فتوای صریح آیتاله العظمی منتظری: ولی فقیه، بدون انتخاب آزاد مردم، مشروعیت ندارد شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز خواهان توقف اقدامات غیرقانونی در قوه قضائیه شد زمینهچینی دولت کودتا برای انقلاب فرهنگی دوم یورش وحشیانه به زندانیان سیاسی بند 4 زندان گوهردشت کرج فرمانداری تهران: ادامهی اعتراضها منجر به تعطیلی دانشگاه تهران برای یک ترم میشود «برای جنازه سعیده پورآقایی پول خواسته بودند» سعیده ۱۷ ساله و دانشآموز بود فتوای صریح آیتاله العظمی منتظری ولی فقیه، بدون انتخاب آزاد مردم، مشروعیت ندارد «موج سبز آزادی» متن کامل سؤال مطرح شده از آیتالله العظمی منتظری و تصویر پاسخ این مرجع تقلید را که به مهر شخصی ایشان ممهور شده است، در ادامه منتشر میکند: متن استفتاء از آیتالله العظمی منتظری بسمه تعالی با سلام خدمت مرجع گرانقدر جناب آقای منتظری از آن جا که وقایع اخیر منشاء بحثهای تازهای در مورد مبانی «نظریهی حکومتی اسلام» شده است، و با توجه به این نکته که بحثهای مطرح شده خواهناخواه واجد مخاطبین پرشماری در میان نسل حاضر و حتی نسلهای بعدی است، لازم به نظر میرسد تا با بیان هر چه بیابهامتر و بیواسطهتر نظرات مراجع بزرگوار، اولا بستر مناسب برای ابلاغ احکام واقعی اسلام در این موضوع فراهم شود، ثانیا زمینهی بهرهبرداریهای مغرضانه را، که متاسفانه اغلب با خلط مباحث و استفاده از اصطلاحات فنی دور از دسترس عامه انجام میشود، به حداقل رساند. مورد سوال در موضوع «میزان نقش رضایت اکثریت در جواز برای تصرف در حکومت» از منظر احکام اسلام است. به طور مشخص، اگردر زمان یکی از امامان معصوم گذشته، که بدون شک از جانب خدا واجد ولایت بر روی زمین بودهاند، شرایطی پیش میآمد که معصوم (ع) به لحاظ قوای قهریه و نظامی امکان تصرف در حکومت را به رغم رضایت اکثریت داشت، بر اساس شناخت ما از سیره و روش آن بزرگواران، آیا ایشان با تکیه بر قوای ذکرشده خود را مجاز به تصرف معرفی میکردند؟ با تشکر و احترام. تصویر پاسخ آیتالله العظمی منتظری شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز خواهان توقف اقدامات غیرقانونی در قوه قضائیه شد شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز عصر یکشنبه به ریاست حجة الاسلام و المسلمین خاتمی تشکیل گردید. در این جلسه گزارش هایی درباره وضعیت بازداشت شدگان حوادث اخیر و ادامه نقض حقوق قانونی آنان در روند بازجویی و نگهداری در سلولهای انفرادی علیرغم پایان مراحل بازجویی برخی از آنان و نیز نامعلوم بودن سرنوشت بعضی از بازداشت شدگان و بی اطلاعی خانواده ها یشان ارائه و مجمع ضمن ابراز نگرانی و تأسف شدید از این وضعیت از ریاست جدید قوه قضائیه آیت الله صادق لاریجانی صدور دستور قاطع برای تسریع در رسیدگی و توقف اقدامات غیر قانونی را خواستار شد. همچنین در این جلسه از هتاکی و اهانت به ساحت مقدس مراجع عظام و شخصیتهای برجسته و سرمایه های بزرگ انقلاب و خدمتگذاران راستین اسلام، انقلاب و ایران و محبوب مردم و شکستن حریم دین،اخلاق و معنویت در ماه مبارک رمضان توسط برخی از رسانه ها و اشخاص حکومتی و بعضاً مجالس مذهبی و دینی ابراز تأسف شدید شده و مجمع، توقف این رفتار غیر اسلامی و غیر انسانی را خواستار شد. ضمناً در این جلسه درگذشت عالم مجاهد حجة الاسلام و المسلمین سید عبدالعزیز حکیم، فرزند برومند مرجع بزرگ عالم تشیع مرحوم آیت الله العظمی حکیم را ضایعه ای بزرگ برای روحانیت و مردم شریف عراق دانسته و این مصیبت را به ملت و دولت عراق و خاندان سرافراز حکیم به ویژه به فرزندان شایسته آن مرحوم حضرت حجة الاسلام و المسلمین سید عمار و سید محسن تسلیت گفت. روابط عمومی مجمع روحانیون مبارز 88/6/8 ارزیابی استراتژی کودتاچیان برای مهار اعتراضات دانشجویی در دانشگاهها زمینهچینی دولت کودتا برای انقلاب فرهنگی دوم وقتی سخنان چند روز پیش آیتالله خامنهای در جمع دانشجویان دستچین شده را میشنویم که از لزوم فعال بودن طیف خاص دانشجویان علیه تحرکات دشمن صحبت میکند، یا سخنان یکشنبه شب وی در ابراز نگرانی از تحصیل دو میلیون دانشجو در رشتههای علوم انسانی! را میشنویم و یا کیهان دوشنبه را میخوانیم که از «تصرف دانشگاههای مادر» توسط دشمنان مینویسد و این را در کنار پیشنهاد یک متقلب برای وزارت علوم میگذاریم، بوی توطئهی شوم کودتاچیان و تدارک کاریکاتوری از یک «انقلاب فرهنگی» علیه دانشگاه و دانشجو به مشاممان میرسد. برنامهی دولت کودتا برای دانشگاه چیست؟ از چند هفته پیش و با توجه به سیری که دانشگاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم طی کرد و به عنوان بخشی از بدنهی فعال جامعه وارد عرصه شد، و در پی حضور فعال دانشجویان در اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی اخیر که منجر به تقدیم شهدایی به جنبش راه سبز امید شد، این ذهنیت به طور جدی در بین فعالان سیاسی، مقامات و مسئولان نظام، نیروهای امنیتی و مدیران دانشگاه شکل گرفته که مقارن با آغاز سال تحصیلی جدید در مهرماه، اعتراضات دامنهداری در دانشگاهها شکل خواهد گرفت. بسیار دور از ذهن می نماید که دانشجویان در مهرماه منفعلانه با رخدادهای اخیر برخورد کنند؛ به ویژه آنکه مواجههی دانشگاه با دولت کودتایی که دولت ملی، محبوب و مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرده، و به شهادت سه آذر اهورایی انجامید، به شکل عمیقی در حافظهی تاریخی دانشجویان ریشه دوانده است و ناخودآگاه دانشگاه گره خورده با مقاومت در برابر کودتاست. طبعاً، نوع طرح اعتراضات دانشجویی و سازماندهی آن، دغدغهای پیش روی فعالان جنبش سبز، و مواجهه با اعتراضات دانشجویی و کنترل گسترهی آن در سطح دانشگاه و جلوگیری از نفوذ آن به جامعه، مسالهی هراسانگیز این روزها برای کودتاگران است. در یک سو، بدنه و گرایش عمومی دانشجویان قرار دارند که دلبستهی راه سبز امیدند و در عین حال به حدی از بلوغ و آگاهی رسیدهاند که از هماکنون دغدغهی آن را داشته باشند که اعتراضات خود به کشتار مردم و دانشجویان، هتک حرمت دانشگاه (حمله به کوی دانشگاه و دانشگاههای تهران، اصفهان، شیراز، خوابگاه دانشگاه امیرکبیر و ...) را چگونه ساماندهی نمایند که کودتاگران نتوانند این اعتراضات را به مسیر دلخواه خود که غایت آن ایجاد انفعال مجدد در بین دانشجویان است، هدایت کنند و دانشجویان بتوانند با کمترین هزینهی ممکن به شکل مسالمتآمیز و مدنی به خونخواهی یاران دبستانی خود بپردازند. در مقابل اما، کودتاگران به شدت از خیزش دوبارهی دانشگاه و بروز التهاب در فضای دانشگاه و سرایت آن به عرصهی جامعه نگراناند و این نگرانی سببساز موضعگیریهای متناقض و شتابزده از سوی آنان شده است. در حالی که هفتهی گذشته، مقام رهبری برای نخستین و طی عقب نشینیای آشکار از وقوع «تخلفات و جنایتهایی» در جریان حوادث پس از انتخابات سخن گفت و بر برخورد قاطعانه با مهاجمان به کوی دانشگاه و ضرب و شتم و توهین به دانشجویان در هر مقام و جایگاه سازمانی تاکید کرد، احمدینژاد در موضعگیری متفاوتی، با انتساب حمله به کوی دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان و همچنین بازداشتگاه کهریزک به عوامل برانداز، عمق تناقض و شتابزدگی در ذهن کودتاگران در مواجهه با دانشگاه را نشان داد و البته در عینحال بار دیگر پتانسیل بحرانآفرینی خود را در اعلام مواضع نشان داد. انتساب حمله به کوی دانشگاه به عوامل برانداز، موضعی نسنجیده در حد «خس و خاشاک» نامیدن بخش وسیعی از مردم و مخالفان در روزهای پس از انتخابات توسط احمدینژاد است؛ چرا که مواضع اینچنینی موجب جریحهدار شدن احساسات طرف مقابل میشود و نتیجهی عکس میدهد. در حالی که صدور مجوز حمله به کوی دانشگاه توسط شورای تأمین (که نهادی زیرمجموعه وزارت کشور و دولت است) قطعی و غیر قابل خدشه است، و در حالی که تعداد زیادی از دانشجویان در جریان حمله به کوی دانشگاه پس از برخوردهای به شدت خشونتآمیز، تحقیرکننده و اهانتبار به زیرزمین منفی چهار وزارت کشور منتقل شدهاند و در آنجا مورد زشتترین و کثیفترین برخوردهای غیرانسانی واقع شدهاند، انتساب مسالهی حمله به کوی دانشگاه به نهادی غیر از وزارت کشور و دولت، چیزی جز توهین به شعور دانشجویان و افکار عمومی است؟ گویا دولت کودتا از ثمرات دروغگوییهای چهارسالهی خود به قدر کافی متنبه نشده که همچنان بر طبل گفتن دروغهای بزرگ میکوبد. فارغ از این موضع خام و نسنجیدهی احمدینژاد، دو روز پیش شاهد بودیم که فرماندهی سپاه پاسداران راساً اقدام به ارائهی گزارشی از حمله به کوی دانشگاه کرد و در این گزارش ضمن پذیرش همراهی بخشی از نیروهای سپاه (بسیج) با گارد ویژه در حمله به کوی دانشگاه، با تطهیر این نیروها، برخوردهای زشت و غیرانسانی صورت گرفته با دانشجویان را به جریانی سازماندهیشده از نیروهای لباسشخصی خودسر منتسب کرد که قطعاً مورد برخورد و مجازات قرار خواهند گرفت؛ حتی سردار جعفری از برگزاری قریبالوقوع دادگاه برای این نیروهای خودسر نیز خبر داد. فارغ از اینکه این موضعگیری فرمانده سپاه نیز خلاف واقع است و دانشجویان حی و حاضرند که شهادت بدهند، این نیروهای خودسر نبودند که دست به برخورد غیرانسانی با آنها زدهاند، بلکه دقیقاً همان نیروهای قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران (1) بودند که با پشتیبانی لجستیک نیروهای گارد ویژه به جان دانشجویان بیپناه یورش بردند، آیا نشانهای آشکارتر از انتقال 46 تن از دانشجویان به منفی چهار وزارت کشور و تداوم شکنجههای غیرانسانی در این زندان برای نشان دادن عاملیت نیروهای دولتی و امنیتی در هتک حرمت دانشگاه لازم است؟ با این همه، پذیرش اینکه نیروهای سپاه نیز در جریان حمله به کوی دانشگاه نقش داشتهاند از سوی فرمانده سپاه، با موضع نسنجیدهی رئیس دولت کودتا که حمله به کوی دانشگاه را به کلی به نیروهای برانداز نسبت میدهد، تفاوتی آشکار دارد. و علاوه بر این، نفس ارائهی گزارش از سوی شخص فرمانده سپاه (و نه یکی از مقامات ردهپایینتر سپاه) نشاندهندهی اهمیت مساله برای مقامات مسئول و هراس جدی آنها از اعتراضات دانشجویی است. تا اینجای کار، به طرق مختلف تلاش شده که احتمال وقوع اعتراضات دانشجویی تا حد ممکن کاهش یابد؛ برای نمونه اقدامات زیر صورت گرفته است: - فعال کردن ماشین سرکوب کمیتههای انضباطی در برخی دانشگاهها نظیر دانشگاه مازندران، همدان و علم و صنعت تهران. - صدور احضاریهی دادگاه انقلاب برای تعدادی بالغ بر 14 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در اواخر تیرماه و شایعه صدور احضاریههای جدیدی در مردادماه برای حدود 50 نفر از دانشجویان. - تهدید به اخراج برخی دانشجویان فعال و ترویج شایعاتی مبنی بر تهیهی لیستی 100 نفره از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران به عنوان لیست سیاه اخراجی. - گروگان گرفتن برخی دانشجویان فعال در زندان و پروندهسازیهای حیرتانگیز برای معلق نگاه داشتن ذهنیت حلقهی فعالان دانشجویی اطراف دانشجویان زندانی. اقداماتی از این دست البته از قبل محکوم به شکست است و کودتاگران نیز به خوبی بر این مساله واقفاند؛ به چند دلیل ساده: نخست اینکه این قبیل روشها در سالهای گذشته بارها ناکارآمدی خود در تزریق یأس و به خاموشی کشاندن اعتراضات در فضای دانشجویی را به اثبات رساندهاند؛ چرا که راهکارهایی از جنس فوق به مثابهی مسکنهایی برای مهار زودگذر التهاب هستند و نه رفع درازمدت مدنظر سرکوبگران. دوم اینکه کودتاگران تا امروز متوجه شدهاند که این بار نه با بخش محدود و بریده از بدنهای از دانشجویان فعال، که با عموم دانشجویان روبهرو هستند. به جرات میتوان گفت که در جریان فعالیت پیشاانتخاباتی کوی دانشگاه و همچنین مقاومت دانشجویی در روزهای پس از انتخابات، هیچ یک از فعالان دانشجویی نقش راهبری یا سازماندهی فعالیتها و اعتراضات را نداشتند، بلکه دقیقاً به مانند آنچه در جامعه رخ داد، بدنهی عمومی دانشجویان طی نظم و سازماندهی خودجوش، به فعالیت پرداختند. بنابراین به فرض که با تعداد محدودی از فعالان دانشجویی برخوردهای انضباطی و قضایی صورت گیرد، با بدنهی اکثریت دانشجویان چه خواهند کرد؟ کودتاگران در مواجهه با اعتراضات دانشجویی در آغاز سال تحصیلی جدید، اگر نخواهند واقعیت را بپذیرند که تاکنون همین را نشان دادهاند، منطقاً دو راه کلی در پیش دارند: یا به نحوی در صدد تحمیل تعطیلی دانشگاه برخواهند آمد تا بدین طریق اصولاً بستر و زمینهی عینی بروز اعتراضات را حذف کنند؛ در حالی که حذف اساساً ممکن نیست و تعطیلی دانشگاه نه تنها موجب مهار اعتراضات و فروکش کردن التهاب نخواهد شد که با تحریک و ایجاد حساسیت در بدنهی کوچک بیتفاوت دانشجویی، و پیوستن این جمع به بدنهی عمومی معترض دانشجویی، به گسترش و انباشت بیشتر اعتراضات خواهد انجامید؛ انباشتی که نهایتاً پس از پایان تعطیلی موقت دانشگاهها سرریز خواهد کرد. دوم اینکه، بار دیگر عنان نیروهای امنیتی به نابخردان سپرده شود تا با سرکوب گسترده و احیاناً کشتار دانشجویان فضای رعب و وحشت را برای مدتی طولانی بر دانشگاه حاکم کنند. هر دو گزینهی اخیر، هزینههای هنگفتی برای کودتاگران در پی دارد. تعطیلی دانشگاهها برای هر مدت زمانی، نوعی تزریق تشویش و التهاب در ذهنیت جامعه است؛ این سوال برای تکتک افراد جامعه مطرح خواهد شد که به چه دلیل دانشگاهها را تعطیل کردند؟ بدین ترتیب تعطیلی دانشگاهها علیرغم اینکه به حذف یکی از کانونهای مقاومت خواهد انجامید، اما با برانگیختن و تحریک حس کنجکاوی مردم، به خودی خود به تزریق تشویش و تأیید این مساله در ذهنیت جامعه میانجامد که: «شرایط غیرعادی است». راهکار دوم به مراتب خطرناکتر و هزینهزاتر است. سرکوب شدید دانشگاه، هم بر دامنه و عمق اعتراضات میافزاید و هم به تداوم مسالهی دانشگاهها به شکلی حادتر میانجامد. نمونهی روشن این امر، حادثهی 16 آذر 1332 است؛ حتی حملهی مستقیم نیروهای ارتش به محوطهی دانشگاه و کشتار دانشجویان، به خاموشی همیشگی اعتراضات دانشجویی نینجامید، بلکه زمینه را برای شکلگیری و رشد جنبشهای مسلحانه در سطح جامعه که از دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی عضوگیری میکردند، فراهم آورد و بدین ترتیب موجب زیرزمینی شدن فعالیتها و سرایت آن به سطح جامعه و نظامی شدن فاز مواجهات معترضان و رژیم شد که اینها جملگی از نتایج غیرقابلپیشبینی برای حاکمیت و حتی نیروهای سیاسی و مبارز بودند. در شرایط کنونی نیز سرکوب دانشگاه، به نتایج و پیامدهای غیرقابلپیشبینی در درازمدت خواهد انجامید. سخنان هفتهی گذشته مقام رهبری در یک جمع دانشجویی دستچین شده و وابسته، اما راه سومی را ترسیم کرد که هم هزینهها را در برخورد با اعتراضات دانشجویی کاهش میدهد و هم در درازمدت موجب تحلیل رفتن توان دانشجویان در تأثیرگذاری پیرامونی خواهد شد. از این راه سوم با عنوان «استراتژی رو در رو قرار دادن دانشجویان» نام بردهایم. البته این راه بیسابقه یا بدیع نیست، اما به نظر میرسد اینبار به شاهراه کلیدی برای به خاموشی کشاندن دانشگاه بدل شده است. به طور ساده ماجرا از این قرار است که با تحریک و سازماندهی طیفی از نیروهای حامی حاکمیت (و به ویژه طرفداران رهبری و نه الزاماً هواداران دولت کودتا) با این دستاویز که کشور و نظام در خطر است، «منازعهی دانشگاه با دولت» به «منازعهی دانشجو با دانشجو» بدل میشود و درگیریهای مداوم دانشجویان هوادار وضع موجود با دانشجویان معترض در درازمدت به فرسایش و تحلیل رفتن توان معترضان خواهد انجامید. فراموش نباید کرد که در این منازعه، حافظان وضع موجود با انواع اهرمهای فشار انضباطی و امنیتی و قضایی پشتیبانی میشوند. بروز چنین منازعهای در سطح دانشجویی به سادگی سبب خواهد شد که مسالهی اصلی که اعتراض به هتک حرمت حریم دانشگاه و ماهیت کودتایی دولت است، با مسالهای فرعی و حاشیهای که نزاع دو طرف دانشجویی نمای بیرونی آن است، جایگزین شود. بدین ترتیب، دانشجویان معترض که اکثریت بدنهی دانشجویی را شکل میدهند، باید به دقت این مساله را مد نظر داشته باشند که منازعهی اصلی آنها نه با بسیج دانشجویی و نه با طرفداران دانشجویی وضع موجود است و باید از افتادن در دام سناریوی طراحیشده برای تحلیل بردن توان اعتراضی دانشگاه به شدت بپرهیزند. در این راستا اتکا به برخی مشترکات دانشجویی میتواند راهگشا باشد. نباید فراموش کرد طیف نیروهای دانشجویی حافظ وضع موجود (از جمله حتی اعضای بسیج دانشجویی) در نهایت امر دانشجو هستند و چه بسا بتوان با آنها از موضع منافع مشترک صنفی و مهمتر از آن آرمانهای مشترک اسلامی و انسانی به تفاهم حداقلی رسید یا لااقل از منازعه با آنها احتراز کرد. یکی از روشهای مؤثر در این راستا، سخن گفتن با زبان فطرت و انسانیت با این دانشجویان است. در هر صورت هیچ انسان منصف و آزادهای از جنایاتی که بعد از انتخابات صورت گرفته، ابراز خشنودی و رضایت نمیکند. گفته میشود محسن روح الامینی که در زمرهی شهدای دانشجویی اعتراضات اخیر است، به لحاظ فکری نزدیک به طیفی از دانشجویان بسیجی بوده است. در جریان حمله به کوی دانشگاه نیز چند تن از دانشجویان بسیجی در زمرهی دانشجویان بازداشتی بودند که حتی یکی از آنها در بین شکنجهشدگان منفی چهار وزارت کشور نیز بود. باید از دانشجویان بسیجی پرسید که چگونه حاضرند در قبال ریخته شدن خون امثال روح الامینیها سکوت کنند؟ چگونه حاضرند در قبال شکنجهی دانشجویان در وزارت کشور که باید مأمن مردم باشد نه شکنجهگاه آنها، بیتفاوت باشند یا بدتر اینکه از این قضایا دفاع کنند؟ سناریوپردازان از هماکنون تمهید ویژهای برای بیاثر کردن برانگیختن ندای فطری دانشجویان حامی وضع موجود نیز اندیشیدهاند و اعلام این مساله که دادگاه رسیدگی به تهاجم نیروهای خودسر به کوی دانشگاه به زودی برگزار خواهد شد، بیشک برای فراهم آوردن این توجیه بوده است که نیازی به اعتراض دانشجویان نیست و حکومت خود به مجازات خاطیان خواهد پرداخت. اما مساله این بار به این سادگی نیست. این بار، وزارت کشور راساً دستور حمله به کوی دانشگاه را صادر کرده و حتی زیرزمین خود را به شکنجهگاه دانشجویان بدل کرده است. آیا اکنون با انتساب این جنایات به نیروهای خودسر میتوان از نقش وزیر کشور و دولت در بروز این جنایات چشمپوشی کرد؟ این سؤالی بیجواب است. از سوی دیگر، در مواجهه با دانشجویان حامی وضع موجود، باید تفاوت ماهوی دولت نهم و دولت دهم را یادآوری کرد؛ گرچه در رأس هر دو دولت، محمود احمدینژاد قرار داشته و دارد، اما این تشابه نباید موجب شود که ماهیت کودتایی دولت دهم فراموش شود. دولت نهم با وجود حرف و حدیثهای فراوان دربارهی سلامت انتخابات در دور نخست و دخالت نیروهای نظامی در دور دوم به نفع احمدینژاد، در نهایت امر برآمده از رأی مردم بود. اما دولت دهم با تقلب آشکار بر سر کار آمده و پایههای خود را بر خون بیگناهان بنا نهاده است. بنابراین باید از دانشجویان حافظ وضع موجود خواست که به دقت بر این مساله تأمل کنند که چنانچه دولت دهم دولتی قانونی و برآمده از رأی مردم بود، آیا لزومی به برخورد خشونتآمیز با اعتراضات مسالمتآمیز مردم و سرکوب آنها داشت؟ آیا به جای پاسخگویی به ابهامات متعدد پیرامون سلامت انتخابات و اجرای پیشنهادات حداقلی نظیر تطابق تهبرگهای تعرفههای رأی با اطلاعات ثبتی کشور، لزومی داشت که سوال سادهی مردم (رأی من کجاست) با باتوم و گاز اشکآور و اسلحه پاسخ داده شود؟ اینها مسائلی است که در یک چارچوب گفتوگویی با دانشجویان اقلیت حافظ وضع موجود میتوان مدنظر قرار داد. اما مسالهی اصلی، نه نفس گفتوگو با این دانشجویان که پرهیز از هرگونه ورود به میدان منازعه با آنان است. دانشجویان هرگز نباید اجازه دهند که نزاعشان با دولت به نزاعی درون دانشگاه تبدیل شود. دعوا با بیرون است، نه با درون دانشگاه. ------------------------------------ (1) الیاس نادران، نمایندهی مجلس، در روز 13 مرداد در گفتوگویی با سایت خبرآنلاین پیرامون نقش قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در حمله به کوی دانشگاه میگوید: «[در جریان بررسی حوادث کوی] ما جلساتی با آقایان سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی، مسئولان قرارگاه ثارالله و کمیتهی مربوط به پیگیری حوادث کوی در خود دانشگاه تهران داشتیم. حتی برای آنکه اشرافمان به موضوع بیشتر شود، با افراد آسیبدیده هم دیدار کردیم و سخنان آنها را هم شنیدیم. گزارش نمایندگانی که مسئول بررسی حوادث کوی دانشگاه بودند تقریباً نهایی شده است .... گزارش قرارگاه ثارالله نیز حداقل در دو سطح تهیه خواهد شد که آن هم نزدیک به نهایی شدن است. یک سطح از این گزارش به مقامات عالی کشور داده میشود و یک سطح هم برای افکار عمومی و رسانهها تنظیم خواهد شد .... قرارگاه ثارالله تهران مرجعی است که مأموریت دارد راجع به مسائل بعد از انتخابات پیگیر باشد. ما هم در جلساتمان با مسئولان این قرارگاه گفتوگو کردیم و اطلاعاتی را از آنها گرفتیم.» یورش وحشیانه به زندانیان سیاسی بند 4 زندان گوهردشت کرج دوشنبه، ۹ شهريور، ۱۳۸۸ روز یکشنبه 8 شهریور ماه حوالی ساعت 0830 حفاظت و اطلاعات و تعداد زیادی از گارد زندان به بند 4 زندان گوهردشت کرج یورش بردند و زندانیان سیاسی و سایر زندانیان را مورد یورش وحشیانه خود قرار دادند. گارد ویژه بصورت وحشیانه زندانیان بی دفاع را آماج باتون ها،مشت و لگد خود قرار دادند و با تحقیر و اهانت تمامی زندانیان سیاسی و سایر زندانیان را به محوطۀ زندان منتقل کردند. در این یورش وحشیانه تعدادی از زندانیان مجروح شدند که از جملۀ آنها آقای سید رضا حسینی 28 ساله با ضربات باتون از ناحیه دست زخمی گردید. گارد زندان زندانیان را به مدت 5 ساعت در زیر آفتاب و گرمای زیاد قرار دادند .در طی این مدت زندانیان حق استفاده از سرویسهای بهداشتی را نداشتند و زندانیان که بیمار مسن بودند از نوشیدن آب محروم بودند. همزمان که زندانیان در زیر آفتاب و گرمای زیاد قرار داشتند به سلولهای آنها یورش بردند و حداقل وسائل که خانواده های زندانیان برای آنها تامین کرده بودند یا تخریب کردند و یا با خود بردندو یا اینکه آنها را پخش کردند .آنها همچنین دست نوشته ها و یاداشتها و سایر وسائل زندانیان سیاسی را با خود بردند. از جمله زندانیان که امروز مورد یورش وحشیانه قرار گرفتند و با ضرب و شتم و توهین و تحقیر به محوطه زندان منتقل شدند آقای منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد ، آقای شیرمحمد رضائی ،حمید و اصغر بنازداده از نجات یافتگان قتل عام 1367 ،محمد علی منصوری ،ارژنگ داودی ،افشین بایمانی،صالح کهندل،علی معزی،هود یازرلو و سایر زندانیان سیاسی می باشند. پس از پایان یورش و حشیانه به زندانیان سیاسی ،زندانی سیاسی افشین بایمانی و آقای حامد حیدرپور از سالن نوجوانان سالن 12 به حفاطت و اطلاعات زندان برده شدند . آنها توسط نبی الله فرج نژاد تهدید به قتل شدند.نبی الله فرج نژاد معاون حفاظت و اطلاعات خطاب به آنها گفت: شما را می فرستم به بند 1 و دستور میدهم که با چاقو شماها را تک ،تک کنند ابتدا حامد را خواهیم کشت تا بدانید که ما جدی هستیم و خطاب به آقای بایمانی سپس تو را همین بلا رابر سرت خواهیم آورد. از طرفی دیگر امروز روز ملاقات خانواده های زندانیان سیاسی و سایر زندانیان با عزیزانشان بود. خانواده ها که بعضی از آنها از شهرستان و با زبان روزه برای دیدن عزیزانشان آمده بودند. بر خلاف معمول که ملاقاتها صبح صورت می گرفت خانواده ها تا ساعت 13:00 با زبان روزه و در گرمای زیاد در انتظار بسر بردند. یورش وحشیانۀ امروز به دستور وزارت اطلا عات صورت گرفت و توسط علی حاج کاظم و علی محمدی رئیس و معاون زندان ،کرمانی رئیس حفاظت و اطلاعات زندان،نبی الله فرج نژاد معاون حفاظت و اطلاعات زندان ،شجاعی و حبیب کرمی صورت گرفت.کرمانی و نبی الله فرج نژاد خود شخصا در ضرب وشتم و توهین به زندانیان سیاسی و سایر زندانیان شرکت داشت و به دستور آنها زندانیان با باتون ،مشت و لگد مورد ضرب وشتم قرار می گرفتند. فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران فرمانداری تهران: ادامهی اعتراضها منجر به تعطیلی دانشگاه تهران برای یک ترم میشود دوشنبه، ۹ شهريور، ۱۳۸۸ فرمانداری تهران طی نامهیی به مدیریت کوی دانشگاه تهران خواستار تعطیلی این دانشگاه بری دستکم یک ترم شدهاست. به گفته چند تن از دانشجویان دانشگاه تهران وقتی به اتاق اقای باقرزاده مدیریت کوی دانشگاه مراجعه کردند با نامهای از سو فرمانداری تهران برخورد می کنند که در آن قید شده بود «محرمانه». در این نامه نوشته شده «در صورتی که دانشجویان به اعتراضات خود در کوی دانشگاه ادامه دهند، کوی دانشگاه و دانشگاه تهران برای حداقل یک ترم باید تعطیل شود. تاریخ این نامه مربوط به دو روز پیش و برای ریاست دانشگاه تهران و مدیریت کوی دانش گاه نیز ارسال شده است . گفتنی است در دو ماه اخیر ساعت ده هرشب دانشجویان در کوی دانشگاه برای نشان دادن اعتراضات خود به دلیل وقایع اخیر، حمله به کوی دانشگاه و حمایت از جنبش مدنی بانگ الله و اکبر سر میدهند. هرانا «برای جنازه سعیده پورآقایی پول خواسته بودند» سعیده ۱۷ ساله و دانشآموز بود گفتوگوی دویچه وله با مهدی محمودیان، روزنامهنگار و عضو "کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه": دویچهوله: آخرین آماری که در باره کشتگان دارید چقدر است؟ مهدی محمودیان: تا امروز اطلاعات کاملا مستند مربوط به کشته شدن ۸۵ نفر را داریم. ما با ۳۵ خانواده دیدار مستقیم داشتهایم و خبرهای دقیق با نام و جزییات کشتگان را دریافت کردهایم. خبر مربوط به گورهای بدون نام در بهشتزهرا هم افکار عمومی را حساس کرد. تعدادی از خانوادهها آمدند و به ما گفتند تا بحال فکر میکردند بچههایشان زندانیاند و در نتیجه مدام جلوی دادگاه انقلاب و اوین بودهاند. اعلام این خبر موجب شد که ما با ۱۵ خانواده دیگر تماس پیدا کنیم و بعد روشن شد که عزیزان آنها کشتهشدهاند. کشتهشدن سعیده پورآقایی و یک مادر و پسر، از جمله خبرهای تازه ماست. سعیده با چند نفر دیگر، بخاطر گفتن اللهاکبر روی پشتبام از داخل خانه بازداشت شده، آن هم در حالیکه چند روز بیشتر از تولد ۱۷ سالگیاش نگذشته بود. بعد از مدتی، جنازه سوختهشده او را به مادرش نشان دادهاند. فاصله دستگیری تا نشان دادن جنازه چقدر بوده؟ فکر میکنم حداکثر ۲۰ روز پس از دستگیری، جنازه او را به مادرش نشان میدهند و برای تحویل آن پول طلب میکنند. و بعد مادر چه کرده؟ پول نمیدهد و در نتیجه سعیده را میبرند در یکی از همین گورهای بدون نام و نشان دفن میکنند. البته بعدا به ایشان میگویند که اینجا قبر فرزند شماست. مادر سعیده علاوه بر آنکه همسر شهید است، سه برادر شهید نیز دارد. در نتیجه با او همراهی نسبی کردهاند. فراموش نشود که یکی از مسئولان بهشتزهرا، در راستای خبر گورهای بدون نام و نشان مصاحبه کرد و گفت از ۴۴ قبر بدون نام که فعالان حقوق بشر مدعی شدهاند، صاحبان ۱۹ قبر پیدا شدهاند. باید بگویم که سعیده و آن مادر و پسر، در میان همین ۱۹ نفر هستند. جزییات کشته شدن آن مادر و فرزند چیست؟ این دو در خیابان آزادی احتمالا روز ۲۵ خرداد مورد هدف تیر قرار گرفتهاند. پسر دیگر این خانواده را بعنوان گروگان بازداشت کرده بودند تا اینها مراسم نگیرند و به کسی خبر ندهند. حتی نگذاشتهاند در مغازه یا خانه پارچه عزا بزنند. الان چون گروگان این خانواده آزاد شده، تصمیم به اطلاع رسانی گرفتهاند. ما به زودی عکس و اطلاعات دقیقتری در این مورد منتشر میکنیم.یکی از مشکلاتی که فعالان حقوق بشر در ایران دارند و نمیتوانند بخاطر آن آمار و اطلاعات دقیق بدهند، این است که خانوادهها شدیدا تحت فشارند و خبرهایی را که دارند، انتقال نمیدهند. فکر میکنید دلیل تناقضگویی مسئولان در ارائه آمار سرکوبها چیست، آیا آنها هم تحت فشارند؟ یکی از دلایل این است که در اوج سرکوبهاهرکس که دستش رسید، علیه مردم مسلح شد و اقدام کرد. خود فرمانده سپاه، رسما اعلام کرد که غیر از بسیج و سپاه، مردمی هم که احساس تکلیف کرده بودند وارد ماجرا شدند. واقعیت این است که حتی برخی هیئتهای مذهبی هم برای سرکوب مردم، دستکم مسلح به چوب و چماق شدند. در همین کهریزک، سه نهاد مستقل از یکدیگر در حال شکنجه متهمان بودهاند. در پاسارگاد هم همینطور. ما از بازداشتگاههایی خبر داریم که در اصل دفتر یا خانه بودهاند اما برخی بخاطر احساس تکلیف، از آنها برای نگاهداری و بازجویی و شکنجه استفاده کردهاند. در بهشتزهرا هم همینطور بوده است. هر نهادی برای خودش جنازهها را آورده داده و طبق سلیقه خودش دفن کرده. عدهای با جواز، عدهای بدون جواز، عده با هویت و دیگران بدون شناسایی دفن شدهاند. مهیندخت مصباح تحریریه: کیواندخت قهاری |