نامه مردم شماره 817، 4 خرداد 1388




انتخابات صحنه مهم مبارزه سیاسی برای افشای رژیم ضد مردمی و بسیج نیروهای اجتماعی!



شکست برنامه های ارتجاع برای برگماری مجدد نامزد ”اصلح“ ولی فقیه وظیفه مهم نیروهای مترقی و آزادی خواه


با داغ تر شدن تنور مبارزه انتخاباتی، نیروهای ارتجاعی تهاجم سازمان یافته یی را برای تغییر نتیجه انتخابات آغاز کرده اند. خبرهای نگران کننده در مورد افزایش بی سابقه صندوق های سیار و گزارش های متعدد درباره آماده شدن سپاه، بسیج و نیروهای سرکوبگر، زیر نظر دفتر خامنه ای، برای مداخله وسیع در انتخابات و برگماری مجدد احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری ”اصلح“ رژیم نمی تواند برای همه نیروهای آزادی خواه و ملی میهن ما نگران کننده نباشد. بر اساس گزارش رسانه های گروهی کامران دانـشجو، رییس سـتــاد انـتـخــابــات کـشــور، در مـصــاحـبـه مطبـوعـاتـی روز یکشنبه از ده برابر شدن تـعــداد صـنــدوق‌هــای سـیــار انـتـخـابـات ریـاسـت‌جـمـهـوری خبر داد. علی‌اکبر محتشمی‌پور، ”رییس کـمـیـتــه صـیــانـت از آرای مـردمـی سـتـاد مهنـدس مـوسـوی“ در این باره از جمله گفت: ”مـن تصـور مـی‌کنـم آقـای دانـشـجـو اشـتـبـاه می‌کند و عدد و رقم را با یـک صـفـر اضافه می‌خواند و 1400 صندوق سیار بوده است و ایشان تعداد صندوق‌ها را 14000 خوانده است.“
وی اضــافــه کـرد: ”اگـر چـنـیـن خـبـری درسـت بـاشـد، نشـان‌دهنـده و تـاییـدکننـده دغـدغـه‌هایی است که نامزدهای این دوره ریـاسـت‌جـمـهـوری در رابـطـه بـا سرنوشت آرای مـردم داشـتـه‌انـد و بـراسـاس هـمـین نـگـرانـی کمیته‌های صیانت از آرای مردم شکل گرفته است. اصـلا مـعقول نیست از 46000 صندوق، 14000 صـنـدوق سیار باشند و این مساله‌ای اسـت کـه بـایـد بـا آن بـه طور جدی برخورد شود.“
این تلاش های خامنه ای و نزدیکان او برای تأثیر گذاری بر نتایج انتخابات آینده از این منظر نیز قابل توجه است که کارنامه سیاه و ضد مردمی دولت احمدی نژاد آنچنان است که حتی طیف های گوناگون نیروهای ”ذوب در ولایت“ بر سر توافق برای حمایت از احمدی نژاد به شدت دچار تفرقه و چند دستگی هستند. بر اساس گزارش اعتماد: ”ديروز تمام تلاش عقلاي جناح راست براي سرپوش گذاشتن بر اختلاف بر سر نام احمدي نژاد در مجلس بي نتيجه ماند و مخالفان و موافقان احمدي نژاد در برابر هم صف کشي کردند تا بار ديگر تندروي نمايندگان طيف رايحه خوش خدمت، هر گونه «ريش سفيدي» را ناممکن سازد. علي لاريجاني و حاميانش 75 اصولگرايي شدند که به محمود احمدي نژاد راي منفي دادند. اما روح الله حسينيان و حاميان رايحه خوش خدمتي هم گر چه 50 نماينده بيشتر نيستند اما زنگ خطر رقيب اصلاح طلب سبب شد 30 نماينده ديگر هم از سر مصلحت به آنها بپيوندند و سرانجام 80 نماينده خواستار حمايت فراکسيون اصولگرايان از محمود احمدي نژاد شدند.“
از سوی دیگر وابستگان تبلیغاتی و چماق داران مطبوعاتی رژیم نیز کارزار وسیعی را بر ضد نامزدهای اصلاح طلبان حکومتی سازمان دهی کرده اند که نقش کیهان، به سردبیری شکنجه گر وزارت اطلاعات، شریعتمداری در آن نمونه است. کیهان در برخورد با کروبی و همچنین مصاحبه تلویزونی اخیر موسوی، ضمن حملات شدیدی از جمله نوشت: ”موسوی سخن تازه ای علیه رئیس جمهور و دولت نهم نداشت و آنچه در این باره بر زبان آورد، دقیقاً و بی کم و کاست- تأکید می شود بی کم و کاست- همان جملاتی بود که دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب طی چند سال اخیر علیه احمدی نژاد بر زبان و قلم آورده و هنوز هم می آورند. اما آقای مهندس موسوی به بهانه سیاه نمایی علیه احمدی نژاد بسیاری از آموزه های اسلامی و انقلابی را مورد هجوم قرار داد و به نظرات صریح و خالی از ابهام حضرت امام حمله کرد. آقاي موسوي، چرا به شعور و حیثیت مردم اهانت می کند و به آنان اتهام می زند که برای استقبال از رئیس جمهور خویش پول دریافت کرده اند؟! یعنی دقیقاً همان اهانت و اتهامی که مدتهاست اسرائیل، آمریکا و ضد انقلابیون فراری علیه مردم شریف و مسلمان ایران روا می دارند.“
ما در هفته های اخیر ضمن تأکید بر واقعیت های کنونی جامعه، امکانات عینی و ذهنی جنبش مردمی و سطح سازمان یافتگی و توان نیروهای اجتماعی و نیروهای سیاسی دگراندیش و آزادی خواه کشور و در عین حال با طرح انتقادات و اشکالات جدی از نامزدهای اصلاح طلبان و سیاست های اعلام شده از سوی آنها بر این نکته تأکید کرد و می کنیم که مبارزه انتخاباتی، عرصه مهم مبارزه سیاسی بر ضد رژیم ولایت فقیه و افشای کارنامه ضد مردمی رژیم و دولت برگمارده آن در زمنیه های گوناگون است. در عین حال انتخابات فرصتی است برای بسیج نیروهای اجتماعی کشور، برای همکاری و تلاش مشترک نیروهای مترقی و آزادی خواه، و همچنین برای بسیج و سازمان دهی نیرو و گسترش امکانات جنبش برای مقابله با برنامه های ارتجاع. حجاریان در این زمینه ضمن تحلیل مشابهی می گوید: ”اما در فضاي رقابت به علت باز شدن فضاي نسبي، هم رقبا و هم هواداران توانسته‌اند بسياري از سياهكاري‌ها و تباهي‌هاي دولت را روي دايره بريزند .البته من نمي‌دانم كه لغت سياه‌ نمايي اخيرا از كجا آمده است وقتي دولتي كه سياهكاري مي‌كند طبعا كارگزار كار وي سياه خواهد بود، مگر آنكه در لحظاتي حتي لاش مرده سگي را ببينيم و بگوييم كه به جمع دندان سفيدي دارد اما براي خبرنگاري كه مي‌خواهد گزارش دقيقي از اوضاع كشور بدهد، اين نگاه كارساز نيست و شايد نوعي خيانت به مردم باشد. در هر حال در اين انتخابات نيز بسياري از لوش لجن‌ها از كف مرداب به سطح آمده‌اند و مردم ديده‌اند كه پشت صحنه چه خبر است.“ (به نقل از پایگاه خبری امروز) ما تکرار می کنیم که انتخابات کنونی نه تنها آزاد نیست بلکه روند تحمیل شده ای است از سوی رژیم ولایت فقیه، که در چارچوب نظارت مرتجعان شورای نگهبان و دخالت آشکار و نهان نمایندگان خامنه ای و دستگاه های سرکوبگر، برای برگماری مرتجعی همچون احمدی نژاد بر کرسی ریاست جمهوری برگزار می شود. در چنین چارچوب تنگ و انحصار طلبانه یی انتظار تحولات بنیادین و دموکراتیک داشتن از انتخابات تصور بی پایه و نادرستی است که بی گمان ما را به تحلیل های نادرست و غیر واقع بینانه از شرایط کنونی سوق می دهد. در عین حال نمی توان به مردم گفت که با خانه نشستن و دوری از چنین روندی می توان به خواست های اساسی شان، از جمله تخفیف فقر و محرومیت، کاهش بیکاری، تورم و فشارهای کمر شکن اقتصادی بر خانواده ها، و تخیفیف جو خشن سرکوب کنونی، دست یافت. بهره برداری از امکانات محدود کنونی برای سازمان دهی نیروهای اجتماعی حول شعارهای مردمی و تلاش برای تحمیل این خواست ها بر برنامه های اصلاح طلبان حکومتی گامی در احیای روحیه مبارزه طلبی و فایق شدن بر عقب گردهای ناشی از نتایج انتخابات گذشته و روی کار آمدن دولت احمدی نژاد است. باید تمام تلاش ها را برای شکست دادن نامزد اصلی ارتجاع، یعنی محمود احمدی نژاد به کار گرفت. تحقق چنین امری گامی هر چند کوچک در تخفیف فشارهای کنونی و حرکت به سمت احیای روند اصلاحات و بازسازی نیروهای اجتماعی برای مبارزه سرنوشت ساز آینده در راه طرد رژیم ولایت فقیه است.








این هم نمونه دیگری از دغلکاری و تزویر دشمنان حزب



نشریه ضد توده ای ”راه توده“ که برای نشر اکاذیب و ضربه زدن به حزب توده ایران منتشر می شود، در شماره 223 خود مطلبی را با عنوان ”گزارش راه توده از اجلاس 49 حزب کمونیست و مترقی جهان“ منتشر کرده است. این نشریه در گزارش از این نشست می نویسد: ”راه توده که یک عضو شورای سردبیری، به همراه دو تن از مترجمین و نویسندگان خود را به این کنفرانس اعزام کرده بود، موفق شد با چند تن از رهبران هیئتهای نمایندگی پیرامون مسائل جهانی و مسائل خاص کشورها گفتگو کند. از میان این گفتگوها، دراین شماره گفتگوئی را می خوانید که با سرپرست هیات اعزامی حزب کمونیست فدراتیو روسیه، بدلیل اهمیت دیدار اخیر رهبر و اعضای رهبری این حزب با رئیس جمهور روسیه ”مدویدف“ انجام شده است. در شماره های آینده گزارش ها و مصاحبه های دیگری را منتشر خواهیم کرد.“
در پی تماس رهبری حزب با رفقای حزب ”کارگران بلژیک“ که میزبانی این نشست را بر عهده داشتند و گفتگوی تلفنی با مسئول شعبه بین الملل این حزب روشن شد که افراد ”راه توده“ برای اجازه شرکت یافتن در این نشست خود را به دروغ نمایندگان حزب توده ایران معرفی کرده اند. به قول رفیق ”بودیون دکرز“، مسئول روابط بین المللی حزب ”کارگران بلژیک“، این افراد با حیله و تقلب خود را نمایندگان حزب معرفی کردند و وارد جلسه شدند. در نامه رسمی شعبه روابط بین المللی حزب ”کارگران بلژیک“ به رهبری حزب ما (30 اردیبهشت، 20 ماه مه)، از جمله می خوانیم:
”رفقای عزیز حزب توده ایران پوزش ما را در زمینه اجازه شرکت دادن به افرادی که خود را نمایندگان توده معرفی می کردند بپذیرید. ما در آن روز بسیار مشغول بودیم و تعداد رفقای مان نیز به دلیل برگزاری دو انتخابات در بلژیک (انتخابات پارلمان اروپا و انتخابات محلی) کمتر از معمول بود. زیر فشار برگزاری جلسه در آن روز و اصرار شدید این افراد که خود را نمایندگان حزب معرفی می کردند، ما از آنجایی که هیچ اطلاع رسمی از سوی حزب توده ایران در زمینه شرکت این افراد نداشتیم -که روال عادی کار ماست - بالاخره قبول کردیم که این افراد تنها به عنوان حضار، و نه شرکت کننده در این نشست حضور یابند. ما در آن هنگام از ماهیت اصلی این افراد مطلع نبودیم ولی امروز می دانیم. ما از سردرگمی پیش آمده و مشکلاتی که این امر می تواند برای شما ایجاد کند متأسفیم. هیچ نامی از این افراد در اسناد رسمی کنفرانس و گزارش های آن برده نخواهد شد.
پوزش ما را بار دیگر بپذیرید. با درودهای کمونیستی بودیون دکرز، مسئول شعبه روابط بین المللی حزب کارگران بلژیک.“
ما در سال های اخیر اسناد گوناگونی را در زمینه عملکرد سئوال برانگیز این نشریه و مسئول آن در عرصه های مختلف از جعل تاریخ حزب زیر عنوان ”یاد مانده ها“ تا انتشار ”اسناد“ پخته شده در وزارت اطلاعات رژیم، دفاع از خائینی همچون شهبازی و پرتوی و دفاع نهان و آشکار از رژیم ولایت فقیه منتشر کرده ایم. این ”شاهکار“ اخیر ”عضو شورای سردبیری...” در تلاش برای نفوذ در جنبش کارگری و کمونیستی جهان با توسل به دغلکاری و دروغ نمونه دیگری از ماهیت و شکل عملکرد این جریان ضد توده ای است.







شکنجه گر وزارت اطلاعات، کیهان و معنای مباحثه در رژیم ولایت فقیه



یکی از موضوعات بحث برانگیز هفته های اخیر جدال میان مهدی کروبی و روزنامه کیهان حسین شریعتمداری است. محمد علی ابطحی در ”وب لاگ“ 12 اردیبهشت ماه خود، در مطلبی با عنوان:“کروبی به نمایندگی از اهالی فرهنگ و سیاست دربرابر کیهان“، با بزرگنمایی کروبی، از جمله می نویسد: ”در طول این سال ها کیهان در حقیقت نقش کسی را داشته که وسط چهارراه شهر مطبوعات ایستاده است و هرکسی را که نمی پسندد مورد اهانت و فحاشی قرار می دهد ... معمولاٌ وقتی آدم ها برای اهداف کیهان خطرناک می شوند، سهمیه فحاشی پیدا می کنند ....”
صرف نظر از واقعیتٍ مطلب در خصوص کیهان و نقش این روزنامه متعلق به ولی فقیه در تخریب دگراندیشان و دست اندرکاران فعالیت های فرهنگی و مطبوعاتی و ارتباط مستحکم آن با محافل پرنفوذ امنیتی رژیم، معلوم نیست چرا و به چه دلیلی یکباره مهدی کروبی صرفاٌ با یک نامه نگاری، به نماینده و نماد و مدافع ” اهالی فرهنگ و سیاست در برابر کیهان“ بدل می گردد. درخصوص برخورد کروبی و کیهان و محتوی آن، باید به نکاتی اشاره داشت که به اعتقاد ما تاکید برآنها از اهمیت جدی برخوردار است، زیرا نمی توان از پایبندی به ”حقوق شهروندان“ سخن گفت اما با مرزبندی خودی و غیرخودی، برسرنوشت هزاران دگراندیش در طول سه دهه گذشته چشم فروبست. بی اعتنایی به آنچه برسر دگراندیشان آمده ( که رفتار با اندیشمند فقید زنده یاد احسان طبری یکی از نمونه های آن است) خود معیاری بر شعارهای تبلیغاتی امروزی است.
درجدال کروبی و کیهان، حسین شریعتمداری با وقاحت تمام که از مشخصه های شکنجه گران جمهوری اسلامی است، از سوابق خود در دهه شصت خورشیدی یاد می کند و از اینکه درزندان های مختلف به کار شکنجه مشغول بوده وبه همین علت از سوی خمینی مورد تشویق و تایید قرار گرفته، به عنوان یک سابقه ارزنده در میان چهره های حکومتی نام می برد. شریعتمداری در نامه خود به کروبی که در کیهان 13 اردیبهشت ماه انتشار یافته از جمله نوشته است:“ پرسیده اید که آیا بنده تاکنون ملاقاتی با حضرت امام (ره) داشته ام؟ برای مزید اطلاع جنابعالی باید بگویم، آری، بارها توفیق زیارت آن بزرگوار را داشته ام و از جمله، بعد از دستگیری اعضای حزب توده با واسطه شهید محلاتی که درآن زمان نماینده حضرت امام (ره) در سپاه بودند برای مباحثه با احسان طبری درباره مارکسیسم و نقد آن ماموریت یافتم و بعد از بازگشت مرحوم احسان طبری به اسلام – که نتیجه مستقیم مراجعه وی به شخصیت عظیم حضرت امام (ره) و آثار استاد شهید مطهری بود – مورد لطف حضرت امام نیز قرار گرفتم . . . ”.
پایگاه خبررسانی رجانیوز وابسته به باندهای هوادار احمدی نژاد نیز به تاریخ 13 اردیبهشت ماه این بخش نامه شریعتمداری را تحت عنوان ”احسان طبری با آثار مطهری به اسلام بازگشت“ منتشر ساخت و نوشت: ” احسان طبری نویسنده و نظریه پرداز مارکسیست و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران بود. که پس از انقلاب از گذشته خود اظهار ندامت کرد.“
شریعتمداری از ماموریت بازجویی خود در زندان با عنوان مباحثه یادکرده است و ابداٌ اشاره ای به شکنجه نمی کند. حال ببینیم معنای مباحثه ای که وی مدعی آن است چیست؟ ما دراین زمینه به دو نامه به عنوان دو سند تاریخی که از درون زندان های جمهوری اسلامی نگاشته شده و به بیرون ارسال گردیده و در مطبوعات نیز به چاپ رسیده است، استناد می کنیم تا خوانندگان و همه وجدان های بیدار معنی مباحثه در زندان های رژیم ولایت فقیه را به خوبی درک کنند. این دو نامه، یکی بوسیله رفیق شهید دکتر احمد دانش شریعت پناهی به تاریخ 16 فروردین 1366 از زندان اوین خطاب به آیت الله منتظری و دیگری توسط رفیق شهید هوشنگ قربان نژاد درتاریخ 1 مرداد 1366 از زندان گوهردشت خطاب به دادستانی انقلاب اسلامی تهران نوشته شده است. هر دو نویسنده اعضای رهبری حزب توده ایران بودند که درجریان فاجعه ملی قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367 اعدام گردیدند.
رفیق شهید دکتر احمد دانش در نامه خود به آیت الله منتظری می نویسد: ” کوشش برای تغییر عقیده از طریق اعمال فشار و زور بیهوده است... درحالیکه بارها و بارها شنیده و در قانون اساسی جمهوری اسلامی خوانده بودم که شکنجه ممنوع است، خود شکنجه شده و بارها و بارها شاهد شکنجه های بیرحمانه انسان های دیگر بوده ام. انسان هایی که صدای خش خش خزیدن پیکر علیل آنها را شنیده و از زیر چشم بند دیده ام که چون دراثر شکنجه قادر به راه رفتن نبوده اند و برای نقل مکان بر روی پای خود می خزیدند و من با دیدن این صحنه ها، درد خود را فراموش می کردم و باخود فکر می کردم این کیست؟ و جواب می دادم مهم نیست که اسمش چیست و عقیده اش کدام است. این دیگر یک فرد و یک انسان نیست، همه انسانیت و همه بشریت است که چنین ذلیل و بیچاره بر روی زمین می خزد. انسان هایی را دیده ام که در اثر زخم ها و دردهای ناشی از شکنجه استفراغ می کردند و در نتیجه آنقدر آب از دست می دادند که پوستشان خشک می شدو خطر مرگ تهدیدشان می کرد و برای نجات جانشان که اکثریت خواهان این نبودند، می بایست به تزریق سرم متوسل شد. انسان هایی را دیده ام که از شدت ضربه های شلاق خون ادرار می کردند و به علت از کار افتادن کلیه ها می بایست دیالیز می شدند. البته از حق نگذریم که نام این اعمال را تعزیر گذاشته بودند....”
رفیق شهید دکتر احمد دانش درنامه خود تاکید می کند: ”عده زیادی از کم سالان و جوانان و پیران، از زن و مرد و از گروه های مختلف سیاسی و یا طیف عقاید کاملاٌ متفاوت و از جمله تعداد زیادی از رفقای من، به این وضع دچارند که به جای رسیدگی به وضع حقوقی و قضایی آنها، تحت انواع فشارها برای پذیرفتن موقعیت و وضعیتی به نام تواب بخوانید تن دادن به ریا و تزویر و نفاق واقعی قرار دارند... از آنچه که در هنگام به اصطلاح بازجویی ها گذشته است، می گذرم، بیشتر جلسات، شکنجه روانی و جسمی بود تا جلسه بازجویی. درهمه این جلسات متهم با چشم بسته شرکت می کرد و همه آنها با فحاشی شدید و کتک همراه بود.... ”
این نامه افشاگر، یک سند رسمی و غیر قابل چشم پوشی از وضعیت زندان ها و رفتار با دگراندیشان است و به خوبی معنا و مفهوم مباحثه مورد اشاره افرادی چون سردبیر کیهان، حسین شریعتمداری را آشکار می سازد.
نامه دوم توسط رفیق شهید هوشنگ قربان نژاد نگاشته و از درون زندان به مقامات دادستانی انقلاب اسلامی ارسال گردیده است. رفیق قهرمان هوشنگ قربان نژاد از افسران توده ای بود که درجریان کودتای 28 مرداد دستگیر و مورد شکنجه های حیوانی قرار گرفت. او درنامه افشاگرانه خود شکنجه های دو رژیم را مقایسه کرده و با صراحت و شجاعت خطاب به مسئولین رژیم ولایت فقیه می نویسد: ”... وقتی سخن از زندان و رفتار با زندانیان اعم از سیاسی و عادی، در زندان های جمهوری اسلامی به میان می آید، چنان مبالغه می کنند که به خواننده، شنونده و بیننده خالی الذهن و همه آنهایی که از دور دستی بر آتش دارند یقین می شود... که زندان های جمهوری اسلامی را هم چون استراحت گاه تجسم می کنند... من که نزدیک به 5 سال است در زندان های مختلف تهران بوده و هستم... دایماٌ تحت شکنجه های جسمی و روانی و رفتار موهن مسئولین زندان بوده و هستم... باید اضافه کنم در زندان های دوران ستم شاهی که تقریباٌ 13 سال را در آنها به سر برده ام، هرگز مشابه با چنین صحنه هایی برخورد نکرده ام...”.
چنین است معنای مباحثه در فرهنگ جنایتکارانی چون حسین شریعتمداری ها و احمدی نژادها و همه آن شکنجه گران که اینک در پست های کلیدی رژیم ولایت فقیه عامل غارت و چپاول و جنایت هستند. آنچه درتاریخ درخشیده و خواهد درخشید، انسانیت و انسان های شرافتمندی هستند که زندگی خویش را وقف عدالت، آزادی و حقیقت کرده اند و احسان طبری یکی از این چهره های پر فروغ به شمار می آید!







در حاشیة رویدادهای هفته ای که گذشت



جنبش دانشجویی دررویارویی با ارتجاع حاکم
مخالفت روز افزون با طرح امنیت اجتماعی و گشت های ارشاد
جوانان و طرح برخورد با خانه های مجردی


جنبش دانشجویی دررویارویی با ارتجاع حاکم

ادامه مبارزات دانشجویان دردانشگاه های سراسر کشور، مرتجعان حاکم را دروضعیتی دشوار قرارداده است. ارگان ها و نهادهای امنیتی درماه های گذشته کوشیدند با دستگیری، اخراج و محرومیت از تحصیل، جنبش رانشجویی را مهار کرده و از میزان تاثیر گذاری آن برتحولات به ویژه روند مربوط به انتخابات ریاست جمهوری بکاهند. اما با وجود تمامی لطماتی که سیاست سرکوب هدفمند به مبارزات جوانان و دانشجویان وارد ساخته و می سازد، این جنبش دربرابر ارتجاع حاکم تسلیم نشد و با حمایت توده های وسیع دانشجو و همبستگی دیگر گردان های جنبش مردمی به مبارزه ادامه داده و می دهد. به گزارش خبرنامه امیرکبیر، 22 اردیبهشت ماه امسال، تریبون آزاد دانشجویی برای آزادی مبارزان دربند، درصحن اصلی دانشگاه پلی تکنیک (امیرکبیر) برگزار شد. این خبرنامه گزارش داد: ”تریبون آزاد دانشجویی برای آزادی، دیروز (21 اردیبهشت ماه دردانشگاه پلی تکنیک، درحالی برگزار شد که 35 نفر از دانشجویان این دانشگاه از صبح روز دوشنبه به دانشگاه ممنوع الورود شدند. این دانشجویان درحالی که صبح دیروز برای حضور درکلاس های خود قصد ورود به دانشگاه داشتند، توسط ماموران انتظامات وحراست دانشگاه، مطلع شدند که، به دانشگاه ممنوع الورود شده اند. درتریبون آزاد ... صدها دانشجوی دانشگاه پلی تکنیک ونیز برخی اعضای دفتر تحکیم وحدت و اعضای شورای تهران این اتحادیه حضور داشتند. تداوم بازداشت چهار دانشجوی دربند، عملکرد چهارساله دولت نهم، سرکوب فعالان مدنی و بسته شدن فضای دانشگاه درآستانه انتخابات، محورهای اعتراضات درتریبون آزاد روز دوشنبه (21 اردیبهشت ماه) بود، گفتنی است روز یکشنبه انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک با صدور بیانیه ای .... به اتهامات واهی علیه دانشجویان پلی تکنیک اعتراض کرده بود....“
از دیگر سو با انتشار اتهامات واهی بر ضد برخی دانشجویان دربند و همزمان با نامه های حسین شریعمنداری به کروبی و تاکید شریعتمداری بر این مساله که گویا بازجو نبوده و درشکنجه دگر اندیشان از جمله زنده یاد احسان طبری دست نداشته، خبرنامه امیرکبیر با افشای شکنجه دانشجویان دربند برای گرفتن اعترافات اجباری و دروغ از جمله نوشت: ”عصبانیت روزنامه بازجو شریعتمداری از آشکار شدن شکنجه های دانشجویان ... شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه اطلاعاتی کیهان که بازجو بودن را افتخار می داند، احتمالا شکنجه دادن دانشجویان را هم دارای ثوابی عظیم به شمار می آورد ... افشاگری های شکنجه گران چنان بر سردبیر بازجوی کیهان سخت آمده است که از روا داشتن هیچ اتهامی بردانشجویان ....اهمال نکرده است.....“
همچنین بیش از 54 تشکل دانشجویی، انجمن های اسلامی دانشگاه ها از سراسر ایران با انتشار نامه ی سرگشاده تحت عنوان، نه، به احمدی نژاد، کارنامه دولت ارتجاع حاکم را فوق العاده سیاه و زیان بار برای کشور ارزیابی کرده و خاطر نشان ساختند: ”به جرئت می توان گفت دانشگاه، این مهمترین کانون آزادی خواهی و روشنگری سهمگین ترین ضربات و بیشترین فشارها را از جانب دولت نهم دریافت کرده است .... روی کار آمدن محمود احمدی نژاد و حضور نظامیان درحوزه اجرایی کشور، منجر به حاکم شدن یک نگاه امنیتی و سرکوبگر به جریانات اجتماعی و سیاسی گردید که ادامه روند سلب تنفس از گروها و فعالین سیاسی آزادی خواه، کشور را درآستانه انفجار اجتماعی قرار خواهد داد .... ما معتقدیم حضور دوباره محمود احمدی نژاد موجب تشدید تمامی بحران ها و فروپاشی اجتماعی خواهد. با صدای بلند فریاد برمی آوریم احمدی نژاد باید برود. نه به احمدی نژاد و توقف روند فعلی می تواند، می تواند تصمیمی عقلانی از طرف همه گروه ها، احزاب و فعالین سیاسی و مدنی آزادی خواه و اصلاح طلب باشد ....“
علاوه بر اینها، جنبش دانشجویی با حمایت از نشست سراسری حق تحصیل که به ابتکار برخی فعالان حقوق اقلیت های مذهبی بویژه هم میهنان بهایی دردو شهر تهران و شیراز برگزار گردید، سیاست های ضد انسانی وتبعیض آمیز ارتجاع حاکم و دولت احمدی نژاد را به چالش گرفت. دراین اوضاع حساس، حفظ وحدت جنبش دانشجویی، تشخیص درست صحنه سیاسی و تحکیم پیوند با دیگر گردان های جنبش مردمی از الویت های اساسی جنبش دانشجویی درمبارزه برای درهم کوبیدن ارتجاع حاکم درانتخابات دوره دهم ریاست جمهوری است!

مخالفت روز افزون با طرح امنیت اجتماعی و گشت های ارشاد

مخالفت جدی و عمیق اجتماعی، به ویژه از سوی جوانان وزنان کشور، با طرح امنیت اجتماعی و گشت های ارشاد، بسیاری از محافل با نفوذ حکومتی را به فکر چاره دراین زمینه انداخته است. درعین حال نامزدی های اصلاح طلب حکومتی نیز از برنامه توقف گشت های ارشاد در صورت پیروزی درانتخابات سخن می گویند. به عبارتی با نزدیک شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری بحث داغ درباره عملکرد نیروهای انتظامی، بسیج و دیگر ارگان های فعال درزمینه طرح امنیت اجتماعی جریان دارد. دراین خصوص عامل اصلی چنین بحث و برخوردهایی نارضایتی گسترده اجتماعی از چنین طرح ارتجاعی است. درتمام این مدت یعنی از زمان اجرای طرح امنیت اجتماعی، گشت های ارشاد و طرح گشت های اوباش بسیج درمحلات، نیروهای انتظامی و بسیج هزاران زن و مرد، پیروجوان را مورد آزار و اذیت قرار داده و بدیهی ترین حقوق فردی و اجتماعی افراد را پایمال ساخته اند. هدف اصلی این طرح و حضور پرمعنای بسیج درشهرهای بزرگ کشور دردرجه نخست ایجاد جو رعب و وحشت وسرکوب هرگونه صدای حق طلبانه بوده و هست. به همین دلیل این طرح بخشی از برنامه ارتجاع حاکم برای مقابله با نارضایتی اجتماعی روبه گسترش و سرکوب جنبش مردمی است. بی جهت نبود که معاون دادستان تهران درگفت و گو با خبرگزاری فارس 29 فروردین امسال اعلام داشت: ”گشت های ارشاد تعطیل بردار نیست و این گشت ها به کار خود ادامه خواهند داد. طرح امنیت اجتماعی اجتناب ناپذیر است. برخورد با بدحجاب، بی توجهی به اخلاق اجتماعی، عدم رعایت شئونات اسلامی و پوشش های نامناسب مردان و زنان بخشی از طرح امنیت اجتماعی است و همه طرح نیست ....“ از سوی دیگر پاسدار اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروهای انتظامی نیز اعلام کرد:“ طرح گشت های بسیج درمحلات که با هدف تامین امنیت اجتماعی هر شب از ساعت 24 تا 6 صبح از اول آذر ماه سال گذشته درکشور اجرا شده است، بسیار مطلوب ارزیابی می شود. بسیج طبق قانون، ضابط قضایی است و درجایی که نیروی انتظامی حضور ندارد، به تنهایی می تواند اقدام کند و نیروهای بسیج در برقراری امنیت در محلات اصلی ترین عامل به شمار می آیند.“ تاکید مسئولان رنگارنگ ارتجاع حاکم و نیروهای امنیتی و قضایی بر ادامه طرح امنیت اجتماعی و گشت های بسیج وارشاد، نشانگر هراس مرتجعان از وضعیت موجود است. به رغم سلطه رژیم ولایت فقیه برارکان اصلی کشور و تبلیغات و امکانات گسترده آن، مردم ایران از طبقات گوناگون اجتماعی با برنامه، ساست و افکار قرون وسطایی که به جامعه هر روزه تحمیل می شود، مخالفت کرده و مبارزه می کنند. وجود گشت های ارشاد و بسیج به نوبه خود ثابت می کند، رژیم ولایت فقیه و به ویژه طیف ارتجاع حاکم دربرابر مردم و خواست ها ونیازهای مشروع، قانونی و به حق آنان از جمله حقوق دمکراتیک فردی واجتماعی خصوصا آزادی های دمکراتیک دروسیع ترین شکل آن نیازمند سرکوب واعمال فشار است. برچیدن گشت های بسیج و ارشاد و تعطیل ساختن طرح ارتجاعی امنیت اجتماعی یک خواست همگانی است، با مبارزه ای سازمان یافته می توان ارتجاع را دراین زمینه به عقب راند و به شکست کشانید!

جوانان و طرح برخورد با خانه های مجردی

ارتجاع حاکم درکنار برنامه هایی نظیرگشت های ارشاد و طرح امنیت اجتماعی از مدتی قبل برنامه هدفمند سرکوب اعتراضات جوانان کشور را با نام برخورد با خانه های مجردی به اجرا گذاشته است. هزاران جوان درچارچوب این طرح فوق العاده ارتجاعی مورد تعرض ماموران امنیتی و نیروهای انتظامی قرار گرفته و دربسیاری موارد با ضرب و شتم و ایجاد جو رعب و وحشت بازداشت و روانه زندان و پاسگاه های پلیس شدند. یورش به خانه های مجردی درواقع طرحی است برای سرکوب جوانان و پایمال ساختن حقوق بدیهی و شخصیت مستقل و پویای آنان!
دراعتراض به این طرح گروهی از وکلای دادگستری، ضمن تاکید بر حقوق جوانان و حق آنان در برخورداری از یک زندگی مستقل و شرافتمندانه، حرکت نیروهای انتظامی و برخورد قوه قضاییه را خلاف قانون اساسی نامیدند. رژیم ولایت فقیه برای اجرای برنامه های ضد مردمی خود به سرکوب و ایجاد جو رعب و وحشت نیازمند است، طرح برخورد با خانه های مجردی درراستای چنین سیاستی قابل ارزیابی بوده و معنا می دهد. به علاوه جوانان کشور همواره از مخالفان اصلی رژیم قلمداد شده و نقش آنها درمبارزه اعتراضی کنونی علیه ارتجاع حاکم غیر قابل چشم پوشی است، بنابر این خاموش کردن صدای اعتراضی این بخش جامعه از هدف های درجه اول به شمار می آید. انتخاب زمان اجرای این طرح، شکل اجرای آن و سرکوب جوانان نشان میدهد، ما با برنامه ای حساب شده مواجه هستیم که لبه تیز آن متوجه جوانان میهن است!
تجربه سالیان اخیر ثابت می کند جامعه جوان ایران را نمی توان با چنین طرح هایی سرکوب و به انقیاد کشاند!







کودکان کار، قربانی برنامه های رژیم ولایت فقیه!



باگذشت یکسال پس از تهیه طرح ساماندهی کودکان خیابانی، و تبلیغات پرسروصدا پیرامون اقدامات دولت درخصوص حل این معضل اجتماعی، اخبار و گزارشات متعدد حاکی از آن است که ده ها هزار کودک خیابانی درسراسر کشور همچنان دروضعیتی ناگوار قرار دارند و رشد فزاینده فقر درجامعه به افزایش تعداد این کودکان معصوم وبی گناه انجامیده است. براساس آمار های سازمان یونیسف و برخی نهادهای مستقل مردمی تعداد کودکان کار و خیابانی درسراسر ایران بالغ بر 5 /1 میلیون نفر است و بسیاری از گزارشا نیز از افزایش نگران کننده ای آمار طی دو سال اخیر حکایت می کنند. درسال های اخیر رژیم ولایت فقیه و خصوصا دولت ضد مردمی احمدی نژاد با تبلیغات بسیار از ارایه طرح هایی برای حل معضل کودکان کار سخن گفته اند. دراواخر بهمن ماه سال گذشته، خبرگزاری مهر اعلام داشت، 20 میلیارد ریال برای ساماندهی کودکان خیابانی اختصاص یافته است، این خبرگزاری نوشت : ”وزارت رفاه و تامین اجتماعی اعلام کرده از محل بند ب تبصره 15، مبلغ 20 میلیارد ریال اعتبار به سازمان بهزیستی کشور جهت سامان دهی کودکان خیابانی اختصاص یافت.“
درادامه گزارش آمده است: ”کودکان خیابانی به افراد زیر 18 سال اعم از دخترو پسر اطلاق می شود که برای بقا خود مجبور به کار و زندگی درخیابان هستند، بنابراین جهت بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی، ارایه خدمات درزمینه های اجتماعی، آگاه سازی ا زمصرف مواد و بیماری های همچون هپاتیت و ایدز به منظور ارتقای سلامت جسمانی و درنهایت توانمندسازی کودکان خیابانی درجهت کنترل و کاهش آسیب های اجتماعی ناشی از این پدیده، مورد تاکید وزارت رفاه و تامین اجتماعی است ....“
درخصوص این کودکان مظلوم که قربانی برنامه های ضد مردمی اقتصادی-اجتماعی رژیم ولایت فقیه و گسترش فقر درجامعه هستند تمامی گزارش ها از وضعیت ناهنجار و غیر انسانی حاکم برزندگی آنها حکایت می کند. دراواسط سال گذشته یکی از اعضای موسس شبکه یاری کودکان کار و خیابانی درمصاحبه ای خاطر نشان ساخته بود، کودکان کار به دلیل فقر برای زنده ماندن و تامین هزینه خانواده خود تلاش می کنند، اینان از کمترین توجه دولت برخوردار بوده و به دلیل زندگی و کار درمحیط های غیر بهداشتی درمعرض ابتلا به انواع بیماری های مملک بویژه هپاتیت ب قرار دارند و آثار بلاهای اجتماعی و طبیعی، بیماری به دلیل سوء تغذیه و عدم رعایت بهداشت و فقر درچهره تک تک کودکان کار و خیابان پیداست. گرچه ماده 79 قانون کار فعلی به کار گماردن افراد کمتر از 15 سال را ممنوع اعلام کرد، ولی هزاران کودک ایرانی بین 5 تا 15 سال درکارگاه های مختلف تولیدی و خدماتی و درمزارع اجباراو بدون برخورداری از حقوق بدیهی یک انسان به کار اشتغال دارند و متاسفانه در4 سال اخیر با عملکرد وزارت کار و امور اجتماعی حتی کارفرمایان بابت تخلف از قانون و بکارگیری کودکان درکارهای گوناگون صنعتی و یا خدماتی جریمه نیز نمی شوند. به گزارش ایلنا کودکان کار دربرخی واحدها و کارگاه های تولیدی همچون برده و درشرایطی کاملا غیر انسانی کار می کنند و وزارت کا ردولت احمد نژاد حاضر نیست این دسته از کارگاه ها را مورد بازرسی قرار داه و مانع از تخلف از قانون کار شود. علاوه بر این کودکان کار از بهداشت و آموزش نیز محروم هستند. ایلنا دراول مهرماه سال قبل همزمان با بازگشایی مدارس و آغاز سال تحصیلی گزارش داده بود: ”بیش از 90 درصد کودکان کار بی سوادند، اما با این وجود دولت اقدامی موثر برای آموزش این افراد انجام نداده است.“
درگزارش مذکور از قول مدیر شبکه یاری کودکان کار و خیابان یاد آوری می گردد: ”دستگاه های دولتی به بهانه های مختلف مسئولیتی درقبال رسیدگی به وضعیت کودکان کا رنمی پذیرند. موضوع آموزش و سواد آموزی این کودکان فوق العاده مهم است و اکنون به یک مشکل جدی بدل گردیده، زیرا دولت حاضر نیست مسئولیت بهداشت و آموزش کودکان کار را برعهده بگیرد. درتمام کشورهای دنیا متولی و مسئول آموزش و بهداشت دولت است و به علت حساسیت، این امر به بخش خصوصی واگذار نمی شود، ولی دولت در این عرصه حساس رسیدگی به کودکان کار را به بخش خصوصی سپرده و از خصوصی سازی امور حساسی چون بهداشت و آموزش دم می زند. درحال حاضر سازمان های غیر دولتی فعال درحوزه کودکان کارو خیابان نیز توان کافی را برای ارایه خدمات به این کودکان ندارند و بنابر این مداخله دولت دراین زمینه ضروری به نظر می رسد. بسیاری ا زکودکان محروم از آموزش و یا آنهایی که ترک تحصیل کرده اند، جذب بازرا کار و کارگاه ها و یا خیابان می شوند و وضعیت آنها وخیم تر از قبل می گردد.“
درحق این کودکان بی عدالتی شدیدی از سوی رژیم ولایت فقیه صورت می گیرد. یکی از مسئولان جمعیت دفاع از کودکان کار دریک گفتگو مطبوعاتی نسبت به برخوردهای خشن وغیر انسانی حتی از سوی سازمان بهزیستی انتقاد کرده و تاکید کرد: ”من البته نمی گویم که بهزیستی کودک آزاری می کند، اما برخوردهای خشونت آمیزی دارد که بچه ها وحشت می کنند. الان هم اسم بهزیستی، برای این بچه ها یک کابوس است.“ وقتی نهادی رسمی که با بودجه دولتی بخشی از مسئولیت رسیدگی به کودکان کار و خیابانی را دارد و نسبت به بعضی نهادهای دیگر از جمله کمیته امداد خمینی از توان و نیروی کارشناسی برخوردار است این چنین با کودکان معصوم و بی پناه برخورد می کند که این کودکان حاضر به تحت پوشش قرار گرفتن آن نیستند. برخورد سپاه و بسیج، شهرداری، نیروهای انتظامی و کمیته امداد خمینی دیگر مشخص است! به قول معروف مشت نمونه خروار است.
خبرگزاری ایلنا دردی ماه سال گذشته از قول یکی از کارشناسان آسیب شناسی اجتماعی گزارش داد: ”آمار کودکان کار درایران هر روزه افزایش می یابد و بعید نیست که سرنوشتی همچون کودکان هند درانتظار ایران نباشد. اولین نهاد حمایتگر از کودکان کار سازمان بهزیستی است که متاسفانه به دلیل عدم بودجه کافی، این سازمان قادر به حمایت چشمگیر از این کودکان نبوده است.“
کوتاه سخن: پدیده کودکان کار و خیابانی نتیجه مستقیم عملکرد رژیم واپس مانده ولایت فقیه و سمت گیری اقتصادی-اجتماعی ضد مردمی آن است. حل این معضل اجتماعی بزرگ و غیر قابل چشم پوشی به اتخاذ یک سیاست درست و واقع بینانه اقتصادی-اجتماعی نیازمند است، سیاسی که با حضور رژیم ولایت فقیه امکان اجرا وتحقق و اجرا نداشته و نخواهد داشت!






حزب توده ایران در مراسم بزرگداشت 191مین زادروز کارل مارکس در لندن - قلب تپنده کارل مارکس



متن سخنرانی رفیق رِنه موهیکا کانتلار، سفیر کوبا در لندن، در مراسم بزرگذاشت کارل مارکس

بر اساس سنت سالانه، امسال هم نمایندگان احزاب کارگری- کمونیستی جهان، و از جمله هیئت نمایندگی حزب توده ایران، به دعوت حزب کمونیست انگلستان بر مزار کارل مارکس، در گورستان ”های گیت“، در شمال لندن، گردهمایی یی را برگزار کردند. رفیق پروفسور“ماری دیویس“، عضو رهبری حزب کمونیست بریتانیا مسئولیت اجرای این مراسم را، که در 191مین زادروز کارل مارکس، برگزار می شد، به عهده داشت. پس از سخنان کوتاه رفیق دیویس، رفیق ”رِنه موهیکا کانتلار“، سفیر جدید کشور کوبا در انگلستان، به نمایندگی از سوی احزاب کمونیست و سفارت خانه های کشورهای سوسیالیستی در لندن، سحنرانی یی را در بزرگذاشت آموزگار همیشه زنده جنبش کارگری جهان ادا کرد. به دنبال این سخنرانی نمایندگان احزاب کمونیست حاضر در مراسم و از جمله حزب کمونیست بریتانیا، حزب کمونیست کوبا، حزب کمونیست یونان، حزب کمونیست شیلی، حزب کمونیست سودان، حزب کمونیست عراق، حزب کمونیست کاتالونیا با گذاشتن دسته گل هائی در پای مجسمه مارکس در مزار او، یاد بنیانگذار جنبش کمونیستی جهان را گرامی داشتند. نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران نیز ضمن ادای احترام به کارل مارکس دسته گل زیبائی از گل های سرخ را از سوی حزب طبقه کارگر ایران، استوار ترین مدافع مارکسیسم در میهن مان بر مقبره مارکس گذاشت. مراسم با سرایش جمعی سرود انترناسیونال به پایان رسید.
در ادامه ترجمه متن سخنرانی رفیق رِنه موهیکا کانتلار، سفیر کوبا در لندن، در مراسم بزرگذاشت کارل مارکس را برای اطلاع خوانندگان نامه مردم ارائه درج می کنیم.
*************
بار دیگر بر سر مزار کارل مارکس گرد هم آمده‌ایم تا با سپاس و تحسین و احترام از آن بزرگمرد اندیشه و عمل یاد کنیم که زندگی و کوشش خستگی‌ناپذیرش به تمامی در خدمت منافع زحمتکشان بود. اهمیت تعهد دربست مارکس به علم و به مبارزه در راه ایجاد دنیایی برخوردار از عدالت اجتماعی، آزادی بشر و صلح فراتر از مرزهای زمان و مکان می‌رود. اندیشه‌های او نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت تمام خلق‌هایی داشته است که از آن زمان تا کنون در راه وظیفه عالی دستیابی به رهایی سیاسی و اقتصادی‌شان، پایان دادن به استثمار انسان از انسان، اعتلای جامعه، و ایجاد آن دنیایی گام برداشته‌اند - اگرچه پراکنده اما پیوسته و استوار - که مارکس آرزویش را داشت.
جامعه بشری با بزرگترین چالش در تاریخ روبه‌روست
اندیشه‌های مارکس بیشترین تأثیر را بر آینده و آتیه بشر داشته و دارند، ارزش جهانی خود را به‌روشنی به ثبوت رسانده و می‌رسانند، و مرجعی بنیانی برای ایجاد دگرگونی‌های انقلابی بر ضد نابرابری‌ها، بی‌عدالتی‌ها و برضد ورشکستگی اخلاقی نظم غالب امپریالیستی و ایدئولوژی آن محسوب می‌شوند. نظم امپریالیستی موجود، تمدن بشری و کره خاکی ما را به قعر خطرناک‌ترین پرتگاهی کشانده است که بشر تاکنون با آن روبه‌رو بوده است: عظیم‌ترین بحران اقتصادی در تاریخ و یک رشته بحران‌های جهانی دیگر که آنها هم ناشی از ولع و طمع‌کاری سرمایه‌داری هستند. از جمله، با یک بحران اجتماعی طولانی و ژرفنده رو به ‌رو هستیم که نه فقط بر ملت‌های فقیر کشورهای حاشیه در جهان سرمایه داری بلکه به طور فزاینده‌ای بر تنگدستان و طبقات میانه‌حال در کشورهای قدرتمند سرمایه داری نیز اثر می‌گذارد.
جهان همچنین با بحران زیست‌محیطی روبه‌رو است که ناشی از مصرف‌گرایی اصراف‌کارانه‌ای است که انباشت ثروت توسط ثروتمندان وابسته به وجود آن است. زیستگاه‌های طبیعی آلوده می‌شوند و حجم عظیمی از گازهای گرم کننده زمین تولید و به جوّ فرستاده می‌شود، که بی‌تردید تهدیدی است برای حیات نسل کنونی و نسل‌های آینده. در همین ارتباط، از یک سو با یک بحران انرژی ناشی از تحلیل رفتن منابع سوخت‌های فسیلی، بر اثر بهره‌برداری بی‌رویه و نامعقولانه به منظور کسب سود روبه‌رو هستیم، و از سوی دیگر می‌بینیم که در راه گسترش استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر، فعالیت تحقیقی و توسعه‌ای کافی و متناسب با نیازهای منطقی بشر صورت نمی‌گیرد. جهان ما با بحران کشاورزی رو به ‌رو است که انبوه فزاینده‌ای از مردم، به‌ویژه در کشورهای توسعه نیافته، به سوی گرسنگی یا سوءتغذیه می‌راند. و ما نیز با بحران اخلاقی ناشی از ایدئولوژی سرمایه‌داری مواجه هستیم که آرمان پیشرفت انسان را آلوده به همه بحران‌های پیش گفته کرده است و انسان‌ها را به یغماگرانی تبدیل می‌کند که انگیزه‌ای جز حرص و آز، فردگرایی، و سود ندارند. در نتیجه، اینک جامعه بشری مواجه با بزرگترین چالشی است که تاکنون در تاریخ به خود دیده است، و هستی و موجودیت آن در خطر قرار گرفته است.
در چنین وضعیتی است که بینش و آموزه‌های مارکس بیشتر از هر زمان دیگری موضوعیت پیدا می‌کنند. این روزها نوشته‌های او محبوبیت تازه‌ای پیدا کرده‌اند - به‌ویژه در میان جوانان - و آنها را برای یافتن پاسخ زیر و رو می‌کنند. امروز کتاب کاپیتال او که برجسته‌ترین اثر او محسوب می‌شود، در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌ها قرار دارد. مارکس و دوست و همکار نزدیک او فردریک انگلس که خود انقلابی و اندیشمندی بزرگ بود، در بحبوحه رشد و بلوغ سرمایه‌داری صنعتی و تحول آن به سرمایه‌داری مالی در قرن نوزدهم در اروپا، مارکسیسم را شکل و تکامل دادند و آن را در زندگی به کار بستند. اگرچه سرمایه‌داری از آن زمان تاکنون دستخوش تغییراتی شده است که پیش‌بینی آنها برای مارکس در زمان خودش امکان‌پذیر نبود، و نیز منجر به بروز انقلاب‌های سوسیالیستی شده است که طبیعتاً پیش‌بینی چگونگی آنها برای مارکس امکان‌ نداشت، اما درستی پایه و اساس نظریه‌های او در مورد سرمایه‌داری و انقلاب به کرّات و در موارد زیادی ثابت شده است. امسال ما پنجاهمین سالگرد انقلاب کوبا را نیز جشن می‌گیریم که یکی از آن رویدادهای تکان دهنده دنیا و مؤید نظریه‌های مارکس بود. انقلابی که میراث او را با تجربه تاریخی مشخص مردم کوبا و با سنت‌های فرهنگی آنان درآمیخت، و آن را در مبارزه در راه عدالت اجتماعی و برضد تسلط خارجی به کار گرفت. پس از به دست گرفتن کنترل امور به دست خودشان در پی انقلاب و تحت رهبری انقلابیون بلندمرتبه‌ای مثل رفقا فیدل و رائول کاسترو، مردم کوبا یک جامعه نوین سوسیالیستی مبتنی بر عدالت، همبستگی و آزادی را بنا کردند که امروز مشعل راهنمای امیدبخشی برای میلیون‌ها نفر در سراسر جهان است. امسال ما همچنین دهمین سالگرد انقلاب بولیواری را، در ونزوئلا به رهبری پرزیدنت هوگو چاوز، جشن می‌گیریم که دموکراسی واقعی و پیشرفت اجتماعی برای مردمش به ارمغان آورده است. مناسبت باشگون دیگر امسال، پنجمین سالگرد ریاست جمهوری ایوو مورالس در بولیوی و به پیش بردن یک انقلاب دموکراتیک واقعی در کشوری است که بومیان بخش اعظم ملت را تشکیل می‌دهند. امروز دگرگونی‌های سیاسی مترقی یا سوسیالیستی در نقاط دیگر آمریکای لاتین نیز در جریانند که توسط جنبش‌های اجتماعی توده‌ای حمایت و به پیش برده می‌شوند. کل این منطقه اینک در وضعیت سیاسی نوین و بهتری قرار دارد، و امروز ملت‌های آمریکای لاتین و کشورهای کارائیب از واشنگتن می‌خواهند که به سیاست‌های ناعادلانه و غیرقانونی‌اش علیه کوبا که پنج دهه است ادامه دارد، پایان دهد. امروزه اشکال نوینی از همکاری اقتصادی و اجتماعی در قاره آمریکا در حال تدارک و تکوین هستند. هدف سازمان ”گزینه بولیواری برای آمریکای لاتین“، ”پیمان اقتصادی خلق‌ها“، ”پتروکاریب“ و دیگر برنامه‌ها و ابتکارهایی که تا کنون مطرح شده‌اند، چیزی نیست جز بهبود کیفیت زندگی انبوه مردم، و نیز تحکیم و تقویت استقلال کشورها و فراهم کردن این امکان برای آنها تا بتوانند به سرمایه‌داری جهانی و نهادهای آن پشت کنند. در تمام این تحولات امروز، زنده بودن اندیشه‌های مارکس را شاهدیم. خوزه مارتی، قهرمان ملی کوبا، زمانی گفت که ”احترام به دیگران، احترام به خود است.“ او در زمانی که از مرگ مارکس در سال ۱۸۸۳ با خبر شد، در نیویورک و در تبعید به سر می‌برد و در راه تدارک استقلال کوبا از اسپانیا فعالیت می‌کرد. در آن زمان، در پی مرگ مارکس، او در مطلبی که در نشریه آرژانتینی ”لا ناسیون“ نوشت، یاد مردی را گرامی داشت که شایسته چنان بزرگداشتی است ”چرا که در کنار ضعیفان ایستاد.“ چند سال بعد در سال ۱۸۹۲، مارتی حزب انقلابی کوبا را پایه گذاشت که هدف آن هدایت انقلاب در راه استقلال کوبا و استقرار جمهوری در کوبا بود ”همراه با همگان، و برای سعادت همگان“، و اصل راهنمای آن عبارت بود از ”سربلندی کوبایی‌ها تا بالاترین شأن انسان“، که امروز هم در پیشگفتار قانونی اساسی کشور آمده است. در میان دیگرانی که به خوزه مارتی پیوستند، کارلوس بالینو بود که بعدها همراه با خولیو آنتونیو مِلا نخستین حزب کمونیست کوبا را در سال ۱۹۲۵ بنیان گذارد.
در نمونه دیگری از پیوندهای غالباً غیرمترقبه در تاریخ، فیدل کاسترو درست پس از حمله به پادگان مونکادا در سال ۱۹۵۳ که آغازگر روند انقلاب کوبا و مصادف با صدمین سالگرد تولد خوزه مارتی بود، او را بنیانگذار اندیشورانه آن عمل انقلابی خواند که آن روزها در جریان بود. ما هر سال نسبت به مارکس ادای احترام می‌کنیم و یاد او را گرامی می‌داریم، و این به دلیل سرمشق زیبای زندگی او و سهم و نقش بی‌نظیری است که او در مبارزه در راه پیشرفت اجتماعی و سربلندی بشر داشته است؛ و نیز به دلیل آن است که آثار او منبع درخشان و الهام‌بخش ما در پیشبرد این مبارزات بوده است. در این ابراز افتخار و ادای احترام به مارکس، و آن گونه که خوزه مارتی اگر زنده بود می‌گفت، بیایید بار دیگر پیمان ببندیم تا به این افتخاری که از آن یاد می‌کنیم، صادقانه پایبند باشیم.
زنده باد اندیشه‌ها و میراث کارل مارکس!







گزارشی از کنگره حزب کمونیست لبنان



دهمین کنگره حزب کمونیست لبنان، در اسفندماه، در بیروت، پایتخت لبنان، برگزار شد. این اولین کنگره حزب از سال 2003 و از زمان حمله نظامی سال 2006 اسرائیل به لبنان می باشد– تهاجمی که حزب کمونیست لبنان در صفوف نیروی مقاومت در آن شرکت کرد و در مبارزه ای نابرابر اما قهرمانانه تعدادی از اعضاء خود را از دست داد. تعداد قابل توجهی از احزاب کمونیست- کارگری جهان در این کنگره حضور داشتند. تقریبا“ تمام احزاب برادر از خاورمیانه و از جمله از اردن، سودان، عراق، سوریه، ترکیه، قبرس، تونس در کنگره شرکت داشتند. هم چنین نمایندگان احزاب کمونیست و چپ از اروپا و از جمله احزاب کمونیست فرانسه، دانمارک، اسپانیا، یونان، کاتالونیا، پرتقال، روسیه، ارمنستان، حزب کارگران بلژیک، حزب چپ سوئد، حزب کمونیستهای ایتالیا، حزب کمونیست برزیل، حزب کمونیست هندوستان، در کنگره حضور داشتند. سفرای چین و کوبا در لبنان نیز در کنگره سخنرانی کردند. از طرف رهبری حزب برادر از حزب توده ایران نیز برای شرکت در این کنگره با اهمیت دعوت رسمی به عمل آمده بود. در طول کنگره نمایندگان احراب برادر شرکت کننده با آقای میشل سلیمان، رئیس جمهوری لبنان، ملاقات کردند. پرزیدنت سلیمان در سخنرانی خود برای نمایندگان احزاب برادر از ”مدل دموکراسی لبنان“ به مثابه الگوئی برای دموکراسی در منطقه، تضمین های قانونی برای آزادی بیان و عقیده و از جمله تامین حقوق مشخص برای اقلیت های مذهبی و ملی سخن گفت. او در این رابطه همچنین به فناتیسم حاکم در اسرائیل، و سرکوب و تبعیض های شدید در این کشور مورد حمایت ایالات متحده و اروپا اشاره کرد. مسئله نیاز به تعمیق دموکراسی در لبنان در تمامی بحث های کنگره مطرح بود. نکته دیگر مورد توجه کنگره مسئله سیاست های جنایتکارانه و جنگ طلبانه اسرائیل و ادامه اشغال سرزمین های فلسطینی و عربی توسط این کشور بود. در روز قبل از افتتاح کنگره نمایندگان احزاب برادر در کنفرانسی در رابطه با بحران اقتصادی و عواقب آن برای خاورمیانه، شرکت و سخنرانی کردند.
این کنفرانس یک روزه پس از مراسم گشایش رسمی کنگره دنبال شد، مراسمی که سخنرانی هائی از احزاب کمونیست مهمان کنگره و همچنین نمایندگان احزاب لبنانی را شامل می شد؛ برنامه کنگره همچنین شامل دو روز بحث های رسمی و برنامه ای بود. روز اوٌل بحث و تبادل نظر ها به مسائل سیاسی و روز دوٌم به مسائل تشکیلاتی اختصاص داشت. بحث های کنگره در فضایی باز و رفیقانه دنبال می شد و سطح بالائی از بلوغ سیاسی را به نمایش می گذاشت. موضوعات اصلی مباحثه را جهت گیری سیاسی حزب (آیا باید به طرف یک جبهه دمکراتیک غیرمذهبی جرکت کرد و یا بر ابقاء پیوندها با سازمان های مسلمان، که در مقاومت در مقابل اسرائیل و امریکا ضروری بودند، تلاش ورزید؟) و همچنین وضعیت تشکیلاتی- آنهم در کشوری که جنبش کارگری بسیار ضعیف است- تشکیل می دادند. خط سیاسی اصلی کنگره تأکید بر ضرورت تشکیل جبهه وسیعی از نیروهای غیر مذهبی بود که بتواند به جایگزینی در مقابل دو بلوک نیروهای مذهبی کشور، یعنی مسلمانان و مسیحیان، که بر امور سیاسی لبنان غالب هستند، تبدیل شود و حزب در عین حال موقعیت برجسته سنتی خود را در رهبری مبارزه ضد امپریالیستی از دست ندهد. این امر مورد تذکر قرار گرفت که تشکیل این جبهه نیازمند تجدید جهت تشکیلات توده ائی حزب در جهت مبارزات گسترده و توسعه پایگاه طبقاتی آن است.



از فراخوان برای آزادی کارگران زندانی حمایت کنیم!




از فراخوان برای آزادی کارگران زندانی حمایت کنیم!




با گذشت چند هفته از بازداشت خودسرانه و غیر قانونی گروهی از شرکت کنندگان مراسم روز جهانی کارگر و علی رغم مراجعات مکرر بستگان و خانواده های دستگیرشدگان، مسئولین رژیم ولایت فقیه از پاسخ درباره سرنوشت این زندانیان امتناع می کنند.
درتاریخ 19 اردیبهشت ماه، کمیته برگزاری مراسم روز جهانی کارگر متشکل از سندیکاهای مستقل کارگری با انتشار فراخوانی از همه تشکل ها و نهادهای مردمی و کارگری ایران و جهان خواست برای آزادی دستگیرشدگان مراسم روز جهانی کارگر و کارگران زندانی کارزار گسترده ای را سازمان دهند. دربخشی از فراخوان آمده است:"درروز جهانی کارگر هنگامی که کارگران و خانواده های آنان که بنابر فراخوان کمیته برگزاری مراسم اول ماه مه (مشتمل بر تشکل های مستقل کارگری ایران) که برای اعلام مطالبات خود و گرامی داشت این روز درپارک لاله تهران گردهم آمده اند ، به همراه تعداد دیگری از مردم حاضر درپارک مورد یورش نیروهای امنیتی-پلیسی و ماموران لباس شخصی قرار گرفتند. این نیروها با انواع ابزار و روش های سرکوب، تعداد زیادی را شدیدا مجروح و بیش از صدو پنجاه نفر را درحالی که مورد ضرب و شتم واقع شده بودند، دستگیر و روانه زندان کردند. ازاین تعداد هنوز حدود یکصد تن درزندان به سر می برند. این افراد هیچ جرمی مرتکب نشده بودند که این چنین غیر انسانی سرکوب و به بند کشیده شده اند...."
درادامه این فراخوان تاکید می گردد: "ما میلیون ها کارگر و زحمتکش و مساوات طلب نسبت به عزیزان دربند و خانواده هایشان مسئول هستیم و نباید آن ها را تنها بگذاریم. باید فورا متحدانه دست به کار مبارزه ای وسیع تا آزادی همه دستگیر شدگان شویم، ...."
ادامه بازداشت ده ها کارگر و دیگر مبارزان صنفی و سیاسی بخشی از سیاست هدفمند ارتجاع حاکم برای به تسلیم کشاندن جنبش مردمی دراوضاع حساس کنونی قلمداد می شود. کارگران زندانی هیچگونه جرمی جز دفاع از حقوق خود و پافشاری برحقوق سندیکایی و احیای ندارند.
حزب توده ایران ضمن حمایت قاطع از فراخوان آزادی برای دستگیر شدگان مراسم روز جهانی کارگر، همه امکانات خود را دراین راه به کار گرفته و هم سنگر با سندیکاهای مستقل و نهادهای مردمی مدافع حقوق زنان، جونان و دانشجویان برای آزادی کارگران دربند و همه دستگیر شدگان روز جهانی کارگر و کلیه زندانیان سیاسی بدون هیچ استثنایی مبارزه کرده و می کند!
کارگر زندانی را آزاد کنید!
آزادی برای همه زندانیان سیاسی ایران!



نامه مردم شماره 816، 21 اردیبهشت ماه 1388




انتخابات ریاست جمهوری، خواست های اساسی جنبش مردمی، و واقعیات جامعه ما



با نزدیک تر شدن موعد برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، مسئله ضرورت اتخاذ سیاست های مشخص مبارزاتی و همخوان با شرایط و امکانات عینی و ذهنی جامعه ما به یکی از مسایل اصلی پیش روی سازمان های سیاسی و نیروهای اجتماعی کشور بدل شده است. حزب ما از هفته های پیش در ارزیابی شرایط موجود کشور و ضمن هشدار باش در زمینه ضرورت برخوردهای واقع بینانه به توازان نیروها در درون جامعه بر این نکته کلیدی تأکید کرد که: ”حرکت به سمت تحریم انتخابات، بدون تلاش برای مقابله با برنامه ها و ترفندهای مرتجعان حاکم و ایجاد جنبشی سراسری برای تشدید مبارزه سیاسی و افشاگرانه بر ضد رژیم و همچنین تحمیل آنچنان شرایطی که حضور نامزدهای اصلاح طلب و دگراندیش در رقابت های انتخاباتی امکان پذیر باشد، بی شک تنها به سود نیروهای ارتجاعی تمام خواهد شد. عدم شرکت در انتخابات در آن صورت قابل توجیه است که هیچ روزنه ای برای شکست برنامه های ارتجاع و برگماری مزدورانی همچمون احمدی نژاد برای جنبش باز نمانده باشد.“ (”نامه مردم“، شماره 811، 12 اسفندماه 1387).
ارزیابی تحولات سیاسی کشور از خرداد 76 تا به امروز و شرکت مردم در روند های انتخاباتی گوناگون تجربه مهم و ارزشمندی است که باید از آن برای رسیدن به ارزیابی عینی و علمی شرایط کنونی بهره جست.
به عنوان نمونه در آستانه نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، بخش هایی از نیروهای سیاسی و اجتماعی کشور، با اشاره به ساختار قدرت سیاسی در ایران و تمرکز آن در دست ولی فقیه، مردم را به تحریم انتخابات فرا می خواندند، شرکت در انتخابات را مشروعیت بخشیدن به رژیم ولایت فقیه قلمداد می کردند و حزب توده ایران را به عدم درک درست شرایط کشور، انحراف و طرح شعارهایی ناهمخوان با سطح مطالبات مردم متهم می کردند. بررسی برخی موضع گیری های روزهای اخیر در بخش هایی از طیف نیروهای سیاسی متأسفانه نشانگر تکرار مواضعی است که قاعدتا باید نادرستی آنها در بوته آزمایش تجربیات سال های اخیر به اثبات رسیده باشد.
حزب توده ایران در تمامی این سال ها با حفظ مواضع روشن و مستقل سیاسی و ضمن انتقاد از برخی سیاست های نادرست اصلاح طلبان در دو دوره ریاست جمهوری خاتمی، در عین حال حمایت از روند اصلاحات و تلاش برای تحقق خواست های جنبش مردمی را، با درک همه محدودیت موجود، در صدر برنامه های خود قرار داده و همچنان معتقد است که با توجه به شرایط کنونی کشور راهی جز تلاش در احیا و گسترش روند اصلاحات و تقویت گردان های جنبش مردمی برای تحمیل خواست های جنبش به مرتجعان حاکم وجود ندارد.
ما در پاسخ به کسانی که همچنان بر سیاست تحریم پای می فشارند و معتقدند که در شرایط ادامه رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه هرگونه تغییری از این دست ”خاک به چشم مردم پاشیدن است“ این نظریه را تکرار می کنیم که در شرایط ادامه حاکمیت استبدادی ولایت مطلقه فقیه، و سرکوب خشن و خونین حقوق اکثریت وسیع شهروندان، برگزاری انتخابات در ایران همواره روالی غیر دموکراتیک و تحمیل شده از سوی مرتجعان حاکم را داشته و دارد و با انتخابات واقعاً آزاد که در آن نیروهای گوناگون سیاسی کشور حق فعالیت و ارائه نامزدهای مستقل را داشته باشند و مردم نیز بتوانند بدون هراس از نیروهای سرکوبگر رای خود را به صندوق های رای بریزند، فرسنگ ها فاصله دارد. هنر و وظیفه نیروهای سیاسی مترقی و آزادی خواه در چنین شرایطی راه یابی برای تحمیل آنچنان شرایطی است که مردم بتوانند با وجود همه این محدودیت ها، همچون دوم خرداد 76، به نامزدی مدافع اصلاحات رای دهند، برنامه های ارتجاع و نیروهای ذوب شده در ولایت را با شکست رو به رو کنند و مسیر کنونی تحولات کشور را تغییر دهند. شرکت فعال و منسجم همه نیروهای مترقی و آزادی خواه و تلاش واحد نیروهای اجتماعی، از جمله کارگران و زحمتکشان، جنبش دانشجویی و زنان مبارز و آزادی خواه کشور در این زمینه حیاتی است. تجربه روند انتخابات گذشته و برگماری احمدی نژاد با بی عملی و گسست بخش هایی از نیروهای اجتماعی و بی سیاستی و انشعابات گوناگون در جبهه اصلاحات و همچنین در طیف وسیع نیروهای اپوزیسیون میسر گردید.
نکته اساسی که باید ملاک مهمی برای تعیین سیاست نیروهای مترقی و آزادی خواه در شرایط کنونی باشد این است که مردم از شرکت انتخابات، در صورتی که نامزدی از اصلاح طلبان در آن حضور داشته باشد، چه می توانند به دست آورند. به نظر ما برکناری دولت عمیقاً ارتجاعی و ضد مردمی احمدی نژاد، دولت وابستگان کلان سرمایه داری تجاری و بورژوازی بوروکراتیک ایران، دولت وابسته به نظامیان و نیروهای سرکوبگر و دولت برگمارده ولی فقیه رژیم، و روی کار آوردن دولتی از اصلاح طلبان یکی از مهم ترین این خواست هاست. عملکرد فاجعه بار دولت احمدی نژاد در عرصه های گوناگون، از سیاست های مخرب اقتصادی -اجتماعی و حیف و میل بی سابقه منابع ملی تا ژرفش بی سابقه فقر و محرومیت، در میان میلیون خانواده ایرانی که با بیکاری و بی پناهی روبه رو هستند، و همچنین تشدید سرکوب و خفقان و یورش خشن و وحشیانه به جنبش های اجتماعی، از جمله جنبش زنان، دانشجویی و جنبش کارگری و سندیکایی کشور، آنچنان تبعات عمیق و مخربی را به همراه داشته است که متوقف کردن این روند و بازگشت به دوران اصلاحات با همه محدویت ها آن می تواند دست آورد مهمی باشد.
ما در هفته های گذشته با اعلام نامزدی میرحسین موسوی و انصراف خاتمی، که بر اساس ارزیابی ما ضربه ای به برنامه شکست احمدی نژاد و دیگر نامزدهای مرتجعان حاکم بود، و ضمن انتقاد از ناروشن بودن مواضع موسوی در بسیاری از زمینه ها، نامزدهای مدعی اصلاحات را به روشن کردن مواضعشان فراخواندیم. این سیاستی است که از سوی دیگر نیروهای دگراندیش جامعه نیز دنبال شده است. از جمله هشت سازمان سیاسی-اجتماعی کشور با انتشار بیانیه ای خواست های خود را از نامزدهای اصلاح طلب برای روشن کردن مواضعشان چنین بیان کردند:
”حضور و مشارکت ما در انتخابات بستگی به میزان تأمین پیش‌نیازهای حداقلی برگزاری انتخابات سالم خواهد داشت. تداوم شرایط کنونی را در راستای منافع ملی ارزیابی نمی‌کنیم و تغییر درقوه مجریه را ضروری می دانیم. اولویت‌های ما در این رویکرد برنامه‌گرا و مطالبه‌محور عبارت است:
الف‌ـ توسعه سیاسی و ایجاد فضای تنفس و امکان حیات انسانی و فعالیت برای فعالان سیاسی و اجتماعی و تقویت نهادهای مدنی و صنفی
ب- جهت‌گیری توسعه‌گرای تولیدی و ایجاد اشتغال و رفاه نسبی برای اقشار مختلف مردم
پ- اصلاح مدیریت سیاست خارجی و برخورد منطقی و مبتنی بر منافع ملی با دیگر کشورها
ت- اصلاح نظام مدیریتی کشور، با تأکید بر مبارزه با فساد، ناکارآمدی و حامی‌پروری...“

ما در هفته های اخیر همچنین تأکید کرده ایم که ارتجاع حاکم با تمام امکانات خود خواهد کوشید تا جلوی اعمال اراده توده ها را سد کند. مرتجعان حاکم با توجه به تجربه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری خوب می دانند که اگر موفق شوند با اعمال فشارها، کارزار تبلیغاتی حساب شده جلوی شرکت بخش وسیعی از شهروندان، نیروهای سیاسی و اجتماعی میهن ما را در انتخابات بگیرند و همچنین دخالت وسیع نیروهای سرکوبگر، از جمله بسیج را در انتخابات تأمین کنند، خواهند توانست مجدداً احمدی نژاد و احمدی نژاد دیگری را از صندوق های رآی بیرون آورند و خواست های خود را بار دیگر به مردم ما تحمیل کنند.
ما تکرار می کنیم که حزب توده ایران اعتقاد دارد که باید با اتحاد عمل و بسیج نیروهای اجتماعی حول شعارهای مشخص، و از جمله مخالفت با حضور و دخالت نظامیان و نیروهای انتظامی در انتخابات، دوری از چند دستگی های مخرب که تنها آب به آسیاب مرتجعان حاکم می ریزد، به استقبال انتخابات و بسیج نیروهای اجتماعی برای شرکت فعال در آن رفت.
با انتخاب نامزد واحدی برای جبهه اصلاحات، درس گیری از تجریبات هشت ساله دوره دولت خاتمی و افشای تجربه چهار ساله عملکرد فاجعه بار دولت احمدی نژاد، توجه به خواست های مردم در زمینه تحقق عدالت اجتماعی و مقابله با محرومیت و فقر و همچنین قرار دادن خواست آزادی و احترام به حقوق شهروندان در صدر برنامه های انتخاباتی می توان موازانه کنونی را به نفع جنبش مردمی تغییر داد و بخش هایی از خواست های جنبش مردمی را به مرتجعان حاکم تحمیل کرد. نباید به ارتجاع اجازه داد تا با اتکا به چند دستگی نیروهای مترقی و مدافع اصلاحات تجربه تلخ انتخابات ریاست جمهوری گذشته و مجلس اخیر را تکرار کند.








به مناسبت 21 اردیبهشت ماه، سالگرد تیرباران خسرو روزبه : مشعل فروزان امید و پیکار



برای نسل جوان که پای در میدان دشوار مبارزه گذاشته است، نام و خاطره خسرو روزبه همچون نسل های پیشین الهام بخش و ارجمند است. نسل های پی درپی آرمان خواهان میهن ما به حق روزبه را تجسم اصولی و بی خدشه مبارزه انقلابی می دانند، از او می آموزنند و راه پرفراز و نشیب نبرد برای سعادت توده های کار و زحمت را با گام هایی که استواری آن از روزبه به ارث رسیده طی می کنند.

بیش از نیم قرن از تیرباران رفیق خسرو روزبه، قهرمان ملی ایران و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران می گذرد. درسحر گاه 21 اردیبهشت ماه 1337، رژیم کودتا آمریکایی با تیرباران خسروروزبه به زعم خود کوشید ”آخرین“ شعله های رزم و پیکار را خاموش ساخته و سکوتی گورستانی را برمیهن ما حاکم کند.
اما تاریخ نشان داد، آنکه درگورستان فراموشی با ننگ ابدی به خاک سپرده شد، رژیم ضد ملی شاه بود و آنکه تا به امروز دراندیشه و اراده جویندگان راه حقیقت زنده و مژده بخش است، خسرو روزبه، حزب و آرمان ها و آرزوهای شریف و انسانی اوست!
برای نسل جوان که پای در میدان دشوار مبارزه گذاشته است، نام و خاطره خسرو روزبه همچون نسل های پیشین الهام بخش و ارجمند است. نسل های پی درپی آرمان خواهان میهن ما به حق روزبه را تجسم اصولی و بی خدشه مبارزه انقلابی می دانند، از او می آموزنند و راه پرفراز و نشیب نبرد برای سعادت توده های کار و زحمت را با گام هایی که استواری آن از روزبه به ارث رسیده طی می کنند. نقش و تأثیر زندگی و پیکار رفیق شهید خسرو روزبه درجنبش مردمی کشور ما، به ویژه درمیان مدافعان سوسیالیسم و رهایی طبقه کارگر، تا به آن پایه است که تحریف شخصیت و جایگاه تاریخی خسرو روزبه درنوشته ها، جزوات و تاریخ نگاری های وابستگان به امپریالیسم و رژیم واپس گرای ولایت فقیه، جای ویژه ای را به خود اختصاص داده است.
خسرو روزبه در دفاعیات خود مسیر زندگی خویش را که منجر به پیوستن به صفوف حزب توده ایران و مبارزه در راه سعادت و خوشبختی توده های محروم شد با کلماتی آتشین و پرشور بیان می کند، کلماتی که هنوز نیز پس از سالیان دراز انگیزه بخش و شورآفرین است. روزبه دربیدادگاه نظامی خطاب به دادرسان اعلام می دارد: ”اگر عاشق و شیفته سوسیالیسم هستم، با تمام عقل و شعور و منطق و درایت خود برتری اصول آن را برسایر رژیم ها احساس کرده ام و محرک من درهر عملی که انجام داده ام، آرزوی تحقق این اصول و بالنتیجه ایجاد بنای نوین برای جامعه ایران و سرانجام تامین سعادت و رفاه و سربلندی و آزادی و شرف ملت عزیزم بوده است ... من به اقتضای آتشی که به خاطر خدمت به خلق های ایران دردرون سینه ام شعله می کشد راه حزب توده ایران را برگزیده ام و باید اذعان کنم که جانم، استخوانم، خونم، گوشتم، پوستم و همه تارو پود وجودم این راه را، راه مقدسی شناخته است و تمام سلول های بدن من وتمام ذرات وجودم توده ای است ... ” آیاچنین کلمات شورانگیزی درباره مبارزه برای خوشبختی انسان وتوده ی محروم را می توان با تحریف و دروغ پردازی از ذهن جستجوگر و تشنه حقیقت نسل جدید مبارزان آرمان گرای امروز ایران زدود؟! پاسخ بی تردید منفی است.
زنده یاد رفیق احسان طبری در مطلبی به نام ”هدف زندگی چیست؟“ با ژرفکاوی ویژه خود به بررسی مساله سعادت انسان به عنوان هدف زندگی پرداخته و با تاکید براینکه: ”هدف زندگی کنونی ما آفرینش، کار و پیکار برای به پا داشتن کاخ پیروزی و سعادت وعظمت انسانیت است.“ درخصوص انسانی که پای در راه مبارزه می گذارد و سعادت را درنبرد اجتماعی به سود عدالت و برابری می بیند، از جمله نوشته است: ”کسی به سعادت نبرد اجتماعی دست می یابد که دارای عقل واقع بین، روح انسانی و اراده نیرومند انقلابی است. به ویژه اراده قوی نقش درجه اول دارد زیرا عصرما هنوز عصر مشکلات و موانع است. برای آنکه خوب بکوشیم و نیکو به رزمیم باید قوی الاراده باشیم. اشخاص ترسو، بی پشتکار، متزلزل، مردد، بدبین، ناتوان در مقابل کوه دشواری ها خرد می شوند. ولی اراده ای که با عقل واقع بین و روح انسانی همراه نباشد نیروی اهریمنی است. لذا باید تربیت نسل معاصر بر روی این سه محور (عقل واقع بین، روح انسانی و اراده نیرومند انقلابی) و به ویژه محور تربیت اراده قوی متکی شود. باید روح قهرمانان انسان دوست و واقع بین را درنسل معاصر رخنه داد. این است محمل معنوی حرکت به جلو.“ [هدف زندگی چیست، نوشته های فلسفی و اجتماعی-جلد اول-احسان طبری- چاپ سوم 1386- صفحه 322]
باید اضافه کنیم برای رخنه روح قهرمانان انسان دوست و واقع بین و برای تربیت اراده نیرومند انقلابی نسل جوان کنونی در مبارزه برای خوشبختی، خسروروزبه از جمله نمونه های برجسته ای در تاریخ معاصر میهن ما است!
گل سرخ نو می کند یاد دوست
که رنگ گل سرخ از خون اوست
بهارا، گل تازه را یاد ده
ز سرو کهن، خسرو روزبه

... بخشی از منظومه بلند خون بلبل اثر شاعر بزرگ ملی ه. ا. سایه اسفند ماه 1358.







اطلاعیه دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران




ضرورت هوشیاری رفقا، هوادران و دوستان حزب برای مقابله با توطئه های رنگارنگ رژیم


در پی انتشار سند مهم پلنوم وسیع کمیته مرکزی حزب توده ایران، در آذر ماه 1388، و افشای برنامه های پیچیده و گسترده دستگاه های امنیتی رژیم برای نابودی حزب توده ایران، جنگ روانی - تبلیغاتی بر ضد حزب توده ایران و ارگان های رهبری آن تشدید شده و هر روز ابعاد جدیدی به خود می گیرد. افشاگری های مهم سند پلنوم وسیع کمیته مرکزی حزب درباره توطئه های رژیم از جمله راه اندازی نشریه ضد توده ای ”راه توده“، و نامه نگاری ها تحت هدایت و نظارت وزارت اطلاعات، به نام ”ا.ک“ برای ایجاد انشعاب و انفجار در حزب، ضربه مهمی به برنامه های دستگاه های امنیتی برای حزب سازی و مختل کردن فعالیت های حزب توده ایران وارد کرد و با استقبال گسترده اعضاء، هواداران و دوستان حزب رو به رو شد.
اخیراً نامه ای جعلی به نام رفیق محمد امیدوار با عنوان ”سخن گو از انقلاب....“ در راستای همان برنامه های ارتجاع، که کمیته مرکزی حزب توده ایران درباره آن اظهار نظر کرده است، چاشنی تبلیغات ضد توده ای شده و در یک پایگاه اینترنتی به چاپ رسیده است. دبیرخانه کمیته مرکزی حزب اعلام می کند که این نامه، که گویا از طریق پست الکترونیکی به این پایگاه خبری رسیده است، نامه ای است سر تا پا جعلی و گیرنده و منتشر کننده این نامه هم معترف است که درباره صحت و سقم این نامه از رفیق خاوری سئوال کرده است و رفیق نیز آن را در راستای برنامه تخریب حزب ارزیابی کرده است. پاسخی که ظاهراً مورد قبول سئوال کننده قرار گرفت. آیا انتشار چنین نامه ای آنهم پس از اطلاع یافتن از جعلی بودن آن می تواند معنایی جز آب به آسیاب ریختن برنامه ریزان ارتجاع و دشمنان حزب داشته باشد. ما در سال های اخیر و با توجه به برنامه های رنگارنگ رژیم برای تحریک و دروغ پراکنی درباره حزب همواره اعلام کرده ایم و باز هم تأکید می کنیم که مواضع حزب توده ایران و ارگان های رهبری آن تنها در صورت انتشار در ”نامه مردم“ و پایگاه اینترنتی حزب قابل استفاده و اتکاء است.
دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران ضمن محکوم کردن این تلاش های مذبوحانه باردیگر همه اعضاء، هواداران و دوستان حزب را به هوشیاری در مقابل توطئه های رنگارنگ دشمنان حزب فرا می خواند.

دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران
15 اردیبهشت ماه 1388







در حاشیة رویدادهای هفته ای که گذشت




تشدید فشار برجنبش دانشجویی
دروغ پردازی به سود مقاصد رژیم ولایت فقیه
جنبش زنان وطرح مطالبات در انتخابات
هشدار به همه نیروهای مترقی و آزادیخواه:
تخریب خاوران ادامه دارد!
مصوبه مجلس برای تثبیت سانسور و اختناق

تشدید فشار برجنبش دانشجویی

گزارشات متعدد از سوی مدافعان حقوق بشر و فعالان جنبش دانشجویی حاکی از آنست که ارتجاع حاکم برابعاد اعمال فشارهای هدفمند خود به جنبش دانشجویی افزوده است.
دراوایل اردیبهشت ماه، شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت با انتشار بیانیه ای نسبت به ادامه سرکوب درمحیط های دانشگاهی و دستگیری و شکنجه فعالان جنبش دانشجویی اعتراض کرد. دربخشی از بیانیه می خوانیم: ”جرم دانشجویان این است که چرا دروغ های دولت نهم را افشاء می کنید؟ چرا چشمتان را بردروغ های عامل تبعیض و فساد بستید؟
اینها دلایل حبس و تعلیق و به بند کشیدن عزیزانمان است، چرا اعتراض می کنید؟ این شاه بیت مطلب است. دو ماه است که عباس حکیم زاده عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برای اعتراف های مجعول تحت فشار است. قریب دو ماه از بازداشت شبنم مددزاده عضو انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم می گذرد و پاسخ مناسبی درخصوص وضعیت وی به خانواده اش داده نشده است ... همچنین محمدپور عبدالله نیز که از دانشجویان طیف چپ می باشد نزدیک به سه ماه است که در بازداشت بسر می برد و مرتبا از زندان اوین به قزل حصارو بالعکس منتقل می شود، که این اقدامات نشان دهنده افزایش فشار به وی جهت پذیرفتن اتهامات واهی است.“
دربیانیه سپس با اشاره به وضعیت دیگر دانشجویان دربند مانند ساناز الله یاری از دانشجویان چپ، نریمان مصطفوی، احمدقصابان و مهدی مشایخی با تاکید برشکنجه این مبارزان جوان برای اعترافات تلویزیونی خاطر نشان شده: ”..... آقای رییس جمهور مهرورز بعد از ماه ها حبس رکسانا صابری به دلیل فشارها (یا بده بستان ها) بین المللی به فکر افتادند این موضوع را پیگیری کنند. چه خوب! ول یادمان نمی رود که موسم انتخابات است وخوش رقصی هایی این چنین شاید از شدت خشم فعالین حقوق بشر بکاهد. اما کجاست عدالت ورزی مدعای آقایان که ببینند دانشجویان دربند به چه جرمی روزهایشان را با مرور دیوارهای انفرادی به شب می رسانند؟ فعالین و گزارشگران حقوق بشر کجایند که چنین ظلم و اجحافی درحق این دانشجویان شایسته ثبت درتاریخ است.“
درپایان بیانیه تاکید می شود: ”اعتراف گیری های احتمالی تان سرکنگبینی است که صفرا خواهد فزود و شعله بردامن دانشگاه خواهد افکند.“
از سوی دیگر درنخستین روزهای اردیبهشت ماه به دنبال سلسله اعتراضات دانشجویی، ماموران اطلاعات سپاه ونیروی انتظامی با خشونت وارد محوطه دانشگاه تربیت معلم کرج شده و در اقداماتی وحشت برانگیز با شلیک تیرهوایی به تهدید و ارعاب دانشجویان پرداختند.
خبرنامه امیر کبیر6 اردبیهشت ماه نوشت: ”ظهر روز (5 اردیبهشت ماه) دانشجویان پردیس کرج دانشگاه تربیت معلم دراعتراض به ورود نیروهای انتظامی و تهدید دانشجویان با سلاح گرم دومین تریبون آزاد و تجمع خود را برگزار گردند .... .“
تهدید دانشجویان معترض با سلاح گرم، شکنجه دانشجویان دربند و تعلیق ترم های تحصیلی همگی رشته های به هم پیوسته برنامه ارتجاع حاکم برای درهم شکستن جنبش دانشجویی و مهار آن درلحظه کنونی یعنی انتخابات ریاست جمهوری است. ارتجاع می کوشد، به اشکال مختلف جنبش دانشجویی را وادار به عکس العمل حساب نشده کرده و از این طریق یکی از مهم ترین و موثرترین گردان های جنبش مردمی را خنثی و سترون سازد. با حفظ هوشیاری و تشدید مبارزه حق طلبانه باید این توطئه را افشاء و ناکام ساخت!

دروغ پردازی به سود مقاصد رژیم ولایت فقیه

یکی از شگردهای اصلی رژیم ولایت فقیه درمقابله با جنبش مردمی و احزاب و سازمان های مترقی، ملی و آزادیخواه، دامن زدن به جو بی اعتمادی برای ایجاد تفرقه و پراکندگی میان نیروهای سیاسی میهن دوست است. دراین زمینه جو سازی، جعل و تنظیم خبرهای دروغ وساختگی با وسعت خیره کننده ای از سوی سایت ها، خبرگزاری ها و مطبوعات وابسته به رژیم بویژه طف ارتجاع حاکم درفضای رسانه ای و همچنین افکار عمومی جامعه رواج داده می شود. این امر حتی درآستانه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شامل حال نامزدهای اصلاح طلب حکومتی نیز گردیده و روزی نیست که با خبرهای جعل و یا پیامک های دروغین درحجمی گسترده به تخریب و جو سازی نپردازند. سایت ها و خبرگزاری های خارج از ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیستند. برخی از این سایت ها و روزنامه های اینترنتی تعمداً و همسو با داخل کشور به جعل و دروغ پردازی باهدف معین مشغول هستند و متاسفانه بعضی سایت ها و خبرگزاری ها نیز به دلایل مختلف گاه به دام اینگونه توطئه ها کشانده می شوند.
اخیرا و به موازات اوضاع حساس و بغرنج کشور یکی از خبرگزاری های خارج از کشور، دراقدامی به دور از هرگونه احساس مسئولیت سیاسی و تعهد حرفه ای و اخلاقی، با درج خبری از یک سایت اینترنتی به نام ”پیک نت“، مدعی گردیده، ”پیک نت“ وابسته به حزب توده ایران است.
”خبرگزاری“ جبهه ملی در آمریکا(شایان ذکر است براساس اعلام رسمی رهبری جبهه ملی ایران داخل کشور، این خبرگزاری هیچگونه وابستگی سیاسی و تشکیلاتی با جبهه ملی ایران ندارد) به تاریخ اول اردیبهشت ماه سال جاری خورشیدی بطور کامل یک خبر سایت ”پیک نت“ را با نام ”مانور 140 هواپیمای نظام با هشدار روس ها لغو شد“، را منتشر و دراختیار خوانندگان و مراجعه کنندگان خود قرارداد. اما در ابتدای این خبر نوشت: ”سایت پیک نت وابسته به حزب توده این خبر را منتشر کرده است. با ارتباطی که حزب توده هنوز هم با روسیه دارد، میتوان این منبع را نیمه موثق دانست.“ اینگونه افترا و دروغ پردازی واتهام زنی به هیچ وجه تازگی ندارد و چنین اعمالی شیوه خاص جریاناتی است که به هیچ اصول سیاسی، اخلاقی و حرفه ای پایبند نیستند و از ایجاد جو سوظن، بی اعتمادی و جعل خبر با هدف پراکندن تخم نفاق و تفرقه در صفوف جنبش دمکراتیک و آزادیخواهانه مردم ایران منفعت سیاسی می برند!
حزب توده ایران ارگان های تبلیغاتی مشخص و شناخته شده ای دارد که با مراجعه به آنها مواضع، دیدگاه ها، ونظرات حزب ما قابل دسترسی است. اصولا فعالیت سایت ها و نشریات اینترنتی مانند ”راه توده“ و ”پیک نت“، نه تنها ارتباطی با حزب توده ایران ندارند، بلکه همانگونه که بارها رسماً تاکید کرده ایم، راه اندازی و فعالیت چنین سایت هایی بخشی از جنگ روانی-تبلیغاتی رژیم ولایت فقیه برضد حزب ما است، از آنجا که فعالیت مخرب و مشکوک چنین سایت هایی وموارد مشابه آنها با عناوین دیگر برای همه نیروها، احزاب، سازمان ها و شخصیت های مترقی و آزادیخواه راستین و معتبر میهن ما شناخته شده است، نمی توان پذیرفت اقدام اخیر ”خبرگزاری“ مورد اشاره دراتهام زنی به حزب توده ایران، از سرناآگاهی و یا تصادف بوده است. افترا، برچسب زنی و اشاعه خبرهای دروغ و ساختگی، جز خدمت به اهداف و مقاصد ارتجاع حاکم معنای دیگری ندارد و مدعیات ”خبرگزاری“ مورد اشاره درخصوص حزب ما، گویای این واقعیت است. برخلاف چنین اقدامات هدفمند و جو سازی های حساب شده، حزب ما ضمن هشدار به همه احزاب و نیروهای مترقی و آزادیخواه نسبت به توطئه های رژیم ولایت فقیه، به تلاش و مبارزه خستگی ناپذیر خود برای تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری ادامه داده و از هیچ کوششی درراه نزدیکی و اتحاد عمل احزاب، سازمان ها و شخصیت های ملی و میهن دوست دریغ نخواهد کرد. به اعتقاد ما چنین سیاستی، شیوه موثر و مناسب مبارزه با توطئه های رنگارنگ ارگان ها و نهادهای امنیتی رژیم است!

جنبش زنان وطرح مطالبات در انتخابات
گروه های مختلفی از جنبش زنان در یک ائتلاف تحت عنوان ”همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات درانتخابات“ گرد آمده و خواست های خود را از نامزدهای ریاست جمهوری دردهمین دوره انتخابات اعلام داشتند.
دربیانیه ای که شنبه 5 اردیبهشت ماه از سوی این انئلاف انتشار یافته، به مواردی از جمله اصلاح برخی مواد قانون اساسی و رفع تبعیض درکلیه عرصه ها اشاره شده است. دراین بیانیه تاکید می شود: ”ما بخشی از جنبش زنان ... امروز نیز مصمم شده ایم، به منظور ارایه بخشی از مطالبات خود و زنان سرزمینمان، با بهره گیری از فضای انتخاباتی، ائتلاف دیگری را شکل دهیم. هدف این ائتلاف صرفا طرح مطالبات زنان است و درصدد حمایت از کاندیدایی خاص یا مداخله درحق شهروندان برای مشارکت یا عدم مشارکت درانتخابات نیست ....“
سپس بیانیه با توضیح علت ائتلاف می نویسد: ”برابری حقوقی و رفع تبعیض های جنسیتی، قومی وطبقاتی جوهره و شالوده مشترک مطالبات زنان درتمامی اقشار جامعه است ... از این رو ما، زنان و مردان ایرانی، با اعتقاد به اینکه بدون رفع تبعیض از زندگی زنان، هیچ جامعه ای به دمکراس و عدالت به این دو آرمان همیشگی جامعه ایرانی دست نخواهد یافت، از کاندیداهای ریاست جمهوری می خواهیم درسیاست ها و برنامه های خود دو مطالبه اساسی ما را ..... مورد توجه قرار دهند: 1-پیگیری مجدانه پیوستن به کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان، 2-تلاش درجهت رفع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و به ویژه بازنگری واصلاح اصول 19، 20، 21، 115 قانون اساسی به منظور گنجاندن اصل برابری جنسیتی بدون قید و شرط ....“
اتئلاف، همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات درانتخابات اعلام داشته، حرکت آنها، حرکتی مسالمت آمیز و دستجمعی است که می کوشد با توافق هر چه گسترده تر، خواست ها ومطالبات زنان کشور را درپیوند با منافع جنبش سراسری طرح و برای آن مبارزه کند!

هشدار به همه نیروهای مترقی و آزادیخواه:
تخریب خاوران ادامه دارد!
*با تخریب بخشی گسترده ای از خاوران و انتقال پیکرهای شهدا ازگورهای دستجمعی به نقاط نامعلوم توسط ماموران وزارت اطلاعات، اینک ضرورت سازماندهی یک کارزار وسیع بین المللی برای افشای اقدامات رژیم ولایت فقیه و به دادگاه کشاندن مسئولین جنایت سال 1367 بیش از هر زمان دیگری احساس می شود!

بر پایه گزارشات انتشار یافته و تایید گروهی از خانواده های شهدای به خاک سپرده شده درخاوران، صبح روز شنبه 5 اردیبهشت ماه امسال ماموران لباس شخصی وابسته به سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با استفاده از چندین دستگاه ماشین های سنگین مانند لودر به تخریب بخش وسیعی از قسمت جنوب شرقی گورستان خاوران که محل گورهای دستجمعی فاجعه ملی است، مبادرت کردند.
گزارشات فعالین حقوق بشر و شاهدان عینی حاکی از آن است، خانواده هایی که درتاریخ مذکور (5 اردیبهشت ماه) به گورستان خاوران مراجعه کرده بودند، ضمن مشاهده آثار فعالیت ماشین های سنگین خاک برداری، بقایای اسکلت ها را که درخاک برداری نمایان شده بود به چشم دیده اند. گروهی از خانواده شهدا رسما اعلام داشته اند که، قسمت های از بقایای استخوان های شهدای قهرمان خلق را به عنوان مدرک اقدامات ضد انسانی رژیم برداشته و دراختیار دارند.
انتقال پیکرهای شهدای خقته درخاوران به مکان نامعلوم و تخریب گورهای دستجمعی، نشانگر یک سیاست هدفمند برای محو نابودی همیشگی خاوران به عنوان یک سند تاریخی است. حزب ما، که گروه بزرگی از رهبران، کادرها، اعضا و هواداران قهرمان آن از زمره شهدای به خاک سپرده شده درخاوران هستند. همه نیروها، احزاب و سازمان های مترقی و آزادیخواه را به اقدام عاجل برای جلوگیری از تخریب بیشتر سروستان آزادگان-خاوران- فرا می خواند. اینک بیش از هرزمان دیگر به سازماندهی یک کارزار گسترده ملی و بین المللی برای افشای جنایات رژیم از جمله اقدام تنفر برانگیز انتقال پیکر شهدا به مکان یا مکان های نامعلوم، نیاز است.حزب توده ایران دراین خصوص آماده همه گونه همکاری بوده، هست و خواهد بود.

مصوبه مجلس برای تثبیت سانسور و اختناق

درآستانه برگزاری انتخابات دوره و دهم ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، با مداخله آشکار رییس آن یعنی علی لاریحانی، لایحه کنترل سایت ها و وبلاگ ها را به تصویب رساند! روزنامه اعتماد 26 فروردین ماه با گزارش از نحوه تصویب این لایحه که به تحکیم فضای سانسور و اختناق یاری می رساند و درخدمت اهداف ارتجاع حاکم بویژه دولت احمدی نژاد است، از جمله نوشت: ”علی لاریجانی به استناد اطلاعات ناصحیح نمایندگان حامی دولت مبنی براینکه تعریف نشریات الکترونیکی درقانون مطبوعات وجود دارد، حاضر به شنیدن تذکرات نمایندگان نشد تا سرانجام لایحه اصلاح قانون مطبوعات به تصویب برسد. براین اساس مجلس اجازه کنترل سایت های و وبلاگ ها را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داد تا اگر از این وزارتخانه مجوز نگیرند بتوان با آنها برخورد قانونی کرد. حتی دادگاه سایت هایی که در وزارت ارشاد ثبت نام نکنند، دادگاه عمومی بوده و از هیات منصفه بی بهره هستند.“ تصویب چنین لایحه ای درمجلس ارتجاع دور از انتظار نبود، مجموعه طیف ارتجاع حاکم با علم به رشد نارضایتی اجتماعی از عملکرد دولت احمدی نژاد و در هراس از جنبش مردمی و انتشار اخبار و گزارشات (از جمله در سایت ها، وب لاگ ها ...) ا زمدت ها قبل ضمن افزایش اعمال فشار به روزنامه نگاران و دست اندر کاران فعالیت های مطبوعاتی و فرهنگی، درجستجوی راهی برای کنترل فضای مجازی واعمال سانسور درآن بودند، اینک این مصوبه جامه قانونی بر این برنامه ارتجاعی می پوشاند و امکان برخورد وسرکوب نویسندگان و روزنامه نگاران بویژه دگراندیشان را به وزارت ارشاد و نهادهای امنیتی می دهد.
روزنامه اعتماد دراین زمینه می افزاید: ”این لایحه (مصوبه) هزینه سنگینی برای فضای آزاد اطلاع رسانی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دارد. حتی نماینده وزارت ارشاد درمجلس هم ابایی نکرد که در دفاعیاتش از این لایحه بگوید، هدف ثبت نام تمام سایت ها و نشریات الکترونیکی دروزارت ارشاد است. به این ترتیب نه تنها وب لاگ ها که سایت های انتخاباتی حامی کاندیداها هم باید از وزارت ارشاد مجوز بگیرند. درغیر این صورت می توان با آنها برخورد کرد و چنین فضایی هم از کاندیداها گرفته می شود.“ بامصوبه مجلس هشتم اینک اختناق و سانسور بیش از گذشته دگر اندیشان و نویسندگان و روزنامه نگاران دنیای مجازی را تهدید کرده واز بیان آزاد اندیشه و اخبار و اطلاعات محروم می سازد. بخشی از هدف ارتجاع از تصویب این لایحه، تقویت نقش صدا و سیما و روزنامه های واپس گرا چون کیهان، وطن امروز و رسالت است.
گسترش سانسور و اختناق به فضای مجازی و ایجاد رعب و وحشت در بین وب لاگ نویسان و روزنامه نگاران ونویسندگان سایت ها نشانگر ماهیت رژیم ولایت فقیه و دشمنی تاریخی آن با آزادی اندیشه و قلم است!







مخارج مالی ستاد انتخاباتی احمدی نژاد از کجا تامین می شود؟!



با استعفای ثمره هاشمی از دولت و تعیین او به سمت ریس ستاد انتخاباتی احمدی نژاد درانتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و نیز آغاز فعالیت جریانی با نام ”ستادهماهنگی حمایت های مردمی از احمدی نژاد“ با هدایت ثمره هاشمی، موضوع بسیار جدی چگونگی تامین منابع مالی فعالیت های گسترده انتخاباتی احمدی نژاد به بحث روز بدل شده و پیرامون آن گمانه زنی های مختلف جریان دارد.
درواقع ستادهای حامی احمدی نژاد درسراسرکشور به شکل بسیار برنامه ریزی شده و دقیق مشغول به فعالیت هستند که چنین اقداماتی بدون پشتوانه مالی کلان امکان پذیر نیست.
روزنامه اعتماد ملی 15 اردیبهشت ماه امسال درمطلبی با اشاره به حامیان احمدی نژاد درانتخابات سال 1384 به موارد جالب و قابل تاملی اشاره کرده است، اعتماد ملی ازجمله دراین باره نوشت: ”اولین مساله ای که پس از اعلام آغاز فعالیت ستاد هماهنگی حمایت های مردمی از احمدی نژاد به ذهن متبادر می شود، نحوه تامین هزینه تبلیغاتی و امور دیگر هزینه زا دراین ستاد است. هنوز اطلاعاتی دراین مورد و اینک چه شخصیت های نامداری درعرصه سیاست و اقتصاد و حتی ورزش درفکر کمک مالی به این ستادها هستند، اعلام نشده است. اما درسال 1384 چه کسانی درپشت پرده کمک های مالی ستاد احمدی نژاد بودند و آیا امروز هم پول های خود را به حساب رییس دولت مهروزی واریزی می کنند یا خیر؟ .... اکثر هزینه های ستاد درسال 1384 تحت نام آقاخان و از سوی دیگران تامین می شد .... ”
این روزنامه سپس به بررسی نام این شخص و دیگر افراد موثر درتامین منابع مالی تبلیغات احمدی نژاد پرداخته و توضیح می دهد، رستم سید آقاخان ازنزدیکان رییس جمهور و از نامزدان ستاد حامیان دولت در انتخابات شورای شهر تهران در آذرماه 85 بود. رستم سید آقاخان پس از پیروزی احمدی نژاد و تشکیل دولت به اصطلاح ”عدالت محور“ از موسسان و عضو هیات مدیره شرکت بهزیست بنیاد است. این شرکت با نام فعالیت درامور خیریه و تامین مطالبات افراد محتاج درسال های گذشته، بزرگترین شبکه قاچاق پوشاک و محصولات نساجی به داخلی ایران بوده است که از این راه میلیاردها تومان سود کسب کرد. با افشای این شبکه و گزارش تخلفات مالی عظیم شرکت بهزیست بنیاد، اکنون تامین منابع مالی ستاد حمایت از احمدی نژاد شکل دیگری به خود گرفته است و اینبار ماموریت تامین منابع عظیم مالی به سود احمدی نژاد برعهده مهرداد بذرپاش گذشته شده و این چهره بسیار نزدیک به شخص رییس جمهوری با انتقال از شرکت خودروسازی سایپا به مدیریت بزرگترین و ثروتمندترین شرکت سرمایه گذاری ایران یعنی شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی (شستا) تلاش خواهد کرد بودجه ستادهای حمایت از احمدی نژاد را از سرمایه و ثروت این شرکت تامین و تضمین کند. پایگاه خبری شهاب نیوز 2 اردیبهشت ماه درگزارشی از نقش مهرداد بذرپاش درمدیریت شستا از جمله خاطر نشان ساخت: ”شستا شرکت عظیمی است که ده ها شرکت مادر و بزرگ را تحت اختیار دارد و به عنوان بزرگترین و ثروتمند ترین بنگاه اقتصادی کشور شناخته می شود. مهرداد بذر پاش که درسال 1384 جزیی از تیم مشاوران جوان آقای احمدی نژاد بود، درانتخابات شوراهای سوم به عنوان رییس گروه رایحه خوش خدمت فعالیت کرد و هم اکنون علاوه بر مدیریت شرکت ثروتمند سایپا (پیش از استعفا)، روزنامه پرهزینه وطن امروز که جزیی ا زهنگ رسانه های حامی دولت است را نیز منتشر می کند ....“
این نکته را نیز بیفزایم که، شرکت سایپا خود یکی از شرکت های زیر پوشش شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی یعنی شستا است. انتقال فرد نزدیک به احمدی نژاد از سایپا به بزرگترین شرکت سرمایه گذاری موجود ایران، باعث گردید، رسانه های همگانی درارتباط با این موضوع هشدار دهند: ”اکنون با جابجایی بذرپاش از سایپا به شستا، سبب به وجود آمدن شائبه های جدیدی درخصوص تامین منابع مالی ستاد انتخاباتی احمدی نژاد شده است، اگر چه تاکنون رییس ستاد انتخاباتی رییس جمهور دراین خصوص سخن نگفته و منابع مالی ستاد خود را شفاف معرفی نکرده است ... ”
با تاکید بر چنین گزارشاتی می توان ماهیت واقعی دولت احمدی نژاد ومنابع مالی و حامیان او را شناخت. حامیانی که خود نیز از حمایت دولت در 4 سال گذشته بهره ها برده اند.






پیروزی زحمتکشان در آفریقای جنوبی!



* سندیکا های آفریقای جنوبی نقش برجسته ای در انتخابات ایفاء کردند!

جاکوب زوما، رهبر ترقی خواه و رادیکال کنگره ملی آفریقا (ک.م.آ.) در روز 19 اردیبهشت ماه در مراسم باشکوهی در پرتوریا، پایتخت آفریقای جنوبی، پس از ادای سوگند و مراسم تحلیف، رسماٌ رئیس جمهور این کشور شد. در این مراسم با شکوه هزاران تن از مردم و شمار کثیری از سران کنونی و سابق کشور های جهان شرکت داشتند. زوما در روز 16 اردیبهشت ماه بدنبال پیروزی ”ک.م.آ.“ و متحدان آن در حزب کمونیست آفریقای جنوبی (ح.ک.آ.ج.) و کنفدراسیون اتحادیه های کارگری آفریقای جنوبی (ک.ا.ک.آ.ج.)، با اکثریت بالائی در پارلمان این کشور به مقام ریاست جمهوری انتخاب شده بود. 15 سال پس از پیروزی تاریخی مردم بر رژیم آپارتاید، انتخابات پارلمانی با اهمیت آفریقای جنوبی در روز 2 اردیبهشت ماه با پیروزی ”ک.م.آ.“ با 65.9% آراء رای دهندگان به پایان رسید. این پیروزی از آنجا اهمیت کلیدی پیدا کرده بود که در آذرماه گذشته به دنبال یک مبارزه سخت درون حزبی در کنفرانس ملی ”ک.م.آ.“ جاکوب زوما توانست با اکثریت بالائی تابو مبکی، رئیس جمهور سابق، را شکست بدهد و به مقام رهبری مشهورترین جنبش آزادیبخش ملی آفریقا انتخاب شود. انتخاب زوما به دو دلیل، اول آنکه حزب کمونیست و اتحادیه های کارگری یک پارچه از او حمایت می کردند و اینکه رهبر قبلی، رئیس جمهور کشور، طراح و مدافع سیاست های نولیبرالی بود، اهمیت سیاسی فراوانی داشت. این حقیقتی است که آفریقای جنوبی در دوره پس از شکست و برچیده شدن رژیم آپارتاید در سال 1994 و به ویژه در طول سال های ریاست جمهوری تابو مبکی به بهشت سرمایه داران سیاه پوست تبدیل شده و برابری نژادی نتوانسته بود که اختلافات طبقاتی در کشور را تقلیل بدهد. زحمتکشان سیاه پوست 15 سال پس از فروپاشی نظام آپارتاید، هنوز اسیر بندهای طبقاتی هستند و فقر و بیماری ایدز در کشور گسترش یافته است.
در روز 3 اردیبهشت ماه و با مشخص شدن پیروزی یکپارچه ”ک.م.آ.“ و متحدان آن در انتخابات یک روز قبل آن، جاکوب زوما در جمع هزاران تن از کارکنان، کمک دهندگان داوطلب و اعضای ستادهای انتخاباتی که در مقابل ساختمان مرکزی ”ک.م.آ.“ در ژوهانسبورگ جمع شده بودند، با اظهار رضایت از نتیجه انتخابات اظهار داشت: حتی آنان که قبلاٌ می گفتند که ”ک.م.آ.“ 60% آراء را هم به دست نخواهد آورد اکنون از احتمال 70% صحبت می کنند. 23 میلیون تن از مردم آفریقای جنوبی یعنی 77% صاحبان آراء در این انتخابات که عملاٌ به رفراندومی در رابطه با طرد سیاست های نولیبرالی 10 سال گذشته در دوره ریاست جمهوری تابو مبکی تبدیل شده بود، شرکت کردند. در این مراسم رفیق ”زولینزیما واوی“، رهبر سندیکالیست های آفریقای جنوبی و عضو رهبری حزب کمونیست آفزیقای جنوبی گفت: پیروزی تاریخی امروزجنیش انقلابی ما، کنگره ملی آفریقای جنوبی، به رهبران کبیر آن- اولیور تامبو، نلسون ماندلا، والتر سیسولو، و کریس هانی تقدیم می شود. در این گردهمایی ”مالسلا مالکا“، سخنگوی حزب کمونیست آفریقای جنوبی، گفت که مردم به فراخوان برای دفاع از ارثیه گرانبهای کریس هانی، دبیرکل سابق ”ح.ک.آ.ج.“، (از رهبران برجسته ”ک.م.آ.“ و فرمانده نیروهای مسلح آن در دوره مبارزه مسلحانه، که در فروردین سال 1372 در جریان سوء قصد از سوی محافل نژادپرست به قتل رسید) پاسخ مثبت دادند. او اضافه کرد: ”ک.م.آ.“ از این انتخابات با حکم مستقیم از طرف مردم برای تغییر آفریقای جنوبی به جامعه ای بهتر بیرون آمده است. رسانه های گروهی به دلیل پیروزی چشم گیر ”ک.م.آ.“ دارند زخم های خود را می لیسند. مردم آفریقای جنوبی کارزار نخبگان برای بدنام نشان دادن ”ک.م.آ.“ و رهبر آن را رد کردند.“ ”طبقه کارگر و فقرا امروز یک پیروزی بزرگ کسب کرده اند. دومین دهه آزادی باید دهه رسیدگی به کارگران و فقرا باشد.“
لازم به تذکر است که اعضای حزب کمونیست آفریقای جنوبی و کنفدراسیون اتحادیه های کارگری آفریقای جنوبی همچنین عضویت کنگره ملی آفریقای جنوبی را هم دارند. بسیاری از مسئولان و رهبران کنگره ملی آفریقای جنوبی در سطح کشوری و منطقه ای از اعضای حزب کمونیست آفریقای جنوبی هستند.
در بیانیه روز 4 اردیبهشت ماه حزب کمونیست آفریقای جنوبی به مناسبت پیروزی ”ک.م.آ.“ در انتخابات از جمله به کنفرانس ”پولوکوانه“ در آذرماه گذشته که در جریان آن جاکوب زوما به مقام رهبری جنبش انتخاب شد، و همچنین کارزار هدفمند مخالفان نژادپرست در حزب ”ائتلاف دموکراتیک“ و نخبگان اپورتونیست که پس از کنفرانس از ”ک.م.آ.“ انشعاب کردند، اشاره شده است. در این بیانیه حزب کمونیست تعهد خود به تعمیق سازماندهی سیاسی طبقه کارگر برای ایفای نقش تاریخی خود به مثابه نیروی محرکه برای تعمیق و استحکام دموکراسی در کشور را مورد تاکید قرار می دهد. بیانیه حزب کمونیست آنگاه تمامی انقلابیون و ترقیخواهان آفریقای جنوبی را فرا می خواند که با کار متحد امکان دستیابی به اهداف عالی جنبش را فراهم نمایند. ”حزب کمونیست آفریقای جنوبی مردم را فرا می خواند که متفرق نشوند بلکه این نیروی محرکه ای را که در جریان کارزار انتخاباتی ایجاد شده است، مورد استفاده قرار دهند“، و کمیته های خیابانی و محلات را برای مبارزه با جنایت و فساد، تشکیل دهند، کمیته های مردمی برای بهداشت تشکیل دهند که در رابطه با چالش های فراهم آوردن امکانات کیفیتاٌ قابل قبول برای بهداشت مردم عمل کنند، کمیته های محلی آموزش برای پرداختن به امر ریشه کن کردن بیسوادی و تبدیل آموزش به یک موضوع اجتماعی را پایه ریزی کنند، کمیته های مردمی برای برخورد با مسئله اصلاحات ارضی ، به منظور برخورد با مسئله امنیت غذائی با هدف مبارزه با گرسنگی، پایه ریزی کمیته های حمل و نقل عمومی برای ایجاد یک سیستم قابل اطمینان حمل و نقل شهری را هدف قرار دهند.
در بیانیه ای که در روز 7 اردیبهشت ماه به مناسبت پانزدهمین سالگرد آزادی آفریقای جنوبی از آپارتاید منتشر شد، حزب کمونیست از جمله به چالش های در پیش رو برای جلو بردن تغییرات کمی و کیفی به منظور بهبود زندگی مردم و دادن معنای واقعی به آزادی سخن گفت. بیانیه اعلام می دارد که: ”ما قویاٌ اعتقاد داریم که به اجرا گذاردن مانیفست انتخاباتی ”ک.م.آ.“ یکی از پلاتفرم ها برای ایجاد زندگی بهتری برای همه مردم است.“ برای“ح.ک.آ.ج.“ جشن گرفتن پانزده سال پیشرفت در جریان دموکراسی همچنین به معنی تشدید مبارزه برای برچیدن بساط غیر انسانی سرمایه داری و تغییر اساسی مشخصه های استعماری اقتصاد کشور می باشد.“








لبه تیز بحران سرمایه داری متوجه زحمتکشان است!



*با ژرفش بحران جهانی میلیون ها تن از زحمتکشان به ورطه فقر رانده شده اند، به این دلیل فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری (دبلیو،اف، تی، یو) خواستار مبارزه مشترک و متحد جنبش سندیکایی برای تضمین و تامین منافع زحمتکشان دربرابر، پیامدهای و تعدیات سرمایه داری است!

بحران بی سابقه اقتصادی جهان را با یک رکود همه جانبه روبرو ساخته است و بیشترین صدمه نیز به زندگی و امنیت شغلی کارگران و زحمتکشان وارد می آید. همزمان با گزارش جدید سازمان بین المللی کار که درآن با صراحت نسبت به وخامت اوضاع ابراز نگرانی و افزایش رشد بیکاری به بیش از 5 درصد پیش بینی شده است. سندیکاهای کارگری بویژه دراروپا کارزار گسترده ای را برای مقابله با برنامه ها و سیاست های مالی دولت های اتحادیه اروپا سازمان می دهند. درآلمان، یونان، اسپانیا و ایتالیا سندیکاها کارزار گسترده ای را آغاز کرده اند، چندی پیش به فراخوان اتحادیه های کارگری فرانسه ده ها هزار کارگر و کارمند دراعتراضی به سیاست حمایت دولت سارکوزی ار بانک ها به زیان هزاران مزدبگیران درسراسر فرانسه دست به اعتصاب زدند که رسانه های بین المللی آن را اعتصابی عظیم و سازمان یافته معرفی ساختند. مطابق برآورد رسمی سازمان بین المللی کار که چندی پیش انتشار یافت با ژرفش بحران و تداوم رکود اقتصادی، درسال کنونی میلادی(2009) 20 میلیون نفر دیگر درخطر بیکاری قرار دارند. آهنگ رشد بیکاری در سال جاری به بیش از 5 /7 درصد خواهد رسید که به معنای افزایش 51 میلیون نفر دیگر به شمار بیکاران جهان است. درحال حاضرآلمان به عنوان موتور اقتصادی اتحادیه اروپا با رشد 8 /7 درصدی بیکاری روبرو است که از پیش بینی کارشناسان اقتصادی بسیار فراتر می باشد. درکشورهای اسکاندیناوی که زمانی ویترین سرمایه داری جهانی تلقی می شد، آمار افزایش بیکاری زنگ خطر را به صدا درآورده است. رشد نابرابری اجتماعی براثر بحران دراین کشورها، سیستم اجتماعی مدل سرمایه داری با چهره انسانی اسکاندیناوی را با بحران روبرو و ناکار آمد ساخته است. درچنین وضعیتی سازماندهی مبارزه با سیاست های ضد کارگری دردستور کار بسیاری از سندیکاها و اتحادیه های کارگری قرار دارد. فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری (دبلیو، اف، تی، یو) درروزهای 15 و 16 دسامبر سال گذشته میلادی درنشست خود در شهر لیسبون، پایتخت پرتغال که درآن ده ها سندیکای کارگری اروپا حضور داشتند و بیش از 150 تن از رهبران و مسئولان جنبش های سندیکایی 24 کشور جهان ناظر برآن بودند، خواستار تشدید مبارزه وانسجام واتحاد عمل جنبش جهانی سندیکایی گردید. درگزارش این نشست که درپایگاه اطلاعاتی فدراسیون 18 دسامبر 2008 بازتاب یافته، از جمله آمده است: ” شرکت کنندگان درنشست لیسبون اتفاق نظر سندیکاهای کارگری را در مسایلی چون اقدامات مشترک و متحد و بسیج ملی، منطقه ای و جهانی برای مبارزه و حمایت از حقوق بنیادین کار و منافع کارگران را بیان کرده و خواستار مبارزه درراه تامین آنها شدند.“
مبارزه سندیکاها و تلاش بی وقفه فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری نشانگر وضعیت فاجعه بار ناشی از بحران در زندگی وکار میلیون ها کارگردرچهار گوشه جهان است. بیکاری گسترده زحمتکشان، ورشکستگی واحدهای کوچک و متوسط تولیدی و صنعتی و بسیاری از موسسات غول پیکر مالی و بانک های بزرگ، گویای این واقعیت است که برخلاف تبلیغات امپریالیسم خبری، لبه تیز بحران و نیروی ویرانگر آن علیه طبقه کارگر و تولید کنندگان وسرمایه داران کوچک متوجه است. همچنانکه مارکس، با صراحت ارزیابی کرده بود، بحران نتیجه تضادهای درونی سرمایه داری است و خاص این شیوه تولیدی می باشد! بنابر این پدیده بحران نه تصادفی و نه اتفاقی و تعجب آور است. این بحران چنان ژرف و دامنه دار قلمدار می شود که درهمایش داوس سوئیس (مجمع اقتصادی جهان) جورج سوروس میلیارد آمریکایی اعلام می کند، ابعاد بحران به طور چشم گیری گسترده تر از رکود دهه 1930 میلادی است. همین شخص با صراحت تاکید کرد: ” وضعیت وخیم تر خواهد شد.“
دربرابر این وضعیت وخیم یگانه راه حل همانگونه که فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری (دبلیو، اف، تی، یو) اعلام می دارد، تشدید مبارزه و سازماندهی جنبش جهانی سندیکایی است!



اطلاعیه دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران-درود پر شور بر جنبش کارگری ایران




اطلاعیه دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران - درود پر شور بر جنبش کارگری ایران!



حزب توده ایران، ضمن حمایت قاطع از فعالیت سندیکاهای مستقل کارگری و حق برگزاری آزادانه مراسم روز جهانی کارگر هجوم گزمگان رژیم به مراسم اول ماه مه در تهران را به شدت محکوم کرده و در دفاع از منافع و حقوق طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان بویژه باهدف تامین حقوق سندیکایی آنان، همه سازمان های مستقل سندیکاهایی را به اتحاد عمل و تقویت صفوف جنبش کارگری-سندیکایی موجود کشور فرا می خواند.

به دنبال فراخوان برگزاری مراسم 11 اردیبهشت روز جهانی کارگر توسط کمیته برگزاری مراسم، که از تعدادی سندیکاهای کارگری کشور از جمله سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، هیات موسس بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمانی تشکیل یافته بود. صدها کارگر و فعال سیاسی و اجتماعی و صنفی در مراسم روز جهانی کارگر در پارک لاله تهران شرکت کردند.
در این مراسم، ماموران وزارت اطلاعات، نیروهای انتظامی و بسیج با یورش به شرکت کنندگان در همان دقایق اولیه مانع از برگزاری این روز جهانی در تهران شدند.
کمیته برگزاری مراسم اول ماه مه با انتشار اطلاعیه ای اعلام داشت در جریان حمله ماموران سرکوبگر رژیم ولایت فقیه ده ها فعال کارگری دستگیر و تعداد بسیاری مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
در اطلاعیه شماره یک این کمیته آمده است: "به مناسبت روز جهانی کارگر... بنابه فراخوان تشکل های مستقل جنبش کارگری ایران که خواسته ها و مطالبات کارگران ایران در آن قید شده بود... جمعه (11 اردیبهشت) ساعت 5 عصر، با حضور تعداد زیادی از کارگران، فعالین کارگری، خانواده های کارگران و مردمی که بنابه فراخوان در محل پارک لاله و در اطراف میدان آب نمای آن تجمع کرده بودند، مراسم روز جهانی کارگر و حضور برای اصرار برخواسته های کارگران (مندرج در فراخوان و قطع نامه آن) انجام گرفت. نیروهای امنیتی که از روزهای قبل با احضار، تماس تلفن دایم و تعقیب کارگران و فعالین کارگری قصد ایجاد رعب و وحشت برای ممانعت از برگزاری مراسم را داشتند... در پوشش نیروهای انتظامی و تعداد زیادی نیروهای لباس شخصی اطلاعاتی، از ساعت ها پیش در محل پارک لاله مستقر شده بودند. از طرفی نیروهای حراست برخی شرکت ها و کارخانه ها از جمله شرکت واحد نیز در تجمع حضور داشتند تا با شناسایی کارگران فعال آن واحد کارگری، آنان را به نیروهای امنیتی معرفی کنند.
همچنین نیروهای اطلاعاتی به طور گسترده از شرکت کنندگان در مراسم فیلم برداری می کردند."
اطلاعیه کمیته برگزاری سپس با اشاره به حمله گزمگان رژیم ولایت فقیه به صفوف کارگران می نویسد: "بلافاصله پس از شروع مراسم... نیروهای امنیتی افسار گسیخته و خشمگین به جمعیت شرکت کننده حمله ور شدند. بسیاری از مردم با باتوم و شوک الکتریکی مورد هجوم قرار گرفتند... پلیس نوعی گاز سرفه آور و سوزاننده چشم در اطراف پراکند... شمار بسیاری از کارگران و شرکت کنندگان در مراسم، پس از ضرب و شتم و در مورد تعدادی زیادی با کوبیدن سروصورتشان به دیواره ونرده های اطراف حوض و خونین کردن آنان، دستگیر شدند. در خلال این مراسم بیش از یکصد و پنجاه نفر از زن و مرد و رده های سنی جوان تا سالمند با وحشیانه ترین روش ها دستگیر شده اند."
این یورش وحشیانه هراس ارتجاع از همبستگی میان کارگران و زحمتکشان ایران را به نمایش می گذارد. حضور صدها کارگر و خانواده های کارگری در مراسمی که چندین تشکل مستقل فراخوان آن را صادر کرده بودند، به نوبه خود یک موفقیت برای جنبش سندیکایی زحمتکشان میهن ما است.
حزب توده ایران، ضمن حمایت قاطع از فعالیت سندیکاهای مستقل کارگری و حق برگزاری آزادانه مراسم روز جهانی کارگر هجوم گزمگان رژیم به مراسم اول ماه مه در تهران را به شدت محکوم کرده و در دفاع از منافع و حقوق طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان بویژه باهدف تامین حقوق سندیکایی آنان، همه سازمان های مستقل سندیکاهایی را به اتحاد عمل و تقویت صفوف جنبش کارگری-سندیکایی موجود کشور فرا می خواند. باید برای احیای حقوق سندیکایی و آزادی همه کارگران دربند از جمله باز داشت شدگان مراسم اول ماه مه متحدا مبارزه کرد!
پیش بسوی احیای حقوق سندیکایی و ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری!
برای آزادی کارگران در بند و همه زندانیان سیاسی متحدا مبارزه کنیم.

دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران
دوشنبه ، 14 ارديبهشت 1388