تن از اعضای پارلمان از کشورهای مختلف و از جمله پارلمان اروپا و همچنین نمایندگان 14 حزب که در دولت شرکت دارند، در پیشاپیش شرکت کنندگان در راه پیمایی، از ویژه گی های ابن مراسم بود. پیر و جوان، زن و مرد، روشنفکر و کارگر، از همه سنی و از هر صنفی با سرودها و شعارهای گوناگون در این راه پیمایی شرکت داشتند. یک گروه چند صد نفره از کمونیست های ایتالیایی که به مناسبت مراسم نودمین سالگرد به مسکو مسافرت کرده بودند، سرود های مختلف و از جمله ”باندرا روسا“ را می خواندند. روس ها و مهمانان بین المللی شان سرود انترناسیونال را سر داده بودند.
بر خلاف سال های گذشته، مقامات دولت روسیه در رابطه با مراسم سالگرد انقلاب اکتبر به اقدامات ایذایی جدی یی دست نزدند و برای آن محدودیت ایجاد نکردند. این مسئله می تواند به دلیل شرکت نمایندگان پارلمان اروپا در مراسم و همچنین حضور دریایی از انسان در آن بود که هرگونه عکس العمل منفی دولتی را مشکل می کرد. گرچه در مناطق و شهرهای دیگر روسیه محدودیت های اعمال شده از سوی مقامات رسمی روسیه به منظور ممانعت از شرکت وسیع مردم و یا محدود کردن جلوه و انعکاس برگزاری موفق آن در برگزاری باشکوه مراسم سالگرد انقلاب اکتبر اشکالات ویژه ای را ایجاد کرد. برگزاری مراسم باشکوه سالگرد انقلاب اکتبر در قلب مسکو که جو ویژه ای در مهد اولین انقلاب سوسیالیستی ایجاد کرده بود، نمایشگر حضور پر رنگ کمونیست های روسیه در حیات سیاسی این کشور بود. باشد که این جشن باشکوه آغازگر مارش جدید کمونیست های روسیه در جهت تدارک انقلابی دیگر باشد.

نهمین اجلاس سالانه احزاب کمونیست و کارگری جهان تحت عنوان ” نودمین سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، موضوعیت اهداف آن ، کمونیست ها و مبارزه بر ضد امپریالیسم ، و برای سوسیالیسم ”

این اجلاس در فاصله روزهای 3 تا5 نوامبر در مینسک پایتخت بلاروس برگزار شد. اجلاس امسال با توجه به نودمین سالگرد انقلاب اکتبر، حول محور بزرگداشت، ارزیابی این رخداد مهم بین المللی و درس های تاریخی آن به میزبانی مشترک حزب کمونیست فدراسیون روسیه و حزب کمونیست بلاروس برگزار شد. بر طبق برنامه تنظیم شده توسط کمیته برگزاری اجلاس که به تائید همه احزاب برادر رسیده بود، اجلاس بین المللی احزاب برادر در روز های 3 الی 5 نوامبر در مینسک برگزار شد و متعاقب آن مراسم جشن 90مین سالگرد انقلاب اکتبر یه شکلی با شکوه و با شرکت همه احزاب برادر در روزهای 6 و 7 نوامبر در مسکو برگزار شد.
154 نماینده از 71 حزب کمونیست از پنج قاره جهان در این اجلاس با اهمیت شرکت کردند و در عرض سه روز بحث و مداقه در مورد مسائل عمده ایدئولوژیک و سیاسی، در رابطه با ضرورت و قانونمندی مبارزه برای سوسیالیسم و صلح، محورهای اساسی مبارزه احزاب کارگری جهان را برای ترقی و پیشرفت مورد تاکید مجدد قرار دادند.
هیئت نمایندگی کمیته مرکزی حزب توده ایران به دعوت رسمی حزب کمونیست فدراسیون روسیه و حزب کمونیست بلاروس به طور فعال در این گردهمایی بزرگ و با اهمیت احزاب مبارز برای صلح و سوسیالیسم شرکت کرد. سخنرانی نماینده کمیته مرکزی حزب مان در روز دوم اجلاس مورد توجه و استقبال نمایندگان احزاب برادر قرار گرفت. گزارش کامل فعالیت های هیئت نمایندگی حزب مان در شماره آینده ”نامه مردم“ منتشر خواهد شد.
اجلاس با سخنرانی های رفیق تاتیانا گالوبوا، دبیر اول حزب کمونیست بلاروس، و رفیق گنادی زیوگانف، صدر حزب کمونیست فدراسیون روسیه، آغاز شد. همچنین از طرف آلکساندر لوکاشنکوف، رئیس جمهور بلاروس، پیامی خطاب به شرکت کنندگان در اجلاس خوانده شد.
رفیق گنادی زیوگانف در سخنرانی خود در جلسه افتتاحیه نشست تحت عنوان ”ایده های اکتبر زنده هستند و پیروز خواهند شد“ از جمله گفت: 7 نوامبر 1917 مهمترین رخداد قرن بیستم، یک روز تاریخی بیاد ماندنی بود. انقلاب اکتبر برای گشودن راه بشریت به سمت جامعه ای عاری از جنگ، خشونت و سرکوب به وقوع پیوست. او در توضیح اهمیت جهانی و ماندگاری آرمان های انقلاب اکتبر اظهار داشت: جامعه ای که به واسطه انقلاب اکتبر در روسیه متولد شد، امروز هدف مبارزه بسیاری از خلق هاست... انقلاب نمی تواند سفارشی و طبق الگو های از قبل تعیین شده انجام بگیرد. انقلاب روسیه را نمی توان فقط به عنوان یک ”آزمایش“ و بدون هیچ اثر ماندگاری محسوب کرد... انقلاب اکتبر در اوج گیری جنبش های انقلابی در گوشه و کنار جهان سهم بسزائی داشت.
در کنفرانس مطبوعاتی که در انتهای اجلاس با شرکت رفیق تانیانا گالوبوا، دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست بلاروس، ایوان ملینکوف، معاون صدر حزب کمونیست فدراسیون روسیه، و ژورس آلفرد، عضو فراکسیون حزب کمونیست فدراسیون روسیه در دوما، برگزار شد، رفیق مالینکوف در تجزیه و تحلیل محتوی و اثرات پایدار انقلاب اکتبر اظهار داشت: ”هرچه از 1991 دور تر می شویم، به ایده های اکتبر نزدیک تر می شویم.“ او اشاره کرد : ”در زمانی که یک مبارزه اساسی بین راه های توسعه سرمایه داری و سوسیالیستی در جریان است، که در دوره جهانی شدن مشخصه های ویژه ای پیدا کرده است، وظیفه ما فقط بزرگداشت و جشن گرفتن نیست، بلکه یک بحث تئوریک جدی است، بحث و مداقه ای برای ارزیابی گذشته و حاضر، که راهنمای عمل ما در آینده باشد.“
در انتهای اجلاس متن اطلاعیه مطبوعاتی ای مورد بحث احزاب شرکت کننده قرار گرفت و پس از اصلاحاتی با امضای همه احزاب شرکت کننده در اجلاس منتشر شد.
نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران پیام کمیته مرکزی حزب را به این نشست تاریخی ارائه داد که با استقبال گرم شرکت کنندگان در جشن روبه رو شد. در زیر بخش هایی از این پیام را برای اطلاع خوانندگان ”نامه مردم“ درج می کنیم.
گوشه هایی از پیام کمیته مرکزی حزب
رفقای گرامی
اجازه بدهید که در آغاز درودهای رفیقانه و انترناسیونالیستی حزب توده ایران را به رهبری حزب کمونیست بلاروس و کمیته برگزار کننده اجلاس بین المللی سالانه احزاب کمونیست کارگری، و همه هیئت های نمایندگی احزاب برادر حاضر در این گردهمائی مهم تقدیم کنم. حزب توده ایران مراتب قدردانی رفیقانه خود از حزب کمونیست بلاروس در رابطه با فراهم ساختن شرایط مناسب برای برگزاری این اجلاس و تبادل نظر ضرور در شرایط حساس جهان کنونی در رابطه با یکی از عمده ترین عرصه های سیاسی- ایدئولوژیک مبارزه و تحول احزاب مان، را ابراز می دارد. ما در همین آغاز صمیمانه ترین آرزوهای خود را برای برگزاری موفقیت آمیز این اجلاس تقدیم می کنیم.
رفقای عزیز
مباحثات و تبادل نظرهای ما در رابطه با موضوعیت و اعتبار انقلاب کبیر اکتبر در نهمین دهه پیروزی آن در شرایطی انجام می گیرد که نزدیک به دو دهه از اعاده حاکمیت سرمایه داری در روسیه می گذرد. در این سال ها بخشی از ارتجاعی ترین محافل روسیه در همدستی و هماهنگی همه جانبه با امپریالیسم سعی در بازگرداندن چرخ تاریخ، و زدودن آثار نزدیک به هفت دهه ساحتمان سوسیالیسم در روسیه، و ایجاد شرایطی برای ابدی کردن حیات سرمایه داری در این کشور دارند.
حزب توده ایران بر این باور است که گرچه تحولات منفی دو دهه اخیر و عقبگرد های مشخص در روسیه و اروپای شرقی به انهدام برخی از دستاوردهای کلیدی انقلاب اکتبر انجامیده است، ولی بررسی علمی و منطبق بر فاکت ها در رابطه با اثرات ملی، بین المللی در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، نه فقط موضوعیت و اعتبار ایده آل های محوری این عظیم ترین رخداد تاریخ بشریت را نشان می دهد، بلکه بر همیشگی بودن برخی از کلیدی ترین تبعات جهانشمول انقلاب اکتبر اشارت خواهد داشت. آن مجموعه شرایط و عواملی که نهایتا به فروپاشی سوسیالیسم در اروپای شرقی انجامیدند، نه تنها ارتباطی با مارکسیسم و آموزش های بنیانگذاران سوسیالیسم علمی نداشتند، بلکه در واقع انحراف از اصول و مبانی کلیدی آن محسوب می شوند که فقط در شرایط ویژه دوره جنگ سرد می توانستند ظهور کنند. جنبش کمونیستی در ادامه ارزیابی نقادانه و مسئولانه تجربه هفت دهه ساختمان سوسیالیسم می بایست نتیجه های مشخصی در رابطه با اهمیت حیاتی توجه به دموکراسی، نقش شهروندان در ساختمان سوسیالیسم و دیالکتیک روابط حزب و دولت بگیرد و در تدوین مسیر مبارزاتی خود مورد توجه قرار دهد. ما بر آنیم که نود سال پس از پیروزی انقلاب اکتبر ضرورت یک بررسی علمی و عاری از ذهنی گرائی نه فقط به لحاظ بزرگداشت این رخداد تاریخی، بلکه برای اثبات مجدد احکام کلیدی انقلاب های اجتماعی و مبارزه برای پیشبرد روند تحولات قانونمند در جامعه بشری، ضروری است.
در بررسی اعتبار و موضوعیت انقلاب اکتبر این ضرورت دارد که همه جنبه های گوناگون و بهم مرتبط این تحول عظیم تاریخ بشریت، و از همه مهمتر علمی و قانونمند بودن آن را در نظر داشت. یکی از خصوصیات اساسی انقلاب اکتبر و یکی از وجوه تمایز آن با انقلاب های دیگری که در جریان تاریخ (قبل از آن) روی داده اینست که این انقلاب نه تنها بر مبنای جهان بینی علماٌ توجیه شده ای استوار است، بلکه انقلابی است که از لحاظ فکری، خواه از نظر هدف های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و خواه از جهت مبانی تئوری سازمانی با دقت تمام تدارک و با آگاهی کامل رهبری شده است. از لحاظ اندیشه ای انقلاب اکتبر تحت لوای مارکسیسم نشو و نما یافت، زیر پرچم لنینیسم تدارک شد و بالاخره تحت لوای مارکسیسم لنینیسم به پیروزی رسید. انقلاب اکتبر محصول روندی است که توسط مارکس در انترناسیونال اول پایه ریزی شد، در تجربه خونین کموناردها در پاریس در رابطه با آن تجربه اندوزی شد، و در جریان انترناسیونال دوم در رابطه با ابزارهای مورد نیاز آن و از جمله ضرورت عمل یک حزب انقلابی توسط لنین راه گشائی شد. انقلاب اکتبر و روند شکل گیری و تدارک آن تاکید همه آن تز های کلیدی جهانشمولی است که مارکس و انگلس در ”مانیفست حزب کمونیست“ در رابطه با میرائی بورژوازی به مثابه یک طبقه و نقش انقلابی پرولتاریا به آن ها اشاره دارند. انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر مبداء دوران نوینی در تاریخ بشر، نقطه چرخشی در نهضت پرولتاری کشورهای سرمایه داری، سر آغاز مرحله جدیدی در جنبش های رهائی بخش ملی در کشورهای مستعمره و وابسته، و نقطه تحولی در شیوه های مبارزه، اشکال سازمانی و سبک کار و فرهنگ اجتماعی و جهان بینی استثمار شوندگان و استعمار زدگان در مقیاس تمام جهان است.
انقلاب اکتبر به دوران سیطره جهان شمول و بلا رقیب سرمایه داری خاتمه داد، شکاف عمیقی در جبهه امپریالیستی بوجود آورد، بنیاد توانائی و فرمانفرمائی امپریالیسم را هم در متروپل ها و هم در کشورهای مستعمره و وابسته سست و متزلزل ساخت...
انقلاب اکتبر و ایران
انقلاب اکتبر در همسایگی کشور ما به ظهور پیوست و بجای روسیه تزاری، روسیه شوروی را پدید آورد. با انقلاب اکتبر ایران از خطر تجزیه و استعمار و اضمحلال حاکمیت و استقلال رهائی یافت و مردم ایران در وجود روسیه شوروی بهترین پشتیبان و مدافع آزادی و استقلال خود را یافت. بلافاصله پس از انقلاب اکتبر دولت شوروی قرارداد 1907- قرارداد تقسیم ایران بدو منطقه نفوذ مابین انگلستان و روسیه تزاری- را از هم درید و نابود شده اعلام داشت، از کلیه حقوق و مطالبات و امتیازات خود و اتباع روسیه تزاری در ایران صرف نظر کرد و حقوق کاپیتالاسیون روسیه تزاری را در ایران لغو کرد. اعلامیه ای که بدین منظور در 26 ژوئن 1919 از جانب دولت شوروی منتشر گردید با جملات زیرین خاتمه می یابد ”مردم روسیه ایمان دارند که خلق 15 میلیونی ایران نخواهد مرد زیرا وی دارای سابقه ای بس افتخار آمیز و پر از قهرمانی است و بر صحایف تاریخ و فرهنگش نام هائی ثبت است که جهان متمدن به حق در برابر آنسر تکریم فرود می آورد. چنین خلقی با نهیبی نیرومند از خواب قرون برخواهد خاست و زنجیر ستم درندگان پلید را از هم خواهد درید و در صفوف برادرانه ملل آزاد و با فرهنگ برای خلاقیتی نوین و نورانی به خیر و سعادت سراسر بشریت پای خواهد گذاشت....“ تحت تاثیر انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر جنبش رهائی بخش ملی در میهن ما، ایران، از سال 1918 وسعت و دامنه یافت و در سال های 1920 و 1921 در آذربایجان و گیلان و خراسان به صورت قیام های مسلحانه در آمد. قیام های مزبور توده های وسیعی از کارگران و دهقانان و بورژوازی متوسط و بورژوازی تجاری را در بر گرفت. قشرهای وسیعی از زحمتکشان شهر و ده با شعارهای خود در این جنبش شرکت کردند و حزب انقلابی خود حزب کمونیست ایران را تشکیل دادند. حزب کمونیست ایران در گیلان به نیروی محرکه انقلاب تبدیل شد، دست به مصادره املاک بزرگ زد و حکومت جمهوری انقلابی تشکیل داد. گرچه جنبش ضدامپریالیستی و ضد فئودالی در سال های 1918- 1921سرکوب شد ولی اثر عمیق خود را در روح خلق ما باقی گذاشت. تمام جریان بعدی رشد و تکامل جنبش رهایی بخش در ایران و در سایر کشورهای مستعمره و وابسته نشان داد که با انقلاب اکتبر عصر انقلاب های ملل ستم کش بر ضد امپریالیسم و ارتجاع آغاز شده است، عصری که طبقه کارگر انقلابی به مثابه نیروی مستقل و با شعار ها و حزب خود پیگیرانه وارد صحنه مبارزات سیاسی شده است.
در ادامه این روند قانونمند و درجریان بحران عمومی سرمایه داری و ابتدای جنگ جهانی دوم، 66 سال پیش، حزب توده ایران وارث سنن انقلابی و دموکراتیک خلق های ایران تشکیل شد و در مدت کوتاهی به جریان عظیم اجتماعی تبدیل گردید. تحت تاثیر سازمانگری موثر آن جنبش های ملی و دموکراتیک تمام کشور را فرا گرفت و در استان های آذربایجان و کردستان به پایه گذاری حکومت های خودمختار منجر شد. در همین مرحله از بحران عمومی سرمایه داری است که طی سال های 1950- 1953 جنبش رهائی بخش در میهن ما دوباره اوج می گیرد و ایران به یکی از حلقه های ضعیف امپریالیسم تبدیل می شود و در اثر مبارزه وسیع مردم ایران در دوره نخست وزیری دکتر محمد مصدق، صنایع نفت در کشور ما ملی می شود. جنبش مردمی در جریان کودتای 28 مردادماه سال 1953 که با برنامه ریزی و تحت هدایت مستقیم سازمان سیا و انتلیجنت سرویس انگلستان انجام شد، به خاک و خون کشیده شد و ایران برای 25 سال تحت سیطره رژیم پلیسی و سرکوبگر شاه و اربابان امپریالیستی او قرار گرفت. آنچه که حقانیت تاریخی و ریشه دار بودن جنبش کارگری میهن مان را اثبات می کند این واقعیت است که جنبش انقلابی در کشور، بار دیگر در برهه دیگری از بحران سرمایه داری جهانی، اوج گرفت و در طی سه سال مبارزه متنوع و اوج گیرنده بر ضد استبداد حاکم، در جریان انقلاب بهمن 1979، رژیم وابسته به امپریالیسم را سرنگون کرد. اهمیت حضور اتحاد شوروی سوسیالیستی در مرز های شمالی کشورمان و نقش بازدارنده آن در مقابل تهدیدهای امپریالیسم به مداخله، قابل انکار نمی باشد.
متاسفانه همه کوشش های یک 7 دهه اخیر بر اثر توطئه های پی در پی امپریالیسم و ارتجاع و تفرقه در صفوف ملی و دموکراتیک با ناکامی روبرو شده اند ولی اثرات بسیار ژرف خود را در کلیه شئون زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه ما باقی گذاشته اند....
اصلی ترین سلاح بلشویسم در تدارک انقلاب اکتبر سازماندهی و بسیج توده ها، تدوین و ارائه شعارهای صحیح برای جنبش مردمی، و هدایت موثر آن برای دستیابی به اهداف مرحله ای و استراتژیک آن بود. در این راستا عمده ترین وظیفه ما متحد و هماهنگ کردن جنبش های ضدامپریالیستی اصیل در سراسر جهان است... کمونیست ها در طول یک قرن گذشته نمونه های درخشانی از همبستگی مبارزه جویانه با خلق های درگیر مبارزه باقی گذاشته اند. هدایت این عرصه مبارزه مردمی از آنجا که در ارتباط تنگاتنگ با شعار استراتژیک جنبش کمونیستی در رابطه با انترناسیونالیسم پرولتری دارد، به دوش احزاب کمونیست است. ما بر این باوریم که همبستگی فعال با خلق های درگیر مبارزه چه در عرصه داخلی با سرمایه داری و ارتجاع محلی، و چه با امپریالیسم و ارتجاع بین المللی از عناصر با اهمیت مبارزه کمونیست ها برای صلح و سوسیالیسم در جهان است.
پیروزی از آن ماست!
به امید موفقیت در مبارزه برای صلح و سوسیالیسم
زنده باد همبستگی بین المللی“

گزارش روزنامه ”مورنینگ استار“ از برگزاری جشن نودمین سالگرد انقلاب اکتبر
به دعوت کمیته هماهنگی احزاب کمونیست، در لندن، شماری از کمونیست‌ها از سراسر جهان برای گرامیداشت ۹۰مین سالگرد انقلاب اکتبر روسیه (در سال ۱۹۱۷) در ”دانشگاه کمونیسم“ گرد آمدند. رابرت گریفیتز، دبیرکل حزب کمونیست بریتانیا، در سخنانی در مراسم گشایش این گردهمایی خطاب به هیئت‌های نمایندگی حاضر گفت که: ”امروز، ما روزی را جشن می‌گیریم که دنیا را دگرگون کرد.“
در ادامه مراسم، محمد امیدوار عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران طی سخنانی گفت که پیروزی طبقه کارگر در روسیه بخشی از روندی بود که مارکس آن را پیش بینی کرده بود. او در ادامه افزود که: ”پیروزی انقلاب کبیر اکتبر نقطه آغاز دورانی نوین بود که نظم استعماری را به چالش کشید...انقلاب اکتبر نیرویی رهایی بخش برای کشورهای پیرامون اتحاد شوروی بود. نخستین اقدام دولت شوروی الغای همه پیمان‌هایی بود که روسیه تزاری بر کشور ما ایران تحمیل کرده بود.“
به اعتقاد هرییِت روتلینگ، نماینده سازمان جوانان کمونیست بریتانیا، بدون تأثیر و سرمشق انقلاب روسیه، بعید نبود که انقلاب کوبا تحقق نیابد. او اضافه کرد که: ”البته ما نباید بگذاریم دیگران این طور به ما بگویند که ما داریم آرمان‌ها و آروزهامان را در انقلاب‌های کشورهای دیگر می‌جوییم. نه، ما این انقلاب‌ها را به عنوان نمونه‌های عالی آنچه خلق‌ها می‌توانند به آن دست یابند، برجسته می‌کنیم.“
ژو بین، دبیر اول سفارت چین در انگلستان گزارشی از کنگره اخیر (هفدهم) حزب کمونیست چین ارائه داد. او تأکید کرد که کنگره ۱۷ به اهمیت جهان بینی عملی حزب توجه خاصی داشته است، که به موجب آن مردم، محیط زیست و توسعه پایدار در اولویت قرار می‌گیرند.
در بخش دیگری از این گردهمایی، دِنی دوران، عضو شورای ملی حزب کمونیست فرانسه طی سخنانی گفت که: ”آنچه خواست انقلاب است، یک جامعه برتر، یک جامعه سوسیالیستی است. امروز، چشم انداز کمونیسم روشن‌تر و مشخص‌تر از همیشه است.“
گیولا تورمر، صدر حزب کارگران کمونیست مجارستان در صحبت‌هایش گفت که: ”آرمان‌های انقلاب کبیر اکتبر زنده و برحق‌اند. اما این کافی نیست که انقلاب را جشن بگیریم، بلکه باید آن آرمان‌ها را تحقق بخشیم.“






مبارزه زنان، اقدام بر ضد امنیت ملی یا بر ضد امنیت ولایت فقیه


بار دیگر رژیم ضد مردمی و زن ستیز ولایت فقیه در کنار سرکوب نیروهای مترقی از جمله فعالان کارگری، دانشجویی، معلمان و فعالان حقوق بشر، زنان را نیز از یاد نبرده و ”مهرورزی“ خود را شامل حال آنان نیز کرده است تا یک بار دیگر ثابت کند که در حکومت فقها یگانه برابری برای زنان ، برابری در زندان، شکنجه و سرکوب است.


هنوز صدای رئیس جمهور ”مهرورز“ در دانشگاه کلمبیا در باره آزادی زنان در ایران که گویا ”از همه جای دنیا بیشتر است.“ از یادها نرفته که بیدادگاههای رژیم از طرفی احکام سنگین را برای زنان تدارک می بیند و از طرف دیگر لایحه حمایت خانواده یا به قول زنان تزلزل خانواده در مجلس فقها در انتظار تصویب است. به علاوه معاون اول رئیس جمهور در هفته گذشته در دیدار با مشاوران امور بانوان دستگاههای اجرایی یک بار دیگر از ”پیگیری“ کاهش ساعات کاری زنان خبر داد. همچنین بنا به گزارش رسانه ها سهمیه بندی جنسیتی در سال جاری بدون سروصدا در کنکور دانشگاهها و مدارس عالی اجرا شد. به دنبال اعتراض حقوقی نهادهای مدنی به سازمان سنجش کشور این سهمیه بندی نه فقط در رشته های پزشکی، بلکه در تمامی رشته های فنی و مهندسی و حتی علوم انسانی نیز اعمال شده است. فریده غیرت حقوقدان می گوید ”افتخار جامعه و مقامات کشور ما همواره این بوده که 64 درصد ورودی دانشگاهها را دختران تشکیل می داد. در حالیکه امسال شاهد تبعیض جنسیتی بودیم“ . واضح است ”مقامات کشور ما“ تلاش داشته و دارند هر جا که لازم شد موفقیت دختران ما را به حساب خود واریز کنند اما برای جلوگیری از موفقیت دختران و یا حضور فعال زنان را در جامعه تلاش بیشتر می شود.
در این ” آزادترین کشور دنیا“ رژیم فقها کوچکترین صدای حق طلبی زنان با زندان و سرکوب پاسخ داده می شود. خواسته های انسانی و برحق زنان از جمله تغییر در قوانین نابرابر حقوقی ”اقدام علیه امنیت ملی“ نام گرفته و رژیم به کمک بیداد گاه های قضایی خود زنان شجاع و مبارز میهن مان را سرکوب و روانه زندان ها و شکنجه گاه ها می کنند. تازه ترین نمونه آن برخورد رژیم با دختر مبارز، دلارام علی، فعال حقوق زنان و کودکان و عضو ”کمپین یک میلیون امضا“ است که در تجمع قانونی و مسالمت آمیز22 خرداد به طور وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت. مدد کار جوانی که به خاطر فعالیت های شبانه روزی اش در زمینه مسایل زنان وکودکان از جمله برگزاری کارگاههای آموزشی علیه خشونت و ایدز و دیگر آسیب های اجتماعی و نیز کار در میان کودکان کار و کارتن خواب ها از طرف رژیم فقها به2 سال و6 ماه زندان و10 ضربه شلاق محکوم شده است. نه فقط دلارام دختر مبارزی از نسل جوان ما ، بلکه بسیاری دیگر از فعالان زن نیز یا در آزادی مشروط و یا با پرداخت وثیقه بسر برده و در انتظار دادگاه و اعلام حکم هستند تا دیگر به فکر تغییر قوانین زن ستیز از جمله حق برخورداری از طلاق و حضانت و سرپرستی و دیه و ارث برابر وبطورکلی قوانین قرون وسطایی که ریشه در قوانین شرعی 1400 سال دارد، نباشند و ”گناه“ بزرگتر این که این مبارزه را به درون توده های محروم و زحمتکش سازمان ندهند. این امر یعنی سازماندهی و آگاه سازی توده محروم زنان از حقوق انسانی خود از نظر گردانندگان ارتجاعی رژیم ولایت فقیه ” گناهی“ است نابخشودنی و مستوجب سرکوب و زندان . بیهوده نیست که فعالان جامعه همواره مورد خشم واپس گرایان تاریک اندیش بوده و سرکوب آنان - زن یا مرد فرقی نمی کند- تحت عناوین مختلف از جمله ”دریافت کمک مالی از بیگانگان“ در ماه های اخیر تشدید یافته است .
رژیم ضد مردمی ولایت فقیه سرکوب و فشار را در رابطه با زنان و دختران جوان تا آنجا تشدید کرده است که پزشک جوان دکتر زهرا بنی عامری – پزشکی که داوطلبانه در خدمت مردم محروم روستای همدان بود – را دستگیر و 48 ساعت بعد جسد او را به خانواده اش تحویل می دهند و با کمال وقاحت اعلام می دارند که ” به خاطر جرم مشهودی بازداشت شده بود.. و خودکشی کرد.“
فعالان جوان حقوق زنان مثل روناک صفارزاده وهانا عبدی از اعضای ”کمپین یک میلیون امضا“ به اتهام های واهی و از جمله به اتهام ”اقدام علیه امنیت کشور“ راهی شکنجه گاه های مخوف سنندج می شوند (خانواده هایشان در بی خبری مطلق از وضعیت آنان بسر برده و حتی مادر روناک صفارزاده به خاطر پیگیری وضعیت دخترش مورد ضرب و شتم ماموران ولایت فقیه قرار گرفت ) . شیرین عبادی حقوقدان در کنفرانس مطبوعاتی ” حقوق زنان“، در کانون مدافعان حقوق بشر، که تصادفا در روز اعلام رای دادگاه تجدید نظر دلارام علی برگزار شد به صراحت اعلام داشت: ”من از همین تریبون به مردم جهان اعلام می کنم، احکام محکومیت زنان صرفا به خاطر حمایت از حقوق زن است. صرفا به این خاطر است که ما با تعدد زوجات مخالفیم، به این خاطر است که ما دیه برابر می خواهیم! بی خود به ما برچسب ارتداد یا اقدام علیه امنیت ملی نزنید. ما این را به جهان اعلام می کنیم.“
اما با وجود تمام فشارها و سرکوب ها، مبارزه زنان شجاع کشورمان به اشکال مختلف جریان دارد. در بیانیه ”مادران صلح“، که روز 13آبان اعلام موجودیت کرد، با عنوان ”پیروزی نه درجنگ، که بر جنگ“ آمده است: ”ما جمعی از مادران ایران اینک آرزو داریم جوانان مان به صلح، عدالت و دمکراسی دست یابند نه آنکه شاهد هزینه شدن آنها باشیم. ما نه تنها مخالف جنگیم بلکه امنیت و آسایش شهروندان را می طلبیم و هر آنچه امنیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ما و جوانان ما را تهدید کند، اعتراض داریم لذا برای دستیابی به امنیت ، آزادی و عدالت که همانا حقوق بشر است برای خود و فرزندان مان تلاش خواهیم کرد و برای رسیدن به این اهداف به سوی تمام مادران دست یاری دراز می کنیم“
حزب توده ایران همواره عقیده داشته که تحقق آزادی و برابری و صلح و عدالت اجتماعی بدون تحقق برابری حقوق زن و مرد و در یک کلام رفع نابرابری های جنسیتی امکان پذیر نخواهد بود و به این دلیل زنان گردان اساسی و جدا ناپذیر جنبش مردمی میهن ما هستند که مبارزه آنان در دستیابی به خواسته های صنفی و سیاسی شان بخش مهم و نیرومند مبارزه عمومی توده ها رادر نبرد بر ضد رژیم ولایت فقیه را تشکیل می دهد. ما ضمن پشتیبانی از مبارزات زنان شجاع کشورمان از همه نیروهای مترقی خواستاریم که صدای حق طلبی زنان شجاع و دلیر کشورمان را به گوش جهانیان برسانند.







نگاهی به رویدادهای ایران


حزب توده ایران، بازداشت، محاکمه و صدور احکام ناعادلانه برای فعالان سندیکایی را محکوم می کند!

اعمال فشار و پرونده سازی بر ضد نیروهای ملی

* افسانه ”آزادی مطبوعات و رسانه‌ها“ در رژیم ولایت فقیه: از دروغ تا واقعیت



حزب توده ایران، بازداشت، محاکمه و صدور احکام ناعادلانه برای فعالان سندیکایی را محکوم می کند!
پشتیبانی از آزادی کارگران دربند، مبارزه ای در راه تامین و احیای حقوق سندیکایی زحمتکشان میهن ماست!


بر پایه گزارش های منتشره، رژیم ولایت فقیه در ادامه برنامه اعمال فشار و سرکوب جنبش مستقل سندیکایی زحمتکشان کشور، منصور اسانلو رییس هیئت مدیره و ابراهیم مددی معاون هیئت رییس سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه را به ترتیب به 5 سال و 3 سال و نیم زندان محکوم کرده است.
رژیم تاکنون از اعلام رسمی و علنی این احکام خودداری کرده و تنها خانواده و برخی نزدیکان این دو فعال کارگری در جریان صدور احکام قرار گرفته اند. پیش از این سندیکای کارگران شرکت واحد، در تاریخ 3 آبان ماه، فراخوانی را انتشار داد که در آن دفاع از حقوق انسانی و قانونی کارگران در بند را خواستار شده بود. در بخشی از این فراخوان خاطر نشان شده :“ قریب سه سال است که سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه مورد تهاجم، سرکوب و محدودیت های غیر قانونی قرار گرفته است، کارگران سندیکایی به خاطر عضویت در سندیکا و هواداری از فعالیت مستقلانه صنفی تهدید، اخراج، دستگیر و زندانی شده اند. در حال حاضر رییس و نایب رییس سندیکا، بدون اثبات اتهامات وارده زندانی هستند و از حق برخورداری از وکیل مدافع بنابه علل نا معلوم محروم شده اند. خانواده های کارگران زندانی و اخراجی سندیکا در بدترین شرایط روحی و سخت ترین شرایط اقتصادی قرار دارند. دفاع از آزادی کارگران سندیکایی آقایان منصور اسانلو، رییس هیئت مدیره، و ابراهیم مددی، نایب رییس سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی، محمود صالحی، کارگر زندانی، و دستگیر شدگان روز جهانی کارگر دفاع از حقوق و آزادی های سندیکایی است.“ در بخش پایانی فراخوان مذکور آزادی بی قید و شرط کارگران در بند مورد تاکید جدی قرار گرفته است.
حزب توده ایران، در کنار دیگر نیروهای ملی، مترقی و آزادی خواه کشور، احکام ناعادلانه و غیر انسانی بیداد گاه های رژیم ولایت فقیه برای فعالان جنبش سندیکایی را به شدت محکوم کرده و خواستار لغو این احکام و پایان بخشیدن به سیاست های سرکوبگرانه و اعمال فشار به فعالان سندیکایی است!

* افسانه ”آزادی مطبوعات و رسانه‌ها“ در رژیم ولایت فقیه: از دروغ تا واقعیت
بیش از دو سال است که هر روز فشار هرچه بیشتری به مطبوعات و روزنامه‌نگاران کشور وارد می‌شود. روزی نیست که اخباری مبنی بر توقیف نشریات و روزنامه‌ها، یا بستن دفاتر و قفل‌کردن سایت‌های اطلاع رسانی و زندانی کردن روزنامه‌نگاران و خبرنگاران، منتشر نشود. در این‌جا تنها کافی است که به سرنوشت روزنامه‌هایی چون ”شرق“، ”هم‌میهن“ یا متوقف شدن کار مطبوعاتی خبرگزاری کار ایران ”ایلنا“ تا قلع و قمع کردن نشریات دانشجویی و ده‌ها نمونه دیگر اشاره کرد، که در ظرف دو سال گذشته فعالیت مطبوعاتی آن‌ها متوقف شده است. واقعیت این است که این لیست سیاه مطبوعاتی را می‌توان هم‌چنان ادامه داد و علاوه بر این از دشواری‌های معیشتی روزنامه‌نگاران و خبرنگاران و عدم امنیت شغلی آنان و خودسانسوری تحمیلی حاکم بر سایر روزنامه‌ها و رسانه‌های دیگر سخن گفت. بنابر این اگر بخواهیم کارنامه دولت آزادی‌ستیز احمدی‌نژاد را در این عرصه بررسی کنیم، هر انسان منصفی بر این باور خواهد بود که دولت ”مهرورز“ در عرصه مطبوعات نیز کارنامه‌ای بسیار منفی دارد. منتها مسئله یی که در این میان جلب توجه می‌کند سخنرانی‌ها یا در واقع دُرافشانی‌های برخی از چهره‌های شناخته شده دولت در طی همین هفته جاری مبنی بر وجود آزادی مطبوعات و قلم در کشور است. گویا مقامات دولتی متوجه خراب بودن وضعیت در این زمینه شده‌اند که با فرار به جلو و قلب واقعیت، قصد دارند به فریبکاری بپردازند. در این جا کافی است که به سخنان دو تن از مقامات رژیم، حدادعادل، در نقش رییس مجلس اسلامی، و پورمحمدی، وزیر کشور رژیم، که در فاصله یک روز از هم منتشر شده‌اند، توجه کرد. حدادعادل در مراسم افتتاح چهاردهمين جشنواره و نمايشگاه بين‌المللي مطبوعات و خبرگزاري‌ها چنین می‌گوید: ” جايگاه رسانه براي اداره‌ جامعه مثل آب و نان و غذا و سوخت و انرژي است؛ يعني همان‌طور كه بدون اين اقلام نمي‌توان زندگي كرد بدون رسانه امور اين دنيا سامان نمي‌گيرد و هر كشوري با هر مرامي ناچار است اطلاع‌رساني داشته باشد و كشورهايي كه مثل ما بر پايه‌ يك فرهنگ، انقلاب كرده و نظامي تشكيل داده‌اند بيش از بقيه محتاج رسانه‌اند.“ وی پس از این کلی‌بافی‌های تو خالی مدعی می‌شود که ”مطبوعات ایران آزادند“ یا این‌که اعلام می‌کند: ” عيبي ندارد كه احزاب و تشكل‌ها براي خود روزنامه داشته باشند، اين لازمه‌ كار تشكيلاتي و سياسي است. طبيعي است كه روزنامه‌ها هر كدام ترجمان مرام سياسي يك جريان سياسي باشند.“ جسارت در طرح ادعاهایی این چنینی از دو حال خارج نیست. یا آقای حدادعادل، رییس مجلس اسلامی رژیم حتی روزنامه هم نمی‌خواند و اخبار مطبوعات را دنبال نمی‌کند، یا چشم خود را آگاهانه بر واقعیات حیات رسانه‌ای میهن ما بسته است و آشکارا دروغ می‌گوید. آخر چگونه ممکن است که رییس مجلس کشوری هنوز به یکی از پایگاه‌های اطلاع رسانی اینترنتی مراجعه نکرده باشد که با این جمله روبرو شود: ”کاربر محترم! این صفحه به فرمان مقامات قضایی قابل دسترسی نیست!“ هم‌اکنون علاوه بر توقیف بودن شماری از روزنامه‌ها و نشریات، صدها پایگاه اینترنتی قفل هستند و هم‌میهنان ما در داخل کشور نمی‌توانند به آن‌ها دسترسی پیدا کنند. اگر با توجه به حقایقی که در بالا به اختصار بدان اشاره شد رییس مجلس رژیم چگونه می تواند ادعا کند که: ”اعتقاد ما اين است كه آزادي اطلاع‌رساني لازمه‌ حاكميت ملي است. اگر بنا داريم كه داريم؛ ملت در صحنه باشد و با رأي خود در هر صحنه‌اي تعيين‌كننده باشد ملت بايد آگاه باشد و آگاهي مستلزم جريان روان اطلاعات است.“
این چگونه ”جریان روان اطلاع‌رسانی“ است که هر روزنامه‌ای انتقادی از دولت کرد، با چماق و پیگرد و کارشکنی روبرو می‌شود. یا هر سایتی که قصدش انتشار اخبار و تحلیل حوادث میهن ما است، با قفل اینترنتی روبرو می‌شود؟
مصطفی پورمحمدی از این هم فراتر می‌رود و در سخنرانی یی که گوشه‌هایی از آن‌را خبرگزاری‌ها منتشر کرده‌اند، ضمن بیان این که در ایران محدودیتی وجود ندارد معتقد است که اصولاً ”جوامع امروز را نمی‌توان سانسور و محصور کرد.“ بنابراین مردم از خود سوال می‌کنند که آیا آن‌ کاری که مسئولین نظام و مقامات در زمینه خاموش کردن مطبوعاتی می‌کنند، نمی‌توان نام سانسور بر آن گذاشت یا محصور کردن اطلاع رسانی برشمرد؟ بخشی از سخنان پورمحمدی چنین است: ”ديگر نمي‌توان نوجوان و جوان و به طور كلي جوامع امروز را سانسور و يا محصور كرد بايد درها را باز كرد همه بايد درها را باز كنند، چه كسي مي‌تواند در اين فضا تاثيرگذار باشد آن كسي كه قدرت اثربخشي در افكار عمومي را بيشتر دارد.“ آیا واقعاً وزیر کشور از بسته شدن درها و سرکوب حتی منتقدین خودی اطلاع ندارد؟ ما در این‌جا از مواضع و شیوه‌های وحشیانه سرکوب دگراندیشان سخن نمی‌گویم. در ارتباط با بازکردن یا بستن درها برای نمونه باید این خبر را ذکر کرد که در هفته گذشته به گزارش ”میراث خبر“ اداره اماکن تهران در ادامه پلمپ کردن ناشرین و کتابفروشی‌های کشور، حکم به پلمپ شدن شش کتابفروشی در تهران داد. اسامی این کتابفروشی ها عبارتند از: ثالث و ویستار در خیابان کریم‌خان، بدرقه جاویدان، در تقاطع خیابان ولی عصر و فاطمی، روشن، دروس و شهر کتاب ونک. اداره اماکن علت تعطیلی این کتابفروشی‌ها را وجود کافه کتاب در کتابفروشی‌ها اعلام کرد.
دلیل روشن‌تر از آفتاب این‌که هنوز بیست و چهار ساعت از این سخنان بکر حدادعدل و پورمحمدی مبتنی بر وجود ”آزادی بیان و مطبوعات“ در کشور نگذشته بود که فصلنامه ”مدرسه“ به دستور هیئت نظارت بر مطبوعات توقیف شد. یکی از دلایل لغو امتیاز این فصلنامه تخصصصی ”تبلیغ علیه نظام و ترویج الحاد“ بیان شده است.
یکی از اعضای تحریریه این مجله در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت: این خبر تلفنی به آن‌ها اعلام شده و هنوز به صورت کتبی با گردانندگان این فصلنامه ارایه نشده است. وی می‌گوید: ”در تماسی که از هیئت نظارت بر مطبوعات با ما داشتند، خبر توقیف نشریه را به ما اعلام کردند و گفتند فصلنامه‌ ”مدرسه“ از سوی هیئت نظارت به اتفاق آرا و به دلیل تبلیغ علیه نظام و ترویج الحاد لغو امتیاز و توقیف شد... این تعطیلی و لغو امتیاز و هم‌چنین اتهامی که مطرح شده برای ما بسیار شوک‌آور بود.“
ما این نمونه اخیر را ذکر کردیم که تفاوت شعار یا دروغ مسئولین درجه اول رژیم ولایت فقیه را با واقعیات موجود نشان دهیم. واقعیت این است که دره عمیقی بین حرف و عمل دولت اسلامی وجود دارد که متاسفانه جامعه مطبوعاتی میهن ما بهای سنگینی برای آن پرداخته و هنوز هم می‌پردازد.
ما در بالا از وجود دو احتمال نوشتیم، یکی این‌که شاید خود مقامات و اعضای دولت روزنامه‌ نمی‌خوانند و اخبار را دنبال نمی‌کنند، یا آگاهانه دروغ می‌گویند، که چنین صحبت‌هایی را راجع‌به ”آزادی مطبوعات“ عنوان می‌کنند. البته یک احتمال دیگر را نیز باید داد و آن این است که شاید مسئولین دولت احمدی‌نژاد درباره وجود آزادی مطبوعات و روزنامه‌نگاران کشور دیگری جز ایران سخن گفته و می‌گویند

!
اعمال فشار و پرونده سازی بر ضد نیروهای ملی

در ماه های اخیر، به موازات افزایش جو اختناق و سرکوب، نیروها و احزاب و شخصیت های ملی بیش از گذشته آماج تهدید، ارعاب و فشار از سوی رژیم ولایت فقیه قرار گرفته اند!
به دنبال دیدار شیرین عبادی، نرگس محمدی و محمدعلی دادخواه، اعضای کانون مدافعان حقوق بشر ایران، با رییس و معاون فدراسیون بین المللی حقوق بشر، رژیم به پرونده سازی بر ضد خانم عبادی و دیگر مدافعان حقوق بشر دست زده است.
روزنامه ”کیهان“، 8 آبان ماه، در بخش خبر ویژه خود، در مطلبی سراسر کذب تحت عنوان“ عبادی، ایران را تحریم کنید“ از جمله نوشت:“ شیرین عبادی که به دلیل خوش خدمتی هایش به غرب جایزه نوبل صلح دریافت کرده بود، روز دوشنبه در گفت و گویی با روزنامه فرانسوی فیگارو خواستار تحریم سیاسی ایران شد.“
”کیهان“ در ادامه پرونده سازی خود، با الفاظی زشت نظیر ”وطن فروشی“تاکید خانم عبادی بر رعایت حقوق بشر و حقوق دمکراتیک فردی و اجتماعی شهروندان کشور و جدایی دین از حکومت را ”خوش خدمتی به غرب“ و ”تسلیم به بیگانگان“ نام می دهد.
این پرونده سازی بی شرمانه (که البته در رژیم ولایت فقیه سابقه دارد) همراه با اعمال فشار بر اعضای جبهه ملی ایران در داخل، مانند ممنوع الخروج ساختن آقای داود هرمیداس باوند، عضو شورای رهبری و سخنگوی جدید جبهه ملی ایران، حاکی از افزایش فشار بر نیروها و شخصیتهای ملی و میهن دوست کشور است. حزب ما ضمن محکوم کردن این گونه پرونده سازی ها و اعمال فشارها به شخصیت هایی که از منافع ملی حمایت کرده و خواستار تامین حاکمیت ملی هستند، بار دیگر بر ضرورت اتحاد عمل همه نیروهای میهن دوست، مترقی و آزادی خواه در اوضاع حساس کنونی تاکید می کند!







پای صحبت‌ گیولا تورمر، کمونیست باسابقه مجارستان


روز ۱۵ آبان ماه، گیولا تورمر، صدر حزب کارگران کمونیست مجارستان، به همراه شش عضو دیگر رهبری این حزب، در دادگاه محاکمه و به دو سال زندان محکوم شدند. گیولا تورمر، در آستانه این محاکمه، در گفتگویی با جان فاستر، دبیر بخش بین‌المللی حزب کمونیست بریتانیا از دشواری‌های کمونیست‌های مجاری سخن می‌گوید. گیولا هشدار می‌دهد که پیگرد رهبران حزب کمونیست مجارستان طلایه سرکوب همه نیروهای مترقی در اتحادیه اروپاست.

گیولا تورمر که برای سخنرانی در دانشگاه کمونیست و دیدار و گفتگو با چپگرایان بریتانیایی در مورد این تجاوز تازه به حقوق مدنی در اروپای شرقی به لندن رفته بود، در گفتگویی با نشریه مورنینگ استار گفت که حمایت و همبستگی سراسری در اروپا مایه قوت قلب او بوده است. گفتنی است که در اعتراض به این محاکمه تظاهراتی در برلین، پراگ، لندن، هلسینکی، مینسک و مسکو برگزار شد. همچنین، ۳۳ نماینده سنای ایتالیا و ۲۲ نماینده پارلمان اروپا نامه‌ای را در اعتراض به این محاکمه امضا کرده‌اند.
تورمر از سال ۱۹۸۹ میلادی (۱۳۶۸خ)، که حزب کارگران کمونیست مجارستان پایه گذاری شد، سمَت صدارت حزب را به عهده داشته است. در زمان سقوط دولت سوسیالیستی مجارستان، او مشاور ارشد کارولی گراش، آخرین دبیرکل حزب کارگران سوسیالیست مجارستان و پیش از آن مشاور ارشد یانوش کادار در زمینه سیاست خارجی بود. در مذاکرات دشواری که در اواخر دهه ۸۰ میلادی با رهبران شوروی صورت گرفت، او نقشی کلیدی داشت. وقتی که راستگرایان در سپتامبر ۱۹۸۹ حزب کارگران سوسیالیست مجارستان را منحل و اموال آن را حراج و غارت کردند، و سپس آن را با نام حزب سوسیالیست بار دیگر برپا کردند، آقای تورمر در دسامبر همان سال چپگرایان را دور هم جمع کرد تا حزب کمونیست را ابقا کنند. او با یادآوری آن روزها می‌گوید: ”آنها پول‌ها و املاک را گرفتند و بردند، ما هم مارکس را؛ در آن معامله این ما بودیم که سود بردیم.“
حزب سوسیالیست مجارستان بین سال‌های ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ حزب حاکم بر مجارستان سرمایه‌داری شد، و از سال ۲۰۰۱ به این سو نیز حکومت را در دست داشته است. این حزب سیاست‌های افراطی نولیبرالی در زمینه خصوصی سازی صنایع و بخش دولتی و نیز حمایت از ناتو در زمینه اعزام نیروهای نظامی مجاری به کوزوو، عراق و افغانستان را در پیش گرفته است. مخالفت فزاینده مردمی بر ضد این سیاست‌های راستگرایانه، بهانه حمله به حزب کارگران کمونیست شده است. مجارستان امروز شاهد نابرابری فزاینده و ویرانی صنایع داخلی است. در سال‌های دهه ۹۰ میلادی، شرکت‌های چندملیتی خارجی به مجارستان روی آوردند. این شرکت‌ها که اکنون بیشتر از 80 درصد تولید صنعتی مجارستان را در کنترل خود دارند و بر بخش‌های سود ده چنگ انداخته‌اند، از لحاظ جغرافیایی به طور عمده در غرب کشور متمرکزند. با وجود این، ۷۰ درصد کارگران و کارکنان صنعتی در بنگاه‌های کوچک و متوسط شاغل‌اند که زیر فشار طاقت فرسایی قرار دارند.
تعاونی‌های کشاورزی در شرق کشور که روزگاری در اوج رونق و شکوفایی بودند، و نیز مناطق صنعتی اطراف بوداپست و شمال کشور، امروز ویران شده‌اند. بیکاری روز به روز بیشتر می‌شود. دستمزدها از یک سوم دستمزدها در بریتانیا هم کمترند. سه میلیون نفر در فقر شدید به سر می‌برند و فقط یک میلیون نفر از جمعیت ده میلیونی مجارستان زندگی مناسبی دارند.
تورمر می‌گوید که ”مردم، هر روز بیشتر از روز پیش، از دوران سوسیالیستی تحت ریاست دولت یانوش کادار به عنوان دوران خوب گذشته یاد می‌‌‌کنند که در آن امنیت کامل شغلی، آموزش و پرورش و مراقبت‌های اجتماعی رایگان برای همه تأمین بود. اما امروز، بسیاری از خانواده‌ها حتی برای کسب درآمد کافی برای تهیه ضروریات زندگی با مشکل روبرو هستند.“ این وضع موجب تشدید مخالفت مردم با برنامه‌های دولت برای خصوصی سازی باقیمانده دارایی‌های عمومی، مثل مسکن و بهداشت و درمان و آموزش و پرورش شده است. حزب کارگران کمونیست مجارستان پیشاهنگ این مخالفت بوده است.
در سال ۲۰۰۴، حزب کارگران کمونیست کارزار جمع‌آوری ۳۰۰/۰۰۰ امضا برای درخواست برگزاری یک همه پرسی در مورد خصوصی سازی بیمارستان‌ها را سازمان‌دهی کرد. این همه پرسی برگزار شد. به رغم تبلیغات گسترده رسانه‌ها در نشان دادن خصوصی سازی به عنوان یک عامل پیشرفت، دولت توانست فقط با اختلافی بسیار کم، یعنی ۵۰ هزار رأی از ۴ میلیون رأی، در این همه پرسی برنده شود.
نظرسنجی‌های پیش از انتخابات که مدت کوتاهی پس از همه پرسی برگزار شد نشانگر آن بودند که حمایت مردمی از حزب کارگران کمونیست از میزان ۴ درصد قبلی بیشتر شده است، که این می‌توانست برای حزب سوسیالیست مشکل زا باشد، چرا که این حزب با اکثریت کوچک و شکننده‌ای در برابر حزب مخالف محافظه‌کار قدرت را در دست داشت (حزب محافظه‌کار وارث و ادامه دهنده سیاست‌های ارتجاعی و قشری‌گری مذهبی سال‌های دهه ۳۰ میلادی است). در نتیجه، سوسیالست‌ها در پی جلب همکاری حزب کارگران کمونیست برآمدند که در همان زمان شماری نماینده و شهردار در مناطق مختلف داشت، و قول مقام‌هایی را در دولت‌های ایالتی و شهری به این حزب دادند. زمانی که کمونیست‌ها از این معامله سر باز زدند، سوسیالیست‌ها به تلاش برای تفرقه افکنی در صفوف حزب دست زدند. بخش کوچکی از رهبری حزب رو در روی اکثریت قرار گرفت و از آنها خواست که پیشنهاد سوسیالیست‌ها را بپذیرند. وقتی که این عده از حزب اخراج شدند و تصمیم اکثریت حزبی در کنگره بعدی حزب به تصویب رسید، در پی یک اقدام مداخله‌گرانه حقوقی که آن تصمیم را ملغی اعلام کرد، موقعیت قانونی حزب در خطر افتاد و بر سر راه شرکت حزب در انتخابات پیش رو موانعی به وجود آمد.
رهبری حزب به جرم آن که بر اساس حق اجتماع و تشکیل انجمن‌ها در قوانین مجارستان آن مداخله را ”دارای انگیزه‌های سیاسی و مخالف قانون اساسی“ خوانده است، مورد پیگرد قرار دارد (مطابق قوانین مجارستان، در سازمان‌های غیردولتی، فقط نابهنجاری‌های مالی قابل تعقیب قانونی‌اند). گیولا تورمر این اعمال و پیگرد رهبران را بخشی از روند خطرناکی می‌داند که در حکومت‌های اقتدارگرای اروپای شرقی، در واکنش به مقاومت فزاینده در برابر مداخله شرکت‌های بزرگ خارجی و مخالفت شدید با گوش به فرمانی دولت‌ها در برابر سیاست خارجی آمریکا در جریان است.
تورمر می‌گوید: ”در جمهوری چک، حزب پرقدرت کمونیست به علت پیشاهنگی در مخالفت با استقرار موشک‌های رهیاب آمریکایی در خاک آن کشور مورد تهدید قرار دارد. در سال ۲۰۰۶، در این کشور قانونی تصویب شد که به موجب آن عضویت در سازمان جوانان آن حزب یک جرم جنایی محسوب می‌شود، به ویژه به دلیل آن که این سازمان خواهان مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید است. در مجارستان، از سال ۱۹۹۳ به این سو، زدن نشان ستاره سرخ یا داس و چکش بر لباس یک جرم جنایی محسوب می‌شود. در برخی از کشورهای بالتیک نیز وضع به همین منوال است...جالب آن است که همه اینها در درون مرزهای اتحادیه اروپا رخ می‌دهد که در ظاهر مدافع آزادی بیان سیاسی و آزادی انجمن است...محاکمه روز ۱۵ آبان (۶ نوامبر) خود ناقض ماده ۶۱ قانون اساسی مجارستان است که ضامن آزادی بیان است. هر گونه سلب آزادی سابقه و زمینه‌ای خواهد بود برای سلب آزادی‌های بیشتر. به همین دلیل است که محاکمه روز ۱۵ آبان تنها مربوط به کمونیست‌های مجاری نیست.“
با همه این احوال گیولا تورمر خوشبین است. از نگاه خوشبینانه او، حمله‌هایی که به حزب کارگران کمونیست می‌شود، عزم و اراده کمونیست‌ها و طبقه کارگر سازمان یافته را استوارتر و راسخ‌تر می‌کند. او می‌گوید: ”ما ۲۰ سال در شرایطی دشوار مبارزه کرده‌ایم و اکنون قوی‌تر از گذشته شده‌ایم. در سال ۱۹۹۰ سازمان دهی سیاسی در محیط‌های کار غیرقانونی شد. از آن زمان تا کنون، شمار اعضای سندیکاها از ۳/۷ میلیون به کمتر از یک میلیون کاهش یافته است. بسیاری از شرکت‌های چندملیتی تشکیل اتحادیه‌های کارگری و سندیکاها را به طور کل ممنوع کرده‌اند...ما مجبور شده‌ایم به سازمان‌دهی در روستاها و مناطق غیرشهری بپردازیم. یکی دو سال پیش، این گونه مبارزه کارخانه ژاپنی سوزوکی را وادار کرد که دستور ممنوعیت سندیکاها را لغو کند.“ اواسط مهرماه گذشته، چند هزار دانشجو در اعتراض به نحوه تعیین شهریه‌های دانشگاه دست به تظاهرات زدند. در همین حال، قرار است روز ۱۹ آبان ماه، پنج مرکز سندیکایی باقی مانده در مجارستان برای نخستین بار متحداً برضد خصوصی سازی بیمارستان‌ها تظاهرات کنند.
تورمر می‌گوید: ”این مبارزات بسیار شبیه مبارزاتی است که در بریتانیا، فرانسه و آلمان در جریان است...جنبش‌های ما برای دفاع از حقوق اجتماعی و اقتصادی‌مان و نیز از آزادی سیاسی‌ برای چنین دفاعی، ‌باید در کنار یکدیگر بایستند.“